تاریخ انتشار 9 / 6 / 1394 - در وضعیت سنجی 58، قسمتی از نوشته جدید روبرت پاری، در باره «اکتبر سورپرایز» و «ایران گیت» را از نظر خوانندگان گذراندیم. در 24 اوت 2015، پل پیلار، تحلیلگر امریکائی، سنجش افکارها در باره توافق وین را موضوع تحلیل کرد. در مقاله، خاطر نشان کرد که تبلیغات ضد ایرانی توسط وسائل ارتباط جمعی، طی سالهای دراز، که گاه حماقت برخی مسئولان در رژیم ایران، هیزم آتش آن میشد سبب خشم از ایران و نادانی از وضعیت ایران گشته و بنوبه خود، بر داوری مردم امریکا در باره توافق وین اثر گذاشته است.
٭ اثر تبلیغات ضد ایرانی از گروگانگیری بدینسو بر نظر سنجیها در باره توافق وین:
سنجشهای افکار که درباره توافق وین بمعمل میآیند، نتایج گوناگونی ببارآوردهاند. نتیجه یک رشته از نظر سنجیها ایناست که مردم امریکا با توافق وین موافقند و نتیجه برخی دیگر نه. نتایج نظر سنجیها معلوم میکنند امریکائیان نسبت به نوع پرسش بسیار حساس هستند. توضیح اینکه نظرسنجان با نوع پرسشی که میسازند، نتیجه مطلوب خود را بدست میآورند.
یک نظر سنج توضیح میدهد که مردم امریکا آگاهی از چند و چون مسئله، بنابراین، توافق وین ندارند. پس میتوان سئوال را طوری طرح کرد که نتیجه نظر سنجی مخالفت اکثریت امریکائیان با توافق وین بگردد. چنانکه 3 سال پیش، شورای شیکاکو از امریکائیان پرسید سازمانهای اطلاعاتی امریکا در باره فعالیتهای اتمی ایران به چه نتیجهای رسیدند؟ تنها 25 درصد پاسخ صحیح دادند: این سازمانها به این نتیجه رسیدند که ایران برنامه اتمی خود را به پیش میبرد اما قصد تولید بمب اتمی را ندارد. حتی 18 درصد پاسخ دادند: ایران هم اکنون بمب اتمی دارد!
بدینقرار، وقتی امریکائیانی بر این باور شده باشند که ایران در کار تولید بمب اتمی است و حتی 18 درصد آنها بر این باور باشند که بمب اتمی را دارد، چگونه بتوانند در باب توافق وین نظر صحیحی را ابراز کنند.
بطور عمومی، قشرهائی که از توافق، شناخت بیشتری دارند با آن موافقند. و آنها که از آن اطلاع چندانی ندارد و یا هیچ اطلاع ندارند، با آن مخالفند. بنابراین، به یمن توضیح محتوای توافق است که نظر سنجیها دقیقتر و نتیجه آنها موافقت با توافق وین میشود. چنانکه CNN بتازگی، جمعیت نمونه را دو نیم کرد و با هریک از دو نصف، برداشت مختلفی از مسئله را در میان گذاشت:
● از نصف اول پرسید: «همانطور که میدانید، کنگره امریکا باید توافقی را تصویب کند که امریکا و 5 کشور دیگر با ایران امضاء کردهاند، تا پیش از آنکه ایران بمب اتمی بسازد، مانع از مجهز شدنش به بمب اتمی بگردند. آیا فکر میکنید کنگره باید توافق با ایران را تصویب و یا آن را ردکند؟» 41 درصد پاسخ دادند باید تصویب کند و 56 درصد پاسخ دادند باید رد کند.
● از نصف دیگر اینطور پرسید: « همانطور که میدانید امریکا و کشورهای دیگر بر ضد ایران مجازاتهای اقتصادی سخت وضع کردند. ایران تأسیسات اتمی دارد که میتوانند احتمالاً بمب اتمی بسازند. آیا شما موافق و یا مخالف هستید با توافقی که سبب شود یکچند از این مجازاتها تخفیف پیدا کنند و در ازای آن، ایران تضییقهای مهمی در باره فعالیتهای اتمی خود بپذیرد و تأسیسات اتمیش تحت بازرسیهای بینالمللی وسیع قرارگیرد؟» نتیجه ایناست: 50 درصد با تصویب توافق توسط کنگره موافقند و 46 درصد مخالف.
تازه پرسش دوم نیز بیطرفانه نیست. زیرا بنایش بر ایناست که تأسیسات اتمی ایران میتوانند بمب اتمی تولید کنند و پاسخ دهنده اطلاع نمیدهد که ایران متعهد میشود هرگز بمب اتمی نسازد و تعهدها از ایران گرفته شدهاند و تأسیساتش تحت کنترل کامل قرار میگیرند. تنها اندک توضیح گنجانده شده در پرسش دوم سبب پاسخ آگاهانهتر و دقیقتر شده است.
بنابراین، مردم امریکا نیازمند آنند که اطلاع صحیح به آنها داده شود تا که زمینه ذهنی ایجاد شده تغییر کند. امریکائیان نیاز دارند از راه نقد تمامی دلایلی که برضد توافق ساخته میشوند، از بیپایه بودن آنها آگاه شوند.
باتوجه به زمینه ذهنی ضد ایرانی است که مخالفان توافق خبر و اطلاع جعل میکنند و بر اساس آن، دلیل میتراشند. اطلاع دروغی در این باره که بنابر توافق محرمانه ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران خود بازرسی از پارچین را انجام میدهد ساخته و پخش شد از این قماش است. این اطلاع یکسره دروغ است زیرا آژانسی که بنابر توافق مأمور بازرسی است نمیتواند موافقت محرمانهای را بعمل بیاورد که بنابرآن، بازرسی نخواهد کرد. دروغ دوم اینکه آژانس ، برای بازرسی از تأسیسات اظهار نشده، باید 24 روز زودتر اطلاع دهد. حال اینکه در واقع 24 ساعت است.
نتیجه عمده بهرهبرداری ( و تشویق) از بیاطلاعی مردم امریکا و رویه غیر قابل فهم مخالفان توافق اتمی ایناست که توافق غیر آن که هست از دید اکثریت اعضای کنگره درک میشود. توافق هیچگونه خطری برای امریکا ندارد زیرا امریکا از چیزی چشم نپوشیدهاست. تنها برخی مجازاتها را که وضع کردهاست، بحال تعلیق در میآورد. و توافق از جایگرینی که عدم توافق است بهتر است. توافق هستهای با ایران و تبلیغات برضد آن در امریکا، گویای تدنی و انحطاط جریان اندیشه و اطلاع است.
انقلاب اسلامی در هجرت : اما اگر جریان آزاد اندیشهها و اطلاعها در امریکا در مورد ایران و توافق اتمی برقرار نیست، همانطور که نویسنده خود میگوید، بخاطر وجود زمینه ذهنی است که از گروگانگیری بدینسو، با دستیاری خمینیسم و ریگانیسم، ایجاد شدهاست. حتی مقصر اول سازشهای پنهانی اکتبر سورپرایز و ایران گیت نیز، از دید امریکائیان، رژیم ولایت مطلقه فقیه است. باآنکه افشاگریهای مداوم باید بر مردم امریکا معلوم کردهباشند که گروگانگیری طرحی امریکائی بوده که در ایران به اجرا درآمدهاست، اما چون وسائل ارتباط جمعی امریکا حاضر نشدند امریکائیان را از تمام حقیقت آگاه کنند، اکثریت بزرگ از حقیقت ناآگاه مانده است. بدینقرار، تا زمانی که در امریکا و ایران و بسا در امریکا و کشورهای خاورمیانه، گروگانگیری آنسان که طراحی و اجرا شده و سازشهای پنهانی آنسان که روی دادهاند، بطور رسمی و از سوی تمامی وسائل ارتباط جمعی انتشار نیابد، جامعههای در رابطه، گرفتار آن ماجرا و پیآمدهایش باقی میمانند. جز اینکه بهای زیان بزرگتر از بزرگ را مردم ایران میپردازند.
و اینک به سراغ نوشته روبرت پاری برویم و ببینیم یافتههای جدید در باره سازشهای پنهانی کدامها هستند:
٭ یافتههای جدید روبرت پاری درباره اکتبر سورپرایز و ایران گیت:
مقاله را روبرت پاری در تاریخ 28 ژوئیه 2015 انتشار دادهاست. عنوان آن ایناست: «زمانی بود که اسرائیل و محافظهکاران جدید حامی ایران بودند». همانطور که در وضعیت سنجی 58 خاطر نشان شد، نخستین یافته آمده در این نوشته، دستور ریگان است:
● در کتابخانه ریگان در سیمی والی واقع در کالیفرنیا، مدارکی را یافتم حاکی از اینکه در 21 ژوئیه 1981، 6 ماه بعد از آزاد شدن 52 گروگان امریکائی در 20 ژانویه 1981، روز آغاز ریاست جمهوری ریگان، او دستور فروش محرمانه اسلحه به ایران را دادهاست. بنابراین اسناد، مقامات عالی حکومت ریگان فروش اسلحه از طریق کشور ثالث به ایران را تصویب کردهاند.
پیش از این تاریخ، جریان اسلحه از اسرائیل به ایران، برقراربود. سه روز پیش از آن تاریخ، در 18 ژوئیه، یک هواپیمائی آرژانتینی که از قرار ماهها به ایران اسلحه حمل میکردهاست، در بازگشت از ایران، توسط روسها سرنگون شد. بنابر اسناد، بعد از سقوط هواپیما، نیکولا ولیوت، معاون وزارت امور خارجه امریکا در امور خاورمیانه، برآن میشود سر از کار فروش اسرار آمیز اسلحه به ایران درآورد. دیرتر، ولیوت در مصاحبه با PBS گفت: هواپیما را اسرائیل اجاره کرده بود تا که اسلحه امریکائی را به ایران حمل کند... و بر من روشن شد که مقامات امریکائی، با نقض قانون، برای فروش اسلحه امریکائی به ایران به اسرائیل چراغ سبز دادهاند. و او پی میبرد که سرآغاز توافق برسر تحویل اسلحه امریکائی به ایران، پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در 1980 است.
ولیوت گفت: پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر 1980، اسرائیلیها این موقعیت را میجویند که مقامات حکومت ریگان در قلمرو امنیت ملی امریکا ، به آنها نقش بدهند.
● روآمدن محافظهکاران جدید: مقامات جدید که ولیوت از آنها سخن گفته بود، کسانی بودند که اینک با صفت محافظهکار جدید شناخته میشوند. روبرت مک فارلین، مشاور امنیتی ریگان یکی از آنها است. پل ولفوویتز که آن زمان، مدیر اداره سیاستگذاری وزارت خارجه امریکا بود، یکی دیگر از محافظهکاران جدید است.
بنابر مدارک موجود در کتابخانه ریگان، مک فارلین و ولفوویتز از طریق یک کانال محرمانه با اسرائیل همکاری میداشتهاند. بنابر یادداشت ولفوویتز خطاب به مک فارلین - در باره ارتباط اسرائیل با ایران و ارسال اسلحه توسط اسرائیل به ایران - برای اینکه رابطه ثمربخش باشد، باید موضوع از دایره اندک شمار کسان، بیرون نرود.
● رابطهای که میان محافظهکاران جدید صاحب مقام در حکومت ریگان و اسرائیل با ایران که پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در 1980 شروع شده بود، ادامه یافت. بدستور ریگان، توسط اسرائیل به ایران موشکهای تاو ضد تانک و موشکهای ضد هوائی امریکائی، فروخته شدند. این فروشها بودند که در سالهای 1985 و 1986، افتضاح ایران – کنترا را ببارآوردند. مدارک موجود در کتابخانه ریگان معلوم میکنند که زد و بندها که تا بر ملاء شدن افتضاح ایران گیت ادامه یافتند، پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در 1980، آغاز گرفتهاند.
دست اندرکاری مک فارلین در زد و بندهای پنهانی، هم از آغاز، یعنی پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، است ( یک ایرانی در هتل آنفان پلازا در واشنگتن به ماک فارلین و ریچارد آلن و لورانس سیرمن، هر سه از ستاد انتخاباتی ریگان – بوش پیشنهاد معامله کرد تا که گروگانها بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا آزاد شوند). این زد و بند با حکومت رادیکال ایران بعمل آمد تا مانع از انتخاب شدن کارتر به ریاست جمهوری امریکا بگردد.
● وقتی ریگان ریاست جمهوری خود را در 20 ژانویه 1981 آغاز کرد، مک فارلین، نخست، معاون وزیر خارجه شد و دست در دست اسرائیل مشغول ارسال اسلحه به ایران گشت. سپس، مشاور امنیتی ریگان شد و در این مقام، نقشی محور ی در سازماندهی توافق جدید همکاری امنیتی امریکا و اسرائیل در 1983 ایفا کرد. در پی آن، فروش غیر قانونی اسلحه به ایران در سالهای 1985 و 1986 انجام گرفت و به افتضاح ایران – کنترا سربازکرد.
در سال 2003، وقتی من از ولیوت، در باره مدارک از قید سر رها شده، گویای قرار و مدار مک فارلین و ولفوویتز در باره فروش سری اسلحه به ایران توسط کشور ثالث، پرسیدم، او با میل پاسخ داد: من فکر میکنم معامله پنهانی بر سر تحویل اسلحه امریکائی به ایران توسط اسرائیل، پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا انجام گرفت و در ژوئیه 1981، از پرده بیرون افتاد. فروش محرمانه اسلحه امریکائی به ایران، غیر قانونی بود.
● بنابر یادداشت پل برمر، دبیر اجرائی وزارت خارجه امریکا که یکی از محافظهکاران جدید بشمار است، در 13 ژوئیه 1981، یعنی 5 روز پیش از سرنگون شدن هواپیمای آرژانتینی، گروه محافظهکاران وزارت امور خارجه امریکا، برآن شدند طرح فروش اسلحه توسط کشور ثالث به ایران را به تصویب حکومت برسانند. اما طرح آنها با مقاومت شدید یک گروه از مقامات وزارت خانهها روبرو شد. با آنکه شماری از مقامات امریکائی نظر خصمانه نسبت به ایران داشتند، حکومت ریگان متمایل به گشایشی محرمانه بروی ایران بود. شماری از کارفرمایان امریکائی میخواستند فرصت را برای سود جستن از معامله با ایران مغتنم بشمارند. یادداشت برمر حاکی است که برسر مخالفت یا موافقت امریکا با فروش اسلحه غیر امریکائی به ایران، میان مقامات حکومت اختلاف وجود میداشت. حکومت به این نتیجه رسید که نباید با فروش اسلحه غیر امریکائی به ایران مخالفت کند:
در 21 ژوئیه 1981، مقامات حکومت، مرکب از بوش، معاون ریاست جمهوری و کیسی، رئیس سیا، و کاسپار وینبرگر، وزیر دفاع و آلکساندر هیگ وزیر خارجه اجتماع کردند و با نظر محافظهکاران جدید صاحبان مقامها در وزارت خارجه، با دادن چراغ سبز برای فروش اسلحه به ایران، موافقت کردند.
مدرک این موافقت در شمار مدارک منتشره قرار نگرفت. تنها یادداشتی به تاریخ 3 سپتامبر 1981 حاکی از تغییر سیاست و مخالفت مقامات وزارتخانهها با آن، از برمر به ریچارد آلن، نخستین مشاور امنیتی ریگان، وجود دارد. یادداشت خاطر نشان میکند که کشورهای عرب میانهرو، عربستان سعودی و مصر و اردن و کویت و عمان و امارات متحده عربی مخالف فروش اسلحه به ایران هستند.
● در آخر تابستان 1981، دو همکار، یکی مک فارلین و دیگری ولفوویتز، پیشنهادی برای مهار محرمانه سیاست امریکا نسبت به ایران، به وزیر خارجه امریکا دادند. این دو در یادداشتی به هیگ، وزیر خارجه، به تاریخ 1 سپتامبر 1981، از او خواستند که مک فارلین را متصدی این کنترل بگرداند. آنچه ما میخواهیم اینست که مک فارلین، به فوریت، مسئول یافتن راهحلها برای این مسائل، هم در سطح وزارت خارجه و هم در سطح وزارتخانهها، بگردد.
در همان سال، دیرتر، مک فارلین و ولفوویتز در ارتباط با منافع اسرائیل، در دیگری، بروی ایران گشودند. بنابر یادداشت 8 دسامبر 1981، از مک فارلین به ولفوویتز از اجتماعی با داوید کیمچی، مقام اطلاعاتی اسرائیل، در 20 دسامبر 1981، اطلاع دادند. و از او میخواهد دو موضوع را با او مورد گفتگو قراردهد: یکی ایران و دیگری مسئلهای که به دلایل امنیت ملی، قابل انتشار نیست. او به ولفوویتز مینویسد: البته این مسئله حساس است و آن را نباید با هیچکس دیگر در میان بگذارد و با هیچ مسئله دیگر در آمیزد. در گفتگو، کیمچی نگرانی اسرائیل را در باره آینده ایران اظهار میکند و موقع را مساعد سیاست فعالی از سوی حکومت ریگان بر اثر گذاشتن بر تحول رژیم ایران ارزیابی میکند. و همکاری امریکا و اسرائیل را برای حل و فصل این مسائل بسیار مهم میشمارد. دو طرف موافقند که برای آنکه کار پیش برود، باید محرمانه انجام بگیرد و جز تنی چند از آن مطلع نگردند. بدینسان، مک فارلین و ولفوویتز اسرائیل را شریک و همکار امریکا در تهیه استراتژیها برای اثر گذاری از درون بر دولت ایران، میشناسند و عمل میکنند. وسیله اثر گذاری، از دید اسرائیل و این دو، تحویل اسلحه به ایران میشود.
● در 1982، ریگان، مک فارلین را مشاور امنیتی خود میکند. بنابر مدارک، جانشین او، اگلبرگر، در باب ایران، تحت تأثیر زوج مک فارلین و ولفوویتز، قرار نمیگیرد. در اول آوریل 1982، او در پاسخ به یادداشت، دستیار ولفوویتز، مینویسد: «برخی ایدهها در باره یک سیاست فعالتر در قبال ایران، جالب توجه هستند. اما تردید جدی نسبت به نزدیک به تمام آنها دارد. عمده بخاطر اثرات آنها بر روابط ما با عربها».
● پیآمدهای دراز مدت معاملههای پنهانی (اکتبر سورپرایز و ایران گیت):پیآمدهای دراز مدت معاملههای پنهانی حکومت ریگان با اسرائیل و ایران و عراق ، هم امروز، تابستان 2015، قابل مشاهدهاند. جنگ ایران و عراق که، درآن، به دو طرف اسلحه داده میشد، سبب طولانی شدن آن تا 1988 شد. با شمار کشتههای دو طرف که یک میلیون برآورد شدهاست. و
- در سالهای بعد از آن جنگ، اتحاد اسرائیل و ایران روی به اختلاف نهاد و به خصومتی انجامید که امروز میان دو کشور برقرار است.
- عراق مقروض شد و چون کشورهای قرض دهنده از عراق خواستند بدهی خویش را بپردازد، در 1990 به کویت حمله کرد. بوش (پدر) که رئیس جمهوری امریکا بود، جنگ خلیج فارس را برای راندن صدام از کویت به راه انداخت و دیکتاتور عراق را در صدر دشمنان امریکا جای داد.
- در 1991، بوش برای حمله به عراق از دولت سعودی خواست پایگاه در اختیار امریکا بگذارد و آن دولت این کار را کرد. اما این عمل خشم جهادگران عربستان، در رأس آنها بن لادن، را برانگیخت. همان بن لادنی که با امریکا در راندن قوای روسیه از افغانستان همکاری میکرد. بن لادن بسرعت دشمن قسم خورده امریکا شد.
- قابلیت تکنولوژی عالی ارتش مدرن امریکا چنان فوقالعاده بود که محافظهکاران جدید را به این نتیجه رساند که سامانههای جدید اسلحه طبیعت جنگ را بطور کیفی تغییر دادهاست و در دنیائی که محور فعال امریکا است، به امریکا امکان بخشیدهاست سیاستهای خود را، با تهدید به اعمال زور و یا با اعمال آن، به کشورهای جهان دیکته کند. بخصوص بعد از سقوط رژیم شوروی در پایان 1991.
- این خود فاتح جهان انگاری سبب شد که در 18 فوریه 1992، پل ولفوویتز که اینک معاون سیاسی وزارت دفاع امریکا بود و معاونش لوئیس سکوتر لیبی طرحی برای سلطه بر جهان تهیه کنند. بنابر این طرح، امریکا برای جلوگیری از تهدید احتمالی از سوی کشوری و یا در صورت سرباز زدن کشوری از قبول سلطه امریکا، حق دارد دست به جنگ پیشگیرانه بزند.
پس از اینکه طرح توسط نیویورک تایمز انتشار پیدا کرد، بعنوان یک طرح امپریالیستی مورد انتقاد قرارگرفت. باوجود این، اصول عمده آن اصول راهنمای دیدگاه محافظهکاران جدید در باره جهان باقی ماندند. یکی از آن اصول این بود که با «رژیمهای لات» دیگر مذاکرهای در کار نخواهد بود، تغییر آن رژیمها در دستور خواهد بود.
با آنکه طرح در حکومت بوش تهیه شد، اما حکومت کلینتون بسیاری از دستورالعملهای آن را بکار برد. با وجود این، کلینتون در برابر اصرار محافظهکاران جدید بر حمله نظامی به عراق مقاومت کرد. اما تحریمی سخت مقرر کرد و به عراق حمله هوائی کرد و سرنگون کردن رژیم صدام را هدف سیاست خارجی امریکا گرداند.
- در سال 2000، وقتی قاضی طرفدار جمهوریخواهها در دادگاه عالی، بسود بوش (پسر) رأی دادند و او به ریاست جمهوری امریکا رسید، ولفوویتز و لیبی و دیگر محافظهکاران جدید به قدرت رسیدند. اینان متقاعد بودند که استراتژی در خور، تغییر رژیمهای کشورهای خاورمیانه است. کار را با عراق شروع کردند و قرار بر این بود که بعد رژیمهای ایران و سوریه را تغییر دهند. از هدفها یکی این بود واقعیت جدیدی ایجاد بگردد که به اسرائیل امکان بدهد مرزهای خود را با فلسطینیها و کشورهای عرب خود تعیین کند. حمله به عراق و افعانستان با هدف ایجاد این واقعیت جدید انجام گرفت. در این دو جنگ، 4500 نظامی امریکائی و صدها هزار عراقی کشته شدند. و 1000 میلیارد دلار هزینه جنگ شد و در پایان 2011، امریکا قوای خود را از عراق بیرون کشید.
- برغم فاجعه عراق، محافظهکاران جدید همچنان فشار میآورند امریکا، از راه حمله نظامی به ایران و سوریه، رژیمهای این دو کشور را تغییر دهد. بدیهی است از یادبردهاند خود و اسرائیلیها حامی رژیم ایران بودند.
بر پیآمدهای بر شمرده نویسنده باید این پیآمدها را افزود:
● کودتا بر ضد انقلاب و تجربه دموکراسی در خرداد 60 و استقرار سیاهکارترین استبدادها که جنایت و خیانت و فساد را روش حکومت بر مردم ایران کردهاست. و
● جانشینِ اسلام گرائی - گرایش به اسلام بمثابه بیان استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی و خشونت زدائی – اسلام گریزی و اسلام ستیزی. و
● همه ساختههای امریکا و اروپا، برضدشان شدند: القاعده و داعش و نیز دولتهای دست نشانده و گرفتار تروریسم و خشونت کور شدن سرزمینهای مسلمان نشین. و
● ویرانه شدن سرزمینهای مسلمان نشین و برخاستن امواج فرار از کشورهای مسلمان بسوی کشورهای دیگر و اینک غرب. و
● فرار سرمایهها و استعدادها و ناچیز شدن بهای نفت.
● بیابان شدن ایران و نیز کشورهای دیگر منطقه.
● و...
برای آنکه این پیآمدها پایان پذیرند، این مردم ایران و دیگر کشورهای منطقه هستند که باید شجاعانه با واقعیت روبرو شوند، با این واقعیت که سبب اینهمه ،نه انقلاب که کودتا بر علیه انقلاب است و راهکار مطمئنی جز جنبش همگانی برای متحقق کردن هدف انقلاب که استقرار جمهوری شهروندان است، نیست. با وجود این، برای اینکه مردم ایران حقوق تضییع شده خویش را بازستانند، میباید حقیقت و تمام حقیقت در باره گروگانگیری و سازشهای پنهانی هم به عرض مردم ایران و هم به عرض مردم امریکا رسانده گردد. حقایق در باره کودتای 28 مرداد نیز. مردم امریکا نه تنها بخاطر بازپس دادن حقوق ایرانیان باید تمام حقیقت را بدانند، بلکه بخاطر از دست ندادن دموکراسی هم باید تمام حقیقت را بدانند.