وضعیت سنجی یک صد و نود سوم: هم چوب و هم پیاز؟

  به دنبال سفر لودریان، وزیر خارجه فرانسه به ایران و در پی سفر متیس، وزیر دفاع امریکا به عمان، یوسف بن علوی، وزیر خارجه عمان به ایران رفته‌است. او حامل دعاوی امریکا بوده‌است. همان دعاوی که اینک بر همگان معلوم هستند:

   «محدود کردن بُرد موشک‌های ایران به حداکثر ۳۵۰ کیلومتر، تعلیق همیشگی غنی‌سازی اورانیوم، عقب‌نشینی نیرو‌های ایران و شبه‌نظامیان طرفدار آن از سوریه، توقف مداخله ایران در عراق، یمن و افغانستان و تبدیل حزب الله لبنان به یک حزب سیاسی صرف».

    هم‌زمان، رویتر گزارش کرده‌است که کشورهای آلمان و انگلیس و فرانسه، «برای حفظ برجام»، طرح تحریم‌ها بر ضد ایران را آماده می‌کنند. هرگاه این طرح تهیه و تصویب و اجرا شود، ماجرای قرارداد وین، ماجرای خوردن هم چوب و هم پیاز می‌شود. در «مبارزات» انتخاباتی، روحانی وعده داد که تحریم‌های بجا مانده را نیز از میان برخواهد داشت. وعده او تحقق پیدا نکرد نه تنها بدین خاطر که امریکا تحریمهای جدید وضع کرد و بانکهای بزرگ همچنان از کار با ایران خودداری کردند بلکه، سناتور امریکائی می‌گوید: ترامپ در 12 ماه مه 2018، از «برجام» خارج می‌شود و عراقچی، معاون وزارت خارجه می‌گوید برجام بر جا نمی‌ماند. و در 19 مارس، وزیر خارجه فرانسه، دعوت به اقدام مشترک بر ضد ایران می‌‌کند.

    بدینقرار، تا اینجا، کسانی راستگو بوده‌اند و به مردم ایران، حقیقت را گفته‌اند و کسانی دروغگو بوده‌اند و به مردم ایران، دروغ گفته‌اند. راستگوها به مردم ایران هشدار می‌دادند که قرارداد وین (برجام) وسیله کار قدرت مسلط می‌شود برای افزودن مداوم بر تحمیل‌های خود. آنها گفتند بنابر قرارداد وین، رﮊیم ولایت فقیه ایران را به 105 تعهد متعهد کرده ‌است و طرف مقابل، حتی نپذیرفته ‌است تحریم‌ها را لغو کند. بنابراین، هر لحظه اراده‌کند، همین قرارداد را وسیله فشار بر ایران می‌کند. بمحض اینکه ترامپ قرارداد وین را بدترین قراردادها خواند و گفت: یا باید شرائط امریکا در آن گنجانده شوند و یا ما از آن خارج می‌شویم، شرائط امریکا را، راستگوها به یمن وضعیت سنجی، شناسائی کردند. همان‌ها که اینک وزیران خارجه فرانسه و عمان به وزیر خارجه رﮊیم ابلاغ می‌کنند. زمان شهادت می‌دهد که  آنها راستگو بوده‌اند و توجیه‌کنندگان آن قرارداد، دروغگو بوده‌اند.

     راستگویان، حقیقت دیگری را نیز خاطر نشان می‌کردند: بهانه‌ها برای استفاده از «برجام» برضد ایران را دستگاه ولایت مطلقه فقیه خود می‌سازد و در اختیار قدرت سلطه‌گر قرار می‌دهد:

 وقتی قدرت خارجی محور سیاست داخلی و خارجی کشور می‌گردد، رﮊیم ،خود ،مجری سیاست قدرت خارجی می‌شود:

    راستگویان، پیشاپیش، هشدار دادند که خامنه‌ای، در مورد «برنامه اتمی ایران»، تسلیم را پذیرفته ‌است. اما نه برای آنکه سیاست داخلی و خارجی کشور، بر وفق موازنه عدمی، ترجمان حقوق ملی و حقوق ایرانیان بمثابه انسان و شهروند، تحول کند، بلکه برای اینکه، استبداد ویرانگر و فساد گستر برجا بماند. او همچنان بر آن ‌است که با محور کردنِ «دشمن»، مردم کشور را گرفتار ترسها، بنابراین، فعل‌پذیر، نگاه دارد. در آستانه نوروز 1397، بدینخاطر که قرارداد وین با تغییر در سیاست‌های داخلی و خارجی رﮊیم، همراه نشد، یعنی رابطه سیاست داخلی با سیاست خارجی وارونه نشد و سیاست داخلی همچنان تابع سیاست خارجی ماند، وضعیت اقتصادی کشور و وضعیت ایران در منطقه را خطرناک گرداند:

1. وضعیت ایران در جهان، در پایان سال، بدتر از وضعیت آن در آغاز سال 1396 شده‌ است. چرا که جبهه امریکا – اسرائیل – دولت سعودی و اقمار، شکلی قطعی‌تر پیدا کرده ‌است و آشکارا می‌گوید طرح عملیات برضد ایران را تهیه و به اجرا گذاشته ‌است. اروپا نیز، بیشتر به جانب این ائتلاف گرایش پیدا کرده ‌است: یک نوبت برضد ایران قطعنامه به شورای امنیت ارائه کرد که روسها وتو کردند و اینک رویتر خبر می‌دهد که دارد طرح تحریم‌های جدید بر ضد ایران را وضع می‌کند و وزیر خارجه فرانسه دعوت به اقدام مشترک برضد ایران می‌کند؛

2. در منطقه، ایران گرفتار هفت جنگ است و آماج سیاست نظامی جدید امریکا نیز هست. افزون بر این، در سوریه، دادن سرباز و پول و اسلحه و نفت برعهده ایران است و سیاست‌گذاری و سودبری سهم روسها است. در حال حاضر، توافق روسها با ترکیه، سبب اشغال نظامی منطقه کردنشین سوریه توسط قوای ترک گشته‌ است. تا این زمان، اقدام بکنار، رﮊیم اعتراض زبانی به این حمله و دفاع زبانی نیز از کردها که ایرانی بشمارند، نیز، بعمل نیاورده ‌است؛

3. در عراق، بخش سنی نشین بکنار، سعودیها در بخش شیعه نشین نیز دارند با رﮊیم رقابت می‌کنند. رﮊیم منطقه کردنشین عراق را نیز برضد خود کرده‌ است.

4. در صورت حمله اسرائیل به لبنان – که این ایام بیشتر از آن صحبت می‌شود -، رﮊیم ولایت مطلقه فقیه دیگر آن امکان کمک رسانی را که در حمله پیشین اسرائیل به لبنان داشت، ندارد.

5. در مورد یمن، خبری حاکی از گفتگوهای حوثی‌ها با سعودیها در عمان است. این واقعیت که سعودیها در جنایت‌ کاری اندازه نگاه نداشته‌اند و یمن را  به کشتارگاهی ویران بدل کرده‌اند، مانع از آن نشد که غرب برضد رﮊیم ایران قطعنامه تسلیم شورای امنیت کند. بدینسان، برای غرب نیز «منافع» اصل است و «حقوق بشر» نیز وسیله. با اینحال، وضعیت یمن هر سرانجامی پیدا کند، ایران نیز در شمار بازندگان قرار می‌گیرد.

6. در آنچه به افغانستان مربوط می‌شود، سیاست رﮊیم سبب بی‌ اعتمادی همه گرایشها به آن شده‌ است. بر پایه همین بی‌ اعتمادی است که ولیعهد دولت سعودی، می‌گوید: ایران میزبان القاعده‌ای‌ها در خاک خویش است. رابطه با طالبان، نیز، موجب بی‌ اعتمادی گرایش‌های دیگر افغان ها شده‌ است. و

7. و در خلیج فارس، امریکا می‌گوید ایران از روشهای تحریک‌آمیز خود کاسته ‌است. به سخن دیگر، به تفوق قطعی امریکا بر خلیج فارس، تمکین کرده ‌است. در خور یادآوری است که دست‌ آویز حضور نیروی دریائی امریکا در خلیج فارس را رﮊیم، در دوران جنگ 8 ساله و پس از آن، بوجود آورده ‌است. و نیز، بحرین که شاه سابق «بخشید»، اینک تحت سخت‌ترین سرکوبها است. بعد از 7 سال سرکوب مداوم و بی‌رحمانه، روزنامه لوموند (19 مارس) شرح مفصلی در باره سرکوب اکثریت شیعه توسط شیخ بحرین و قوای سعودی، انتشار داده ‌است.

8. در آنچه به آسیای میانه مربوط می‌شود، سیاست رﮊیم تابع بی‌کم و کاست سیاست روسها است. استقرار استبدادهای وابسته – در مورد تاجیکستان، اسلام ستیز و مخالف رﮊیم ایران – در این کشورها بدون تابعیت سیاست رﮊیم ولایت مطلقه فقیه از سیاست روسیه، آسان انجام نمی‌گرفت. قائم‌مقام فراهانی در کار آزاد کردن کشورهای این منطقه از سلطه روسیه بود و جان بر سر این کار گذاشت و اینک، رﮊیم ولایت مطلقه فقیه دستیار روسها در بازگرداندن این کشورها به زیر سلطه روسها شده‌ است.

    و قرارداد نفتی 20 درصد سهم ایران و 80 درصد سهم روسیه اندازه باجگزاری رﮊیم ولایت مطلقه فقیه به روسیه را می‌گوید و رقم 36 میلیارد دلار بازرگانی میان ایران و چین نیز میزان باجی را گزارش می‌کند که ایران به چین می‌دهد.  

    و از آنجا که سیاست داخلی، از اقتصادی و غیر آن، تابع سیاست خارجی رﮊیم است، این سیاست، بنوبه خود، عامل وابستگی روزافزون استبداد به قدرتهای خارجی است:

 سیاست داخلی معلول و علت محور شدن قدرتهای خارجی در سیاست داخلی:

1. گزارش رویتر مورخ 16 مارس 2018 از سندی محرمانه واقعیت‌ها  راتصدیق می‌کنند. از جمله این واقعیت که بر اثر تهدید ترامپ به خارج شدن از قرارداد وین، « تمامی قراردادها و توافقات تجاری و اقتصادی ایران با اروپا و حتی چین و روسیه به حالت تعلیق درآمده‌اند». توتال، شرکت نفتی فرانسوی، می‌گوید در صورت خارج شدن امریکا از قرارداد وین، تقاضای معافیت از تحریم را خواهد کرد. تهدید به جنگ نیز، بهمان نسبت که به تاریخ 12 مه، روز اعلان تصمیم ترامپ، نزدیک می‌شویم، جدی‌تر می‌شود.

     اثر این واقعیت‌های بر اقتصاد کشور عیان است:

2. آخوندی، وزیری که استیضاح شد، از این واقعیت که 80 درصد مردم کشور زیر خط فقر هستند، ابراز نگرانی کرد. در صورت خارج شدن امریکا از قرارداد وین و بازگشت تحریم‌ها – که وضعیت اقتصادی کشور علت اثر بخشی تحریم‌ها است -، وضعیت اقتصادی کشور بدتر خواهد شد. بخصوص که اقتصاد و سیاست و روابط اجتماعی و فرهنگ در مدار بسته بد و بدتر محبوس و در این مدار، یک گذار وجود دارد و آن، از بد به بدتر، است. بنابراین، اقتصاد مصرف و رانت محور باقی می‌ماند. گرانی بیشتر می‌شود. بی‌کاری و آسیب‌های اجتماعی نیز روزافزون‌تر خواهند شد. در حقیقت،

3. سه برابر شدن حجم نقدینه در حکومت روحانی، بمبی در انفجار دائمی است: بازتر کردن دروازه‌ها بروی واردات از ترس شدت تورم، که، بر اثر آن، تولید داخلی تخریب می‌شود، تنها انفجار مداوم نیست، بودجه دولت که هم محکوم به بزرگ‌تر شدن است و هم بیشتر کسر بودجه پیدا می‌کند و هم به قرضه‌ها وابسته‌تر می‌شود، هم اثر آن انفجار و هم خود انفجاری مداوم و هم عامل انفجاری در شکل تورم است. از اینرو، وضعیت اقتصاد، بیش از پیش، بکام مافیاهای نظامی – مالی  و به زیان اکثریت بزرگ می‌شود که فقر آنها شدت خواهد یافت.

    روحانی می‌گوید نباید مردم را مأیوس کرد و باید مردم را امیدوار کرد و او سال جدید را، «سال توسعه اجتماعی و سال عدالت» می‌خواند. اما شادی و امید ذاتی حیات هستند. این قدرت (= رابطه مسلط – زیر سلطهِ اقلیت کوچک با اکثریت بزرگ و بکاربردن نیروهای محرکه در دائمی کردن این رابطه و ثروت اندوزی) است که غم و ناامیدی را جانشین شادی و امید می‌کند. تا وقتی که حکومت مأمور این اقلیت است، «رئیس» آن، سخنگوی مردم نمی‌شود و وعده دروغ او، بر غم و ناامیدی می‌افزاید. شادی و امید را شور زندگی در سر و شوق رشد در دل، افزون می‌کنند. جامعه‌ای که در فقر و قهر فرو رفته و فرومانده، چگونه می‌تواند شادی و امید ذاتی حیات را حتی به یاد آورد مگر با یاد آوردن توانایی خود و به جنبش برخاستن. در وضعیت کنونی،

4. نارضائی همگانی که حتی خامنه‌ای نیز نتوانست چون گذشته آن را کتمان کند، در همانحال که معلول استبدادی است که در طول چهل سال، جز بر دامنه فساد و جنایت و خیانت ( بر اثر برخودافزائی امرهای واقع مستمر) نیفزوده‌ است، از عوامل مهم اتخاذ سیاست تهاجمی دولتهای منطقه و امریکا است. بزرگی ضریب نارضائی - که گویای شدت وخامت وضعیت است – را بزرگی بودجه نیروهای مسلح – که روحانی را بر آن داشته‌ است بگوید نمی‌تواند خرج دو ارتش را بدهد – معلوم می‌کند. این نارضائی حالا دیگر تنها فعل‌پذیرانه ابراز نمی‌شود، فعالانه نیز اظهار می‌شود.

5. کشور همچنان دارد بیابان می‌شود و دستگاه ولایت مطلقه فقیه برای کارشناسان محیط زیست پرونده جاسوسی تشکیل می‌دهد. دستگاه اطلاعاتی مدعی است  کاووس سید امامی اطلاعات در باره بی‌آبی ایران را به امریکائی‌ها می‌داده ‌است و عیسی کلانتری، مسئول محیط زیست در حکومت روحانی، دروغ این دستگاه را تکذیب می‌کند و می‌گوید: اطلاعات در باره کم‌ آبی را از امریکا تحصیل می‌کند! باوجود این، وقتی کشوری بیابان می‌شود و با خطرهای ناشی از آن روبرو است، این ضعف نمی‌تواند عامل جهت بخش به سیاست قدرتهای بیگانه نباشد.

     رﮊیمی که بحران اتمی را ساخت و ایران همچنان گرفتار آن‌ است، هرگاه مانع از نابودی آبهای زیر زمینی می‌شد و همان سرمایه را صرف تأمین آب، از جمله با شیرین کردن آب دریا، می‌کرد، امروز می‌توانست به خود ببالد که رﮊیم پهلوی ایران را بیابان می‌کرد و من ایران را سبزه زار کردم. اما نه، در همان بیراهه شد که رﮊیم پهلوی و با سپردن اداره آبهای کشور به مافیای آب، بر شتاب بیابان شدن کشور افزود.

6. آسیب‌های اجتماعی که خامنه‌ای را نیز سخت نگران کرده‌اند، در همانحال که برهم می‌افزایند، تشدید کننده نارضائی و گویای فلج رﮊیم و نیز آگاهی جامعه بر ناتوانی رﮊیم است . فلج و ناتوانی رﮊیم بنوبه خود، از عوامل تشدید فشارهای قدرت‌های خارجی به ایران است. این آسیب‌ها نمی‌توانند رو به شدت نباشند، وقتی خود بر خود می‌افزایند و عوامل ایجاد کننده و برهم افزوده شدنشان هم برجایند و عمل می‌کنند. و

7. هرگاه جامعه مدنی دریابد زور خوب و زور بد وجود ندارد و زور یک صفت دارد و آن ویران‌گری است و بداند اگر تغییر در تغییر شکل قدرت ناچیز شود، توان ویرانگری آن افزایش می‌یابد (کافی است مقایسه کنید توان ویرانگری پهلوی‌ها را با توان ویرانگری قاجارها و توان ویرانگری ملاتاریا را با توان ویرانگری پهلوی‌ها)، راه را از بیراهه می‌شناخت. توانائی‌های خویش را باز می‌شناخت و در می‌یافت راهکاری جز به عمل برخاستن او نیست. در می‌یافت که تا وقتی فعل‌پذیر است، فعل‌پذیریش هم از عوامل شدت فشار از بیرون و هم بزرگ شدن خورد و برد ثروت کشور توسط بیگانگان است.

    بدینقرار، رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، با محور کردن «دشمن» (امریکا)، در سیاست داخلی و خارجی خود و وارد شدن در هفت جنگ، ایران و ایرانیان را در مدار بسته روابط قوائی بس ویرانگر، زندانی کرده‌ است. از آنجا که هم ویرانی خود بر خود می‌افزاید و هم رﮊیم نیروهای محرکه رادر این مدار، در روابط قوا بکار می‌برد و زمان به زمان بر میزان تخریب آنها می‌افزاید، سال جدید نمی‌تواند بدتر از سال پیش نباشد. در این سال، ایران به خوردن روزمرهِ هم چوب و هم پیاز، گرفتار می‌ماند. مگر اینکه، تغییر نه تغییر شکل روابط قوا که تغییر بمعنای جانشین قدرت  شدن حق، بنابراین، برخاستن مردم کشور برای بیرون آمدن از مدارهای بسته بد و بدتر داخلی و خارجی، بگردد. اگر ایرانیان بدانند راه‌کاری جز این نیست، بسا هنوز بتوانند استقلال و آزادی بازجویند و حیات ملی را از کام مرگ بیرون کشند. 

 

Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter