وضعیت سنجی دویست و چهاردهم: وقتی زور عریان تنظیم کننده رابطه ها در درون رﮊیم میشود:

  در سطح منطقه و در سطح کشور، سهم زور در ترکیب زور با پول و علم و فن و... بیشتر میشود. گاه زور سهم عناصر دیگر را ناچیز میکند. در فلسفه و علم سیاست، بحث بر سر این است که آیا چون همه رابطهها رابطههای قوا هستند، همه چیز، هر پندار و گفتار و کرداری سیاسی است؟ فوکو، فیلسوف فرانسوی، همه بیانها (= ایدئولوﮊیها و دینها و نظرهای سیاسی که خود را ایدئولوﮊیک نمیانگارند) را بیان قدرت میدانست زیرا بکار تنظیم رابطه قوا و بکاربردن ترکیب فوق در این رابطه میآیند. در منطقه ما و در کشور ما، نه تنها رابطههای قوا دارند فراگیر میشوند، بلکه سهم زور در تنظیم این رابطهها دائم در افزایش است. چند نمونه:

در سطح منطقه، اتحاد سعودیها و شیخهای سرزمینهای ساحلی خلیج فارس با اسرائیل، در بهار عربی، شکل قطعی به خود میگیرد:

    یک روزنامه نگار امریکائی بنام  David D. Kirkpatrick که بگاه جنبش مردم مصر برضد رﮊیم مبارک در مصر ناظر جنبش و پیروزی آن (سقوط رﮊیم مبارک و نخستین انتخابات ریاست جمهوری مصر) و سپس کودتای السیسی با حمایت امریکا (البته عدم خواست اوباما شخصا و قلیلی از دمکراتها)،و اسرائیل و سعودیها و شیخها بوده است، کتابی با این عنوان انتشار داده ‌‌است: Into the Hands of Soldiers: Freedom and Chaos in Egypt and the Middle East . کتاب توضیح میدهد چرا اسرائیل دشمن دموکراسی است وقتی قرار باشد در کشورهای منطقه مستقر بگردد، بلکه توضیح میدهد چگونه، با شرکت در اتحاد با سعودیهای و شیخهای نفتی، در موفق گرداندن کودتا برضد دموکراسی، شرکت میکند. نکاتی گویا از نقش اتحاد اسرائیل و سعودیها و شیخها در کودتای مصر:

اسرائیل در کودتای خونین 2013 نظامیان مصری به فرماندهی السیسی شرکت داشت. سبب استقرار رﮊیمی در مصر شد که سرکوبگرترین رﮊیمها است. برخی از شخصیتهای امریکایی، از جمله شخص باراک اوباما، رئیس جمهوری وقت امریکا سعی کردند از دموکراسی نوپا حمایت کنند. اوباما تهدید کرد که کمک نظامی سالانه 1.3 میلیارد دلاری به مصر را قطع میکند. اسرائیل و لابی حامیش در واشنگتن وارد عمل شدند و مانع از عملی شدن تهدید شدند. لئون پانتا، رئیس وقت سیا، میگوید: ﮊنرال عبدالفتاح السیسی، مرد قوی مصر، میگفت: تهدید اوباما بلوف است. زیرا مطمئن بود که اسرائیل و لابیش در واشنگتن مانع از عملی شدن تهدید میشوند.

در کنگره امریکا نیز، دموکراسی نوپای مصر، بی کس بود. در کنگره امریکا، اسرائیل بود که حامیان بسیار میداشت. کنگره، خود را دوست اسرائیل میدانست و در مورد مصر نیز، از دیدگاه اسرائیل حمایت میکرد.

اسرائیل تنها نبود، در منطقه متحدانی داشت که عبارت بودند از سعودیها و شیخهای نفتی که جانبدار رﮊیم نظامی در مصر بودند. فرماندهان نظامی امریکا، نظیر جیمس ماتیس و مایکل فلین، با السیسی و ﮊنرالهای مصری دیگر، دوستی شخصی داشتند. هیلاری کلینتون، نخستین وزیر خارجه در حکومت اوباما نیز رﮊیم نظامی را عامل ثبات میدانست. با وجود این، اگر اسرائیل به حمایت از کودتای مصر وارد عمل نمیشد، در حکومت اوباما، اقلیتی که شامل اوباما نیز بود، میتوانست از دموکراسی نوپا در مصر حمایت کند.

کیرکپاتریک، نویسنده کتاب، شش سال صرف تحقیق در باره کتاب خود کرده است. در کتاب نشان میدهد چه سان جوانان شجاع که جنبش 25 ﮊانویه 2011 را به ثمر رساندند و مبارک و رﮊیم او را روانه کردند، با حمایت از کودتا در 2013، بر ضد محمد مرسی، عضو اخوانالمسلمین که به ریاست جمهوری انتخاب شده بود، دستآورد خود را بر باد دادند. کتاب مرسی و حکومت یک سال و سه روزه او را نیز نقد میکند. او حاضر به دادن امتیازهای بزرگ نبود اما چندین بار مخالفان را دعوت به گفتگو کرد اما آنها از پذیرفتن دعوت او سرباز زدند.

انقلاب اسلامی در هجرت: امر واقعی که نویسنده خاطر نشان میکند که انفعال اکثریت بزرگ و شرکت در زمینه سازی برای کودتا توسط کسانی که در انقلاب شرکت داشتند، امر واقعی مستمر و جهان شمول است. همین امر واقع از عوامل موفقیت دو کودتای 28 مرداد 1332 و خرداد 1360 شد. با وجود این، بدون مجموعهای از این امر واقع و امرهای واقع دیگر، بخصوص سه امر، یکی قدرت محوری اقلیت صاحب امتیاز و دیگری وابستگی آن به قدرت خارجی – که بدون آن، نمیتواند موقعیت مسلط و امتیازهای خود را حفظ کند – و سومی اسلحه بدستان و چماقداران و «بدکارهها» از زن و مرد، هیچ کودتائی موفق نمیشود. در مورد مصر، اخوانالمسلمین در انقلاب، نقش تعیین کننده نداشتند. فقدان بدیل، سبب شد که نامزد آنها، با حداقل رأی، به ریاست جمهوری برسد. پس از رسیدن مرسی، نامزد اخوان به ریاست جمهوری، ترس از تکرار تصرف قدرت توسط ملاتاریا در ایران، در مصر، بشدت القاء شد و بروز تمایل اخوانالمسلمین به تصرف دولت، این ترس را واقعی گرداند و این خود زمینه ساز کودتا شد.  

نویسنده کتاب و دستیار مصری او، در قاهره، شاهد اجتماع یکصد هزار نفری مسالمت جویانه، در حمایت از مرسی در اوت 2013 بودهاند و دیدهاند قوای مسلح 1000 تن از آنها را کشتهاند. او دیده است که هیچ روزنامه نگار غربی، برغم اصرار مصریان برای این که بیایند و کشتار را ببینند و گزارش کنند، در محل نبودهاند.

کیرکپاتریک، تصویر بدی از جون کری بدست میدهد. کری به مرسی وقعی نمینهاد و بیاطلاعی او از مصر، بهتآور بود. او حامی کودتاچیان بود. کری در مصاحبه با کیرکپاتریک، هیچ ندامتی از حمایت خود از رﮊیمی که 30 تا 60 هزار زندانی سیاسی دارد، ابراز نکرد.

مصر امروز، به بمب ساعت شمار میماند: اقتصادش گرفتار رکود است. چرخ دولت میچرخد به یمن میلیاردها دلار کمک سعودیها و شیخهای نفتی. کتاب مدلل میکند چگونه و چرا رﮊیم سیسی غرق فساد است و ناتوان از پرداختن به مسائل واقعی که مردم مصر گرفتارشان هستند. سرکوب وحشیانه اخوانالمسلمین که از خشونت پرهیز داشت، سبب شده است که اسلامگرایان، بخصوص جوانانشان، به خشونت روی آورند. گروههای مسلح، بطور مرتب در صحرای سینا عملیات مسلحانه انجام میدهند. این نیروی هوائی اسرائیل است که، با همآهنگی با رﮊیم السیسی، بطور مرتب به این گروهها حمله میکند.

نویسنده تأکید میکند که مردم مصر مانند هر مردم دیگری هم توانائی برخورداری از آزادی و دموکراسی را دارد و هم خواهان آن است. من شاهد بودم که هزاران تن بخاطر یافتن جامعه آزادتر و برخوردارتر از عدالت اجتماعی، جان باختند. بدینخاطر که شکست خوردند، خواست آنها از اعتبار نیفتاده است. امروز میتوان با اطمینان گفت که عمر استبداد دیرین کوتاه است.

    بدینسان، اتحاد شومی که اینک با استفاده از نیاز شدید رﮊیم ولایت مطلقه فقیه به بحران، ایران را گرفتار 8 جنگ کرده است، دیرگاهی است که تشکیل شده است و برای آن تشکیل شده است که کشورهای منطقه را در بند استبداد وابسته و در لبه پرتگاه تجزیه نگاه دارد. اگر این کتاب امروز چاپ شده است، روزنامه( تا زمان چاپ کاغذی) و سپس سایت انقلاب اسلامی، هم از زمان ورود این اتحاد به عمل، در لیبی و سوریه و مصر و یمن و عراق، نسبت به خطر آن برای ایران، هشدار داده است آیا شنیده شد؟ نه. چرا؟ زیرا رﮊیم فرآورده بحران (گروگانگیری و جنگ) است و حیاتش بستگی به بحران دارد. به ضرورت خود را در بنبست میاندازد و در بنبست، مسئلهها میسازد و مسئلهها برهم افزوده میشوند، کوهی میشوند که در محدوده رﮊیم، حل ناپذیرند. با توجه به وجود این اتحاد برای جنایت و فساد و خیانت گستری است که میتوان معنای امور زیر را دریافت:

 هم زمان با 28 مرداد، سال روز کودتای سیا – انتلیجنت سرویس و دستیارانشان، شاه و زاهدی، برضد حکومت ملی مصدق، پمپئو، وزیر خارجه امریکا، خبر تشکیل «گروه اقدام ایران» را داد. این کمیته کارش به زانو در آوردن رﮊیم ایران است.

سفر بولتن، مشاور امنیتی ترامپ، به اسرائیل، برای گفتگو در باره ایران و سوریه. بُولتن میگوید پوتین به او گفته است منافع روسیه در سوریه با منافع ایران در این کشور، همسان نیستند.

موضوع بحث مداوم شدن توافق ترامپ – پوتین بر سر تخلیه سوریه از قوای ایران،

قول نخست وزیر عراق: عراق تحریم ایران از سوی امریکا را رعایت میکند. در پی اعتراضها و مشکل شدن کار بر العبادی، نخستوزیر عراق، در 21 اوت، عراق از امریکا خواست عراق را مستثنی کند. و

فرا خواندن ترامپ کشورهای عرب را به تشکیل ناتو ی عرب،

     این امرها میگویند: جنگهای اقتصاد و روانی و دیپلماتیک و مذهبی تشدید میشوند. امریکای ترامپ بیشتر از حامی، که همچون عضو اتحاد سعودیها و شیخهای نفتی و اسرائیل عمل میکند. اتحادیه اروپا، نیز، مفر جدی برای رﮊیم نمیتواند ایجاد کند. بدینسان، درگیری در جنگهای هشتگانه با چشم انداز تشدید جنگهای بالا، ایران را در حلقه محاصره قرار داده است. راه مقابله کارآ، بازکردن فضای سیاسی در درون است. اما این بازشدن  را خامنهای و سران حزب سیاسی مسلح، پایان ولایت مطلقه فقیه میدانند. از اینرو، رﮊیم در بنبست است. بنبست و گرفتاری در جنگهای هشتگانه و کوه مسئلهها، میگویند چرا بطور روزافزون، سهم زور در تنظیم رابطهها بیشتر میشود:

نقش زور در تنظیم رابطهها در رﮊیم و در جامعه، بطور روزافزون بیشتر میشود:

در قم، باصطلاح «اجتماع خود جوش طلاب»!! تشکیل شد. پلاکاردهایی در دست برخی از «طلاب» بودند. بر یکی از آنها خطاب به روحانی نوشته شده بود: «ای آن که مذاکره شعارت، استخر فرح به انتظارت». دم خروس ( جملهای بر دسته پلاکارد که میخواست بعد از پایان اجتماع، پلاکاردها را بازگردانند) تردید باقی نگذاشت که اجتماع سازمان داده شده بود. مکارم شیرازی اعتراض شدید کرد و از مدیریت حوزه و سپاه توضیح خواست. فرماندهان سپاه قم نزد او رفتند و گفتند ما نقشی در تشکیل این اجتماع نداشتیم. اما شماری از افراد سپاه در آن اجتماع حاضر بودهاند و فرمانده تیپ 83 سخنرانی کرده است. رحیم پور ازغدی سخنران بوده است. چگونه سپاه میتواند بگوید در تشکیل آن اجتماع نقشی نداشته است؟ آنچه مکارم شیرازی و نوری همدانی را به خشم آورده است، سخنان ازغدی است که حوزه قم را میان تهی خوانده است. اما اگر «حوزه علمیه» در چهلمین سال استقرار ولایت فقیه، همچنان میان تهی از اقتصاد و سیاست و... است، پس، ولایت مطلقه کسی چون خامنهای که در این حوزه درس خوانده مجتهد جامعالشرائط نیز نشده است (بعنوان مجتهد متجزی عضو مجلس خبرگان شد)، بیپایه و مایه و دروغ است. آیا سپاه نیز به این نتیجه رسیده است که ولایت فقیه، چه رسد به ولایت مطلقه فقیه دروغ است؟ 

    وقتی اجتماعی سازمان یافته است و، در آن، «رئیس جمهوری» تهدید میشود که با همان شیوه کشته میشود که هاشمی رفسنجانی کشته شد و هیچ کس سازمان دادن آن را بر عهده نمیگیرد و واواک و اطلاعات سپاه در قم تحت مهار کامل سپاه، مانع تشکیل اجتماع نمیشوند و وسائل ارتباط جمعی «اصولگرا» و مقامهای «اصولگرا» اعتراضهای مراجع مقبول رﮊیم را سانسور میکنند، یعنی این که اجتماع را «دولت در سایه» تشکیل داده است.

اطلاع موثقی که ما دریافت کردهایم میگوید: اجتماع را «دولت در سایه» که مرکز آن مشهد است (باند رئیسی و علم الهدی و حزب سیاسی مسلح)، ترتیب داده است. با وجود پیآمد اجتماع دیماه سال پیش در مشهد – و انکار سازمان دهندگانش-، دولت در سایه، نه تنها به تضعیف روحانی و حکومت او تداوم بخشیدهاست، نه تنها از تهدید علنی به قتل نیز باکی ندارد، بلکه در کار تصرف مقامهای حساس در رﮊیم است. زیر فشار «دولت در سایه»،فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه آزاد، جای خود را به محمد مهدی تهرانچی داد که معاون رئیسی بود. «دولت در سایه» در کار به مهار خود آوردن حوزه قم است. هم بخاطر در اختیار گرفتن مراجع قم و هم بخاطر، تحمیل جانشین خامنهای در صورت مرگ او.

اما امر واقع مهمی که اجتماع قم و اعتراضهای دو مرجع مقبول رﮊیم و نوشتهها و گفتههای «اصلاحطلبان» و «اعتدالگرا» و ...را عیان میسازد، طبیعی انگاری نقش زور در تنظیم رابطهها، حتی در حوزه قم، جائی است که میباید نماد معنویت باشد. این امر که در تنظیم رابطه با حوزه قم و در تنظیم رابطه در درون رﮊیم (تهدید روحانی به مرگ)، از زور استفاده میشد، حساسیتی را بر نمیانگیزد. اگر بتوان اعتراض به سلب استقلال حوزه را حساسیت به این واقعیت دانست که ولو در لفافه، اجتماع کذائی گویای سلطه سپاه، حزب سیاسی مسلح، بر حوزه دانسته شده و نسبت به استقلال حوزه –  که در دوره خمینی از دست داد و پس از آن نیز، اداره حوزه را دست نشاندگان خامنهای به انحصار خود در آوردند- ، در واقع، سلطه فراگیر سپاه، اعتراضهائی بعمل آمدهاند:

نشریههای شرق، سازندگی، ایران، ستاره صبح، اعتماد و آفتاب یزد از جمله روزنامه‌هایی هستند که بیانیه مکارم شیرازی و سپاه را درج کردهاند. اما کلمهای در باره سازماندن دهندگان اجتماع قم ننوشتهاند. بدیهی است  اگر سازمان دهندگان «دولت در سایه» و حزب سیاسی مسلح نبود، هر کس یا کسانی بودند، با اسم و رسم معرفی میشدند.  

مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در باره اجتماع 25 مرداد «گروهی از طلاب قم» نوشته است: «…آنچه در روز پنجشنبه گذشته در مدرسه فیضیه قم رخ داد، زنگ خطری بود که به همگان فهماند حوزه علمیه استقلال خود را از دست داده است و کار به جائی رسیده که در مرکز حوزه علمیه قم به مراجع و روحانیت آشکارا اهانت می‌شود. بزرگان حوزه علمیه قم با واکنش هایشان، نشان دادند که نگران مخدوش شدن استقلال حوزه هستند و چنین چیزی را بر نمی‌تابند. اکنون که بی‌تفاوتی‌های گذشته در برابر تلاش‌هائی که علیه استقلال حوزه علمیه صورت می‌گرفت کار را به اهانت آشکار به مراجع تقلید و حوزه علمیه رسانده و بزرگان حوزه را به واکنش کشانده، صبر بیشتر در برابر این تلاش‌ها جایز نیست. انتظار این است که بزرگان حوزه علمیه با اقدامات جدی دست عناصر و جریان‌های خارج از حوزه را قطع نمایند و برای همیشه استقلال حوزه علمیه را تضمین کرده و به سفارش امام خمینی که تلاش برای استقلال حوزه علمیه را بر همگان واجب می‌دانستند عمل نمایند.»

    اما خمینی خود اول کس بود که استقلال حوزه را از میان برد. مراجع را در خانههای خود محصور کرد و اهانت به مراجع را باب کرد و امروز، مراجع که خود به مرجع دولتی معروفند، چگونه بتوانند دست «دولت سایه» و حزب سیاسی مسلح را قطع کنند؟ کاری که حوزه میتواند و اگر بکند استقلال مییابد، یکی نفی خشونت و فراخواندن به خشونتزدائی است و پیش از آن، نفی ولایت فقیه از مطلقه و غیر مطلقه و رهاندن دین از مهار رﮊیم ولایت مطلقه فقیه است.

روزنامه اعتماد میپرسد: سازماندهندگان اقدامات زیر کیانند؟: «تندورها به کجا وصلند؟ برخی جریانات، خواسته یا ناخواسته موضوعات خاصی را مطرح می‌کنند یا اقداماتی انجام می‌دهند که بازی در زمین دشمن است. از نمونه این اقدامات می‌توان به حمله با مُهر به رئیس مجلس، آتش زدن سفارت عربستان، تسخیر سفارت انگلیس، اخلال در سخنرانی سید حسن خمینی در سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) و مواردی از این دست اشاره کرد که هزینه‌های سنگینی به نظام تحمیل کرده است. اگر این اقدامات آگاهانه باشد قطعا خیانت به نظام و کشور است و اگر ناآگاهانه باشد، جهل است»

     اما روزنامه نمیتواند بپرسد: دستگاههای اطلاعاتی رﮊیم که در درون و بیرون مرزها جنبنده نیست که بجنبد آنها از آن مطلع نشوند، چگونه است تا این زمان سازمان دهندگان اینگونه خشونتگریها را هنوز شناسائی نکردهاند؟

روزنامه ابتکار قول نعمت احمدی، حقوقدان، را آورده است: «… آن طلبه جوان و یا آن گردانندگان آمدند آن کار را انجام دادند و خروجی کارشان پیدا است. اینجاست که آدم بیشتر دلش می‌گیرد که بیایند اظهار بی‌اطلاعی کنند. این در واقع توهین به شعور مردم است. اصلا نشدنی است، مگر می‌شود کسی با لباس روحانیت در مکانی مانند مدرسه فیضیه تجمع کند و شعار بدهد اما کسی در جریان آن نباشد... در مورد مساله فوت آیة‌الله هاشمی از همان ابتدا شایعاتی مطرح بود. حالا یک‌دفعه ما می‌بینیم دستی از غیب می‌آید و بر آن شایعات مهر تأیید می‌زند. خوب مردم اینجا پرسشگر می‌شوند. حالا افرادی که گناه این جریان بر گردن آنها است می‌خواهند بگویند ما در جریان نبودیم و نیستیم. به نظر من اینها مسئول هستند و باید در دادگاه پاسخگو باشند».

    بدینقرار، با آنکه گوینده از تشکیل دهندگان سخن میگوید اما همچنان، نمیتواند بگوید در قم چه کسانی هستند که میتوانند برضد حوزه و مراجع، اجتماعی تشکیل دهند و در آن، به صراحت تهدید به قتل بکنند و بگویند هاشمی رفسنجانی، «مرد شماره دو رﮊیم» را هم ما کشتهایم؟

روحانی وقتی میگوید: باید فرماندهی نیروهای مسلح منتخب مردم باشد، از استراتژی «دولت در سایه» غافل نیست؟:

   در 30 مرداد 97، در حضور نظامیان، روحانی گفته است: بار اصلی نیروهای مسلح بر دوش مردم قرار گرفته و بنابر این، چنانچه فرماندهی نیروهای مسلح نیز مردمی باشد، یعنی منتخب و مورد اعتماد مردم باشد و علاوه بر این اسلام‌ شناس، مدیر، مدبر و مورد اعتماد دینی مردم باشد، توانمندی و قدرت نیروهای مسلح مضاعف خواهد شد».

    سخن او دو پهلو است. وسائل ارتباط جمعی رﮊیم یا آن را سانسور کردهاند و یا از آن، در گذشتهاند. دو پهلو است زیرا او میتواند بگوید مرادش «ولی فقیه» است که منتخب غیر مستقیم مردم (منتخب مجلس خبرگان) است. اما سخن او بازگو کردن این واقعیت پذیرفته شده در دموکراسیها نیز میتواند باشد: وقتی ولایت با جمهور مردم است (دموکراسی بمعنای مشارکت جمهور مردم در اداره جامعه و کشور خود)، دولت، از جمله نیروهای مسلح، تحت فرمان ملت هستند. افراد نیروهای مسلح بدینخاطر که از ملت فرمان میبرند، از غرور ملی برخوردار میشوند و در برابر دشمن متجاوز شکست ناپذیر میشوند. تجربه ارتش در دوران چند ماهه اول جنگ 8 ساله که با تجاوز قوای صدام به ایران آغاز شد، گویای این واقعیت است. اما غرور ملی آنها مضاعف میشود زیرا در امور داخلی کشور مداخله نمیکنند چه رسد به سرکوب مداوم مردم.

    با وجود دو پهلو بودن، روشن است که روی سخن او با سپاه و «دولت در سایه» است. بخصوص که خطاب به آنها میگوید: دو سال جنگ سیاسی کافی است بیائید متحد شویم. از قرار او استراتژی دولت در سایه را اندر نیافتهاست:

    در حقیقت، «دولت در سایه» براین نظر شدهاست که باوجود شدت تحریمهای امریکا و تهدیدهای اتحاد اسرائیل و سعودیها و... و حکومت ترامپ، مردم کشور فعلپذیر هستند و بهترین موقعیت است برای تصرف کامل دولت. تضعیف بازهم بیشتر حوزه قم، کار را آسان‌‌تر میکند. بدیهی است که حزب سیاسی مسلح و دولت در سایه، کوه مسئلههای برهم افزوده و ناتوانی مفرط ریم در حل آنها و نیز بنبست قطعی که ریم در آن است را نه اینکه به حساب نمیآورد، بلکه دستمایه توجیه سپردن کار به دست «سپاهیان» میکند    

    طرفه اینکه «رهبر» کارش خشونتگری است. و نه او و نه مراجع قم و نه هیچیک از گروهبندیهای موجود در رﮊیم خطر زور بمثابه تنظیم کننده رابطه با یکدیگر، با مردم و مردم با یکدیگر و مردم با طبیعت و کشور با کشورهای دیگر جهان را، نمیبینند تا نسبت به آن هشدار بدهند. از بکاربردن قواعد خشونتزدائی که مپرس. نتیجه ایناست که «دولت در سایه» و حزب سیاسی مسلح، مقاومت پشیمان کنندهای را در برابر خود، برای اجرای طرح خویش، نمیبیند.

Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter