کنش و واکنش

 

پاسخ به پرسشهای ایرانیان از

 ابوالحسن بنی صدر

 

 

دو پرسش:

بنام خدا

جناب سید ابوالحسن بنی صدر . با سلام وعرض ادب

1-وقتی ی تهی از اندیشه راهنمای صحیح گشت، خود بخود دچار تجزیه وتلاشی می شود. اگرغرب واقف به چنین امری هست آیا نمی خواهد برای نجات خود چاره ای بیندیشد؟ آیا دانشمندان و  و وطن پرستان جاهل تشریف دارند یا ابزاری در اختیار ندارند؟

2-آیا هر ی دلیل برضعف است یا دفاع از حق هم میتواند باشد؟ گاهی جاها اگر  نشان ندهی ضرر می ی. اموری قبل از  وجود داشت   نشان داده می شد  به  علیه شما نمی انجامید. بنظرم ما در برخی جاها بجای   باید دفاع از حق را  ببریم. بستگی دارد در چه فرهنگی یا با چه اشخاصی روبرو هستیم. بمیزانی  ما شناخت داریم عمل می یم. صاحب  هدفی دارد و گاهی  شما به ضرر او تمام می شود و البته گاهی هم به نفع او.

     باسپاس. خداوند همه آزادیخواهان مارا یاری نماید.

 

پاسخ به دو پرسش:

1 – خالی شدن از اندیشه راهنمائی  بیان استقلال و آزادی باشد، بدین معنی نیست  غرب از هر اندیشه راهنمائی خالی است. در غرب، دین هست و لیبرالیسم و سوسیال ی نیز هستند. سبزهای راست و چپ وجود دارند و انواع تمایلهای یستی و یستلنینستی و... هستند. طرز ی چپ و راست افراطی نیز وجود دارند. الا این  مسئله ها بر هم افزوده می شوند و اندیشه های راهنمای موجود برای مسائلی  سرمایه داری لیبرال پدید می آورد و برهم می افزاید، راه حل درخور ندارند. اندیشمندان نیز وجود دارند و سعی نیز می  اما، دست  با دو  روبرو هستند: اندیشه راهنمای ناسازگار باسرمایه داری لیبرال، از اقبال طرح شدن در وسائل ارتباط جمعی، برخوردار نیست. گروه بندی های جامعه های غرب آمادگی آن را ندارند  تن به راه حلی بدهند  سبب از دست رفتن موقعیت و امتیاز آنان بگردد. برای مثال، پالایش محیط زیست و یا حتی  آلوده  آن، هنوز  نگشته است. زیرا نیاز به تغییرهایی در شیوه تولید و شیوه مصرف و نیز  و درآمد و رقابت اقتصادی دارد و جامعه های امروز به آنها تن نمی دهند. سبزها ی می پنداشتند  ی به  ایدئولوﮊی ها نداشته باشند و سعی  توجه همگان را به یفیت زندگی و خطری  حیات انسان و جانداران و گیاهان را تهدید می  جلب . اما واقعیت آنها را آگاه   عدم توجه به محیط زیست و انبوه مسئله ها  بوجود آمده اند، بدین خاطر است  از خمیرمایه های ایدئولوﮊی ها، یی سلطه انسان بر طبیعت و دیگری اینست  رشد علمی و فنی، مسائلی را  رشد اقتصادی و تغییر شیوه های تولید و مصرف و... پدید می آورند، حل می . بر اثر آگاهی از واقعیت، سه تمایل شدند: سبزهای چپ و سبزهای راست و سبزهائی  همچنان می پندارند مسئله محیط زیست به همگان مربوط می شود و می باید برسر آن، اجماع پدید آورد.

     و نیز، انسان و حقوقمندی او پذیرش همگانی نیافته است. اعلامیه جهانی حقوق بشر حقوق ذاتی و ی از حقوق موضوعه را در بر می گیرد. شماری از گرایشهای یستلنینیست، حقوق بشر را دست پخت بورﮊوازی می انگارند و با آن موافق نیستند. گرایشهای راست افراطی نیز این حقوق را نمی پذیرند. گرایشهای «میانه رو» چپ و راست غرب، در آنچه به انسانهای 5 قاره روی زمین مربوط می شود، راه و روشی ترجمان حقوق و  ذاتی انسان ندارند. علت نیز اینست  در ایدئولوﮊیهاشانآنچه از آنها مانده است حق به قدرت تعریف می شود و سلطه بر جهان را می خواهند. توجیه های فلسفی و ایدئولوﮊی و دینی نیز برای رفتار تبعیض آمیز خود می سازند. از این نظر، ناتوانی یست - لنینیستها بیشتر است. زیرا به تمیز حقوق ذاتی از حقوق موضوعه و پذیرفتن حقوق ذاتی نیز توانا نگشته اند. باوجود این، نی تر از دیگران به این امر توجه دارند  سرمایه داری لیبرالی مسئله ساز است و مجموعه بغرنج مسئله ها را پدید آورده است و می آورد.

      و باز، نیروهای  و  افتادنشان در اقتصادهای تولید محور در سطح جهان، بنا بر این، مدیریت جهان به ترتیبی  ماوراء ملی ها به مهار آیند و، در سطح جهان، نیروهای  تخریب نشوند و در رشد  افتند، در این ایدئولوﮊیهای مندرس، راه حل نمی جوید و زمان به زمان، بخش بزرگ تری از این نیروهای  تخریب می شوند.

2 – اما آیا نبود اندیشه راهنمائی  مسئله ها را حل  و بشر را وارد عصر جدید بسازد، سبب تلاشی جامعه ها می شود؟ پاسخ اینست  امروز، جامعه های دارای موقعیت مسلط، زمان به زمان  با اندیشه راهنما و فرهنگ و بیشتر با قدرت انسجام خود را حفظ می . راست بخواهی، قدرت هم تجزیه می  و هم منسجم می گرداند. تجزیه پایدار و انسجام موقتی است

2/1. هرگاه غرب موقعیت مسلط خویش را از دست بدهد، گرفتار تجزیه و تلاشی می گردد. راست بخواهی، نه تنها غرب  آن بخش از جهان  یا موقعیت اقتصادی مسلط دارد و یا در پی تحصیل آنست (چین)، قدرت را انسجام بخش تصور می  و بر آنند  تا وقتی موقع مسلط دارند و یا می یابند، می توانند نیروهای  را جذب  و با  دادن اعضای جامعه، ولو بسیار نابرابر، در حاصل   بردن نیروهای  انسجام جامعه خود را حفظ می . «قدرت منسجم  است» سخنی است  از دیرگاه، ورد زبان قدرتمدارها بوده است. از این رو است  آنها  خود را صاحب قدرت می دانند، قوای نظامی خویش را بزرگ و بزرگ تر می  و در قرنی  گذشت و در سالهای اول قرن جدید، در 5 قاره روی زمین بساط جنگ گسترده اند. بدین قرار، از این رو، نقش اول را جامعه های در موقعیت زیر سلطه بازی می . هرگاه این جامعه ها استقلال و آزادی بجویند، جامعه های مسلط ناگزیر می شوند میان  نظام اجتماعی، بنا بر این، یافتن اندیشه راهنمای سازگار با آن و یا تلاشی، یی را انتخاب . الا ای

2.2. سرمایه داری لیبرال، دو  را انجام داده است: تقدم فرد و تنها  او و سپردن انسان به فراگرد شئی گشتن. انسان امروز، در برابر استبداد فراگیر سرمایه داری و نیز دولت، فردی است  به زندگی در چرخه تولید و مصرفی  سرمایه داری تصدی می . به این اعتبار، جامعه ها، به میزانی  تحت این استبداد قرار گرفته اند، به افراد تجزیه شده اند. بحران اقتصادی ی –  سبب شد سخن از تغییر نظام سرمایه داری به میان آید -، دنباله ی رشته بحرانها است. بحرانها همواره وجود داشته اند. برخی  و شماری بزرگ. آیا انسانها در می یابند  بحران ساز بحران حل نمی  هرگاه پاسخ به این پرسش آری باشد و انسانها خویشتن را از جبر فرد و شئی گشتن برهانند، زندگی بر روی زمین از بند مرگ می رهد و زندگی در استقلال و آزادی میسر می شود

        بدین قرار، انسان امروز، نیازمند اندیشه راهنمائی است  او را از بندگی قدرت برهاند. او انسان حقوقمند و  و جامع بگردد. به او  بدهد نظامهای اجتماعی خود را باز و تحول پذیر بگرداند تا  نیروهای  در رشد انسانها  افتند. جامعه ها را از رابطه تضاد و خصومت برهاند. در سطح هر جامعه و در سطح جامعه جهانی، جریان های آزاد اندیشه ها و اطلاع ها را برقرار . مسئله ها را حل  و رشد رشد قدرت بس ویرانگر و مرگبار نشود

 

پاسخ پرسش دوم:

   پرسش  گرامی به این امر توجه  است  در برخی جاها، عمل به حق باید . راستی اینست  در همه جاها می باید عمل به حق :

1 – هرگاه  ی حق باشد، از سه  دیگری یا دیگران در قبال  او، دو   می شوند

 1.1. دیگری نیز به حق عمل می . میان این دو، حق رابطه برقرار می . ی این دو  های ییگر نیستند. زیرا هری به حق عمل می . رابطه هاشان نیز رابطه حق با حق می شود

1/2. دیگری زور  می آوردبرنده زور،  می شود. زیرا عمل عمل  به حق را بر نمی تابد. بدین خاطر  مزاحم قدرتی می انگارد  گمان می  دارد و یا می خواهد پیدا .

1/ 3. دیگری هیچ   و بی تفاوت بماند. هرگاه این دیگری، در شمار ی بود  به حقوق خویش عمل می  بی تفاوت نمی شد. بدین قرار، بی تفاوت، وقتی معنی پیدا می   ی میان دو  قرار گرفته باشد، یی عمل  به حق و دیگری زورگو. بدین قرار، بی تفاوتی  استبی تفاوت، دوبار  است: او به حقوق خویش عمل نمی  و با عمل  به حقوق و دفاع  از حق ی  به حق عمل  است، دستیار زورگو می شود. بدین خاطر است  بیشترین زیان را بی تفاوتها می . در حقیقت، هرگاه «بی تفاوتها» نبودند، زورگوها اقلیت ی بیش نمی شدند. هرگز بر دولت دست نمی یافتند و بسا از بیماری زورگوئی درمان می شدند.  

2 – هرگاه  ی زور باشد به ضرورت  ی ی است چرا  تنها در مقام  نشان دادن است  نیرو را در زور از خود بیگانه می یم -، دیگری نسبت به این «»، یی از سه  را می

2/1. اول را ی می   بر حق عمل می . او یی از دو روش را  می برد: عمل به حق بدون نقد عمل ناحق. بدین خاطر  الگوی عمل به حق شدن را ی می داند. و یا، نقد عمل ناحق به قصد تشخیص چند و چون ناحق و پیشنهاد روش باز گشتن به حق به  عمل ناحق

2.2.  را زورمدار میمی شود و زور را با زور، ناحق را با ناحق، پاسخ می دهد. میزان تخریب بستگی به شمار  ی دو طرف دارد

2/3.  سوم را «بی تفاوت» می : به حق عمل نمی  بنا بر ین، به ناحق عمل می . در برابر زور زورگو، منفعل می ماند. یعنی خود را در اختیار او قرار می دهد. دست  در حد میدان دادن به او.

3 - در پرتو این توضیح، در ی از رویدادهای مهم از انقلاب بدین سو، بنگریم:

3/1.گروگانگیری  تا امروز ایران و امری و منطقه - بنابر اثر سیاست امری بر زندگی مردم دنیا- و بسا بقیت جهان، گرفتار پی آمدهای آنند. شاه سابق را به نیوی بردند. طرح گروگانگیری  در امری تهیه شده بود، در ایران، بمنزله ی « انقلابی» به اجرا گذاشته شد. آقای خمینی  این  شد و آن را «انقلاب دوم، بزرگ تر از انقلاب اول» خواند. از آن پس، ی رشته ی متقابل،  را به تجاوز عراق به ایران و معامله پنهانی بر سر گروگانها و  و استقرار «دیی ملاتاریا» و ... و تحویل دادن دولت به مافیاهای نظامیمالی

    هرگاه بنا بر این می شد   نشویم،   بگردیم، می توانستیم فرصت را برای احقاق حقوق خویش مغتنم بشماریم. به این  ترتیب:

- بردن شاه به امری را فرصتی بشماریم برای بیرون بردن دارائی های خود از ی امری و تهیه صورت مطالبات خویش از امری و استرداد آنها.

برآورد زیانهای وارده به ایران از رهگذر ی 28 مرداد و دولت دست نشانده و مطالبه آنها از امری و انگلستان

خلاء از راه اجرای برنامه استقلال اقتصادی و سیاسی (بخصوص رهاندن دولت از وابستگیهایش در بودجه و سازماندهی به قدرت خارجی) و فرهنگی و نیز اجتماعی. و

- برگشت ناپذیر  وضعیت نه از راه ایجاد ستون پایه های قدرت نهادهای انقلاب» )  از راه تغییر ساخت ارتش و دستگاه اداری (یزه  این دو) . و

- گسترش هرچه بیشتر آزادیها و برقرار  دو جریان آزاد اندیشه ها و اطلاع ها. و مبنای  گرداندن حقوق انسان و حقوق ملی. و بالا بردن میزان خودانگیختگی (برخورداری هر انسان از استقلال و آزادی) بنا بر این، رشد فرهنگ استقلال و آزادی و دانش و فن

- جانشین  اقتصاد مصرف محور با اقتصاد تولید محورانداختن نیروهای  در اقتصاد ملی و...

- باز و تحول پذیر  تدریجی نظامی اجتماعی .

    برنامه وجود داشت. اما به این دلیل  گروگانگیری روی داد، برنامه اجرا نشده بود. خلاء استقلال و آزادی برجا بود و خلاء استقلال، با گروگانگیری، با این ادعا  «توی دهن امری می زنیم»، پر شد!

     هرگاه  بردن شاه به نیوی نمی شدیم و  می شدیم و شروع به انجام ی می یم  برشمردم. شروع به این  ما را از گروگانگیری و پی آمدهای گروگانگیری، از جمله، جنگ و معامله پنهانی با امری و  و استقرار دولت ملاتاریا و نفله شدن ی نسل و وارد شدن خسارتی بس عظیم و ای بحرانی چنین  مصون می

3/2.«صدور انقلاب»: صدور انقلاب، صدور اندیشه راهنما و روش است  بطور خودجوش انجام می گیرد. صدوری از این نوع، ی نیاز است. هم ایرانیان بدان نیاز دارند و هم ملتهای دیگرتوضیح این  به درست گفته اند ایرانیان این اقبال و بد اقبالی را دارند  اولی هستند. هم در انقلاب مشروطیت و هم در ملی  نفت و هم در انقلاب 57، اولی بوده اند. پس این اقبال راداشته اند  اولی بوده اند. اما این بداقبالی را نیز داشته اند  اولی، بنا بر این، تنها بوده و سلطه گران همدست با سلطه پذیران «ایرانی»، دولت استبدادی وابسته را باز ساخته اند

     ای به اوستا رجوع یم، به شاهنامه رجوع یم، به تاریخ ایران رجوع یم، هرسه به ما می گویندمردم برای بازیافت استقلال و آزادی و، بر اثر آن، از درون و بیرون، زیر هجوم قرارگرفتن، ی امر واقع مستمر است. راه حلی برای این  یافته شده و در این و آن فرصت تاریخی، با موفقیت آزمون شده است. در حقیقت، ایران برای گریز از انزوا، دو راه  دارد: یی توانمندی نظامی و یل امپراطوری و دیگری توانمندی بلحاظ دین و اندیشه راهنما و فرهنگ و ارتباط با انیران از راه اندیشه راهنما و فرهنگ. بنا بر اوستا و شاهنامه، در سلطنت فریدون، مرزها از میان بر می خیزند. فرهنگ ایران و دین بهی دامن می گسترد. اما، بنا بر شاهنامه، از زمانی  فریدون جهان را میان سه فرزند خود، ایرج (ایران) و سلم (روم) و تور (توران) تقسیم می  از نو، ایران در بند جنگهای دیرپا می شود با روم و چین. بنا بر تاریخ،  دو راه حل را جمع : امپراطوری همراه با آزادی دین و باور و تقویت عناصر جهان شمول فرهنگ ایرانیان. موقعیت ایران ایجاب می  است دینی  پذیرفته می شود، استقلال و آزادی انسان را باز شناسد. بدون این دین، از سوئی، و پذیرفتن حق مردمی  تحت سلطه می شدند به داشتن دین و فرهنگ خویش، از سوی دیگر، و عدم دخالت دولت در  دین،  این راه حل  می گشت. بدین قرار، دورانهای انحطاط ایران، دوران انزوا و از هر سو تحت هجوم قرار گرفتن، دورانهای از خود بیگانگی دینی تا حد جانشین اختیار شدن جبر، بوده است. دیر تر، نادر نیز ید سران سه دین اسلام و مسیحیت و یهودیت را برآن دارد  سه  را ی   و دین جهانیان ی دین بگردد. البته او شاه باشد و  این جهان نیز ایران بگردد.

        در دوران معاصر، مصدق برآن شد  استقلال و آزادی را پیام نهضت ملی ایران . او در پیامی به مردم ایران، اهمیت این سان «صدور انقلاب» را خاطر نشان . با این وجود، در درون ایران، در بیان دینی، استقلال و آزادی و حقوقمندی ایران، پذیرفته نبود. گروه بندیهای صاحب امتیاز دستیار قدرت خارجی، دو مانع بزرگ بر سر راه مصدق شدند و تضمین پیروزی نهضت ملی از راه همگانی  جنبش برای استقلال و آزادی در مقیاس منطقه و جهان،  گشت.

       انقلاب ایران، بدین خاطر  اندیشه راهنمای آن، اسلام بمثابه استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت بود و نیز بدین لحاظ  روش آن،  خود انگیخته مردم ایران در جنبش بود و از این نظر  سلطنت برافتاد و گروه بندیهای دستیار قدرت خارجی، زبون شدند، فرصتی بی مانند برای بیرون آمدن از تنگنای تاریخی پدید آورد. با استفاده از این فرصت، رهبری انقلاب می توانست در درون و بیرون از مرزها، به یمن اندیشه راهنما و جنبش همگانی، با مردم خود و جهانیان رابطه برقرار  و، بدین رابطه، پیروزی انقلاب را تضمین . از این رو بود  مرتب در باره نقش انقلاب ایران در وارد  جهان به عصر سوم، عصر استقلال و آزادی، می گفتم و می نوشتم. بی وقفه، به آقای خمینی خاطر نشان می   هم با مردم خود و هم با مردم دنیای مسلمان و هم با مردم همه جای جهان، با اسلام بمثابه بیان استقلال و آزادی و روش خشونت زدائی (پیروزی گل بر گلوله) است  می باید رابطه برقرار . بدیهی است  این رابطه، به ایرانیان فرصت رشد بر میزان استقلال و آزادی را می داد و، در همان حال، بازسازی استبداد را  می . از این رو، آقای خمینی و دستیاران او، جانشین گروه بندیهای دستیار قدرت خارجی شدند و همان امر واقع باز سازی شد: دولت استبدادیان و باقی ماندن ایرانیان در موقعیت زیر سلطه

     بدین قرار، هرگاه  نمی شدیم و صدور انقلاب در ضد خود  صدور خشونت است ناچیز نمی شد و اسلام در ضد خود  دین خشونت و خشونت گستری است، بیگانه نمی گشت، به سخن دیگر، اگر  می شدیم یعنی خشونت زدائی ادامه می یافت و، در درون و بیرون مرزها، دین بمثابه بیان استقلال و آزادی و فرهنگ ایران بمثابه فرهنگ استقلال و آزادی ایرانیان را با ییگر دوست می گرداندند و انیرانیان را به جنبش برای استقلال و آزادی بر می انگیختند، ایران گرفتار گروگانگیری و جنگ و استبداد و ... و بحران اتمی نمی گشت.

3.3. جنگ 8 ساله و به دنبال آن، قرار گرفتن ایران در حلقه آتش و در محاصره پایگاه های نظامی و جاسوسی امری و متحدانش، اسرائیل و...، پی آمد «» هادرواقع  ها - و  و گروگانگیری شد. در حقیقت، جنگ تنها پی آمد گروگانگیری نبود: «»  نخستین، بیرون  آقای خمینی از عراق شد. پس از پیروزی انقلاب، آقای صدام آقا موسی اصفهانی، نوه آقای سید ابوالحسن اصفهانی فقید، مرجع تقلید پرآوازه را نزد آقای خمینی فرستاد. او نزد من آمد و پیام آقای صدام را باز گفت. من آقای خمینی را از پیام  او آگاه . پاسخ آقای خمینی این شد  رﮊیم صدام در  از 6 ماه سقوط می . از این رو، او می خواهد از ما مشروعیت بگیرد  رﮊیمش را از سقوط نجات دهد. به پیام او نباید اعتناء . از آن پس نیز، ی رشته «» ها و  ها، همه خشونت، زمینه ساز جنگ شدنددستیاران قدرت خارجی نیز دست  شدند و ی نوﮊه را بقصد متلاشی  ارتش سازمان دادند. طرفه این  اصراری هم به پنهان ی نداشتند. زیرا مطمئن بودند، با لو رفتن   آقای خمینی و دستیاران او، می تواند حتی انحلال ارتش باشد

     با وجود گزارش روشن در باره آماده شدن عراق برای حمله به ایران، با وجود اصرار به آقای خمینی   نشود، آقای بهشتی طرح انحلال ارتش را به شورای انقلاب آورد و آقای خمینی دستور اعدام تمامی   در  را داد. ضربه ای  به دستور او بر ارتش وارد شد، شیرازه آن را از هم گسست. امری چراغ سبز داد (نامه محرمانه  هیگ به ریگان) و وزیر خارجه اسبق انگلستان، آقایان جورج براون و بختیار و اویسی به بغداد رفتند و به آقای صدام اطمینان دادند ارتش ایران متلاشی است و در صورت حمله قوای عراق به ایران، توانا به مقاومت نیست و ارتش عراق آسان می تواند تا تهران پیش تازد. بدین سان، به قول آلن  وزیر دفاع انگلستان در  تاچر، آنها اسباب ایجاد جنگ را فراهم . هم آنها، این بار، از طریق دستگاه خمینی، اسباب ادامه آن را فراهم آوردند. ی خرداد 60 به دست آقایان خمینی و هاشمی رفسنجانی و بهشتی و خامنه ای و... از جمله، بخاطر ادامه دادن به جنگ انجام گرفت.

      اگر آقای خمینی  بود و  نبوددریغ  او در تمام عمر  بود، «» آقای صدام (بیرون  او از عراق) را با ی از جنس آن «» پاسخ نمی داد. اجازه ی متقابل خشونت آمیز در مرزها را نمی داد. گروگانگیر نمی شد. بر سر گروگانها معامله نمی . به جای متلاشی  ارتش و اعدامهای دستجمعی ارتشیان، سازمان آن را ی می . به ارتش  می داد ارتش ملی بگردد. صدور انقلاب را به ضد آن  صدور خشونت است، بدل نمی ساخت. بر اصل موازنه عدمی، با عراق و دیگر ی منطقه رابطه برقرار می . جاذبه انقلاب ایران را به دافعه بدل نمی . با اسلام بمثابه بیان استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی، نه تنها با مردم ی دنیای مسلمان  با تمامی جهان رابطه برقرار می  و به یمن این رابطه، مساعدترین شرائطهمان شرائط  پیروزی انقلاب ایران را میسر  – را برای رشد و توانمند گشتن ایران و بازیافتن استقلال و آزادی،  می دید. بدیهی است  این  با بازسازی سلطنت استبدادی، به قول آقای ینی، «سلسله روحانیت»، مطلقا ناسازگار بود.

3/4 .در سطح رابطه در درون ی سازمان سیاسی و در سطح رابطه فرد با فرد نیز، فراوان مثال ها از  ها و  ها  با متلاشی شدن ی سازمان، ی خانواده، تبدیل شدن دوستی به دشمنی، وجود دارندنادرست (= زورمدارانه و در واقع ) هرگاه  منفعل (= تن دادن به زور زورگو) و یا فعال (= زور را با زور پاسخ گفتن یا نادرست را با نادرست پاسخ گفتن)، بدون  تردیدی،  بر اصل ثنویت  محوری است و دوستی را به دشمنی بدل می  و سازمان و خانواده  را از هم می پاشد و دوستی را دشمنی می گرداند

      هرگاه  با  جانشین شود،  نادرست، موضوع تحقیق می شود. پس از  شناخت ی از آن بدست آمد، روش تصحیح آن اندیشیده می شود. در محیط دوستی (= بدون حضور زور)، روش تصحیح به اجرا گذاشته و  نادرست درست می شود

      بدین قرار،  با  از ی جنس نیستند. بن مایه  همواره زور است. اما  وقتی حق است، خالی از زور است. آیا ی  مایه آن زور باشد، وجود دارد؟ نهعقل وقتی  می  استقلال و آزادی دارد. بنا براین، هرزمان ی را مشاهده می یم  بن مایه آن زور است، نباید تردید یم   ی است  اگر بن مایه آنهم زورباشد، باز  ی است. و...  

     بر پرسش  گرامی و همه خوانندگان است  تجربه  و به تجربه دریابند   ترین  برای تشخیص  از  وجود زور در عمل است. این  را دقیق تر می یم هرگاه بدانیم  وقتی جز تخریب هدفی ندارد، شامل هیچ راه حلی نیز نیست. پس وقتی خمیر مایه عملی زور بود و واجد راه حلی نیز نبود، عمل ی است همه زور و هدفی جز تخریب ندارد. جنایت ها این سان روی می دهند

    بسا می شود  آدمی می تواند بر  زورمایه خویش غلبه  حالت آزاد خود را بازیابد و به دنبال راه حلی شود  تصحیح غلط است. این بازگشت از  به  ترجمان رها شدن عقل از بند زور و بازیافتن استقلال و آزادی خویش است.   

      

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter