نوشتار

بیستمین سالگرد واقعه میکونوس

 

دویچه وله : بازخوانی ترور میکونوس در گفت‌وگو با ابوالحسن بنی‌صدر

 

sharafkandi va dehkordi

 

صادق شرفکندی، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران و نوری دهکردی، فعال سیاسی، در ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ به دست عاملان دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی در رستوران میکونوس به قتل رسیدند.

حدوداً پنج سال تا صدور رأی نهایی‌این دادگاه طول کشید. در تمام طول دادگاه، به خصوص اوایل، شاهد بودیم که جمهوری اسلامی به شدت تلاش می‌کرد این دادگاه برگزار نشود و یا روندش تغییر کند. ولی در نهایت قوه‌ی قضاییه‌ی آلمان زیر بار نرفت و منجر به صدور آن رأی تاریخی شد. فکر می‌کنید این تلاش جمهوری اسلامی بیشتر به این دلیل بود که واقعاً فکر می‌کرد آلمان هرگز نخواهد فهمید که دست جمهوری اسلامی در این جنایت بوده است؟ نه به عکس. آقای فلاحیان (وزیر وقت اطلاعات ایران) کاملاً مطمئن بود که می‌تواند مقامات حکومت آلمان را متقاعد کند که در راستای منافع آلمان نیست که این جنایت را پی‌گیری کند. نه این‌که نمی‌دانست که آلمانی‌ها می‌دانند ایران این جنایت را کرده، می‌دانست که آلمان‌ها می‌دانند، منتها ایرانی‌ها مرزهای مرامی را برداشتند و با هم همکاری کردند. خصوصاً آن‌هایی که در برلین عمل می‌کردند، مثل آقای نوذری و دوستان او که سازمانی هم برای مقابله با ترور و دفاع از پناهندگان داشتند، خیلی کار کردند. توجه کنید که نشریه‌ی "انقلاب اسلامی" مرتب در هر شماره راجع به این جنایت اطلاعات کسب می‌کرد و انتشار می‌داد و نتیجه‌ی این کار مستمر ایرانیان، دیگر محلی باقی نمی‌گذاشت که بشود گفت که اطلاعی نیست و قضیه را بشود سمبل کرد. تمام آن عناصر اصلی ترور شناسایی شدند، سازماندهی شناسایی شد، چگونه ممکن بود که مانع از این شد که دادگاه به رسیدگی ادامه دهد؟ دستگاه قضایی آلمان هم نسبتاً در مقایسه با بقیه‌ی کشورهای اروپایی، از استقلال بیشتری برخوردار بود. این شد که این پرونده، متأسفانه تا این زمان، تنها پرونده‌ای است که به طور کامل مورد رسیدگی قرار گرفته و حکمی که صادر کرده، تنها راجع به چند نفری که در ترور شرکت کرده‌اند نیست، بلکه ارجاع کرده به آمران این ترروها، یعنی سران رژیم کنونی.
ابوالحسن بنی‌صدر اولین کسی بود که اسنادی را منتشر کرد که دست داشتن مقامات جمهوری اسلامی در ترور میکونوس را اثبات می‌کرد. او در گفت‌وگو با دویچه وله رأی تاریخی دادگاه را حاصل همبستگی ایرانیان می‌داند.

دویچه‌وله: آقای بنی‌صدر، شما یکی از دو شاهد اصلی‌ای هستید که در دادگاه میکونوس حاضر شدند و شهادت آن‌ها مسیر دادگاه را به‌کلی تغییر داد و منجر به صدور آن رأی تاریخی شد. در ابتدا اصل بر این بود که این یک مسئله‌ی داخلی بین اپوزیسیون ایران بوده و بعد با شهادت شما و چند نفر دیگر بود که مسیر دادگاه تغییر کرد. چه شد که شما چنین تصمیمی گرفتید؟ ابوالحسن بنی‌صدر: تصمیم را در واقع دستگاه قضایی آلمان گرفت نه من. به لحاظ این‌که از قرار وکلا خواسته بودند که دادستان با من صحبت کند. برای این‌که فکر کرده بودند من اطلاعاتی دارم که به کار دادگاه می‌آید. دادستان هم با من ارتباط گرفت و مرا به آلمان دعوت کرد.

بشنوید: مصاحبه با ابوالحسن بنی‌صدر شما اطلاعاتی را در روزنامه‌ی "انقلاب اسلامی در هجرت" چاپ کرده بودید که ترجمه‌ی این اطلاعات توسط یکی از ایرانیان برلین و ارائه‌ی آن به دادستانی، منجر به این شد که دادگاه شما را فرابخواند. در حقیقت، تصمیم اولیه مبنی بر افشای اطلاعاتی که داشتید را خودتان گرفتید. بله، من این اطلاعات را از ایران دریافت کرده بودم و قسمتی مربوط می‌شد به سازماندهی ترور و این‌که چگونه ترور در رژیم (جمهوری اسلامی) سازمان یافته است. قسمتی هم مربوط می‌شد به این‌که گروه متصدی ترور چه کسانی بودند و چگونه عمل می‌کردند. دادستان آن موقع، یک دعوت قبلی کرد و دو روز آنجا از من سئوال و جواب کرد و بعد از این سئوال و جواب‌ها، به دادگاه گفت که مفید خواهد بود که من در دادگاه حاضر بشوم و شهادت بدهم. بنابراین، یک قسمت کار را ایرانیان در داخل کشور انجام دادند، یک قسمت دیگر کار را هم ایرانیانی که در برلین فعال بودند و مرتب اطلاعات را ترجمه می‌کردند و در اختیار می‌گذاشتند، انجام دادند و نتیجه‌ی این دو قسمت کار، گفت‌وگو با دادستان و شهادت من در دادگاه شد.


گالری عکس: رویداد میکونوس به روایت تصویر
بعد از جنگ جهانی دوم، اولین بار بود که دادگاهی در آلمان، مسئله‌ی تروریسم دولتی را مطرح کرد و یک حکومت را محکوم کرد به این‌که دست به ترور مخالفان خودش زده است. به نظر شما پیامد این قضیه برای جمهوری اسلامی چه بود؟ این‌که می‌گویید دادگاه دولت را تروریست شناخت، نشان می‌‌دهد که اطلاعات دقیقی در اختیار دادگاه قرار گرفته بود؛ از سازماندهی ترور گرفته و این‌که چگونه دولت ایران به یک دولت تروریست بدل شده بود. وقتی دادگاهی این‌طور حکم کرد، پیامدش چیست؟ پیامد اولش این بود که کشورهای اروپایی سفرای خودشان را فراخواندند. پیامد دومش این بود که تا از رژیم تعهد نگرفتند که این ترورها در اروپا تکرار نکنند، سفرای‌شان را به ایران برنگرداندند. گرچه در ظاهر آن رژیم مدعی شد که این‌ها (سفرای کشورهای اروپایی) خودشان رفتند و آمدند، اما در واقع آن‌ها تعهدی هم از رژیم گرفتند. پیامد مهم دیگرش هم تحولی شد در خود ایران که رژیم ناگزیر شد به لحاظ انزوای خارجی و همین‌طور مغضوبیت داخلی، فضایی باز کند. حال از آن فضا استفاده شد یا نشد، بحث دیگری است. آقای خاتمی به ریاست جمهوری رسید. خود اصلاح‌طلبان می‌گویند که دادگاه میکونوس ۱۰ یا ۲۰ درصد مؤثر بوده در این‌که فضا باز شود و آقای خاتمی رییس جمهور بشود ولی در واقع، خیلی بیشتر از این‌هاست. حال این‌که آن‌ها چقدر از این امکان بهره بردند، چقدر نبردند، چقدر مردم ایران بهره بردند یا نبردند، این‌ها بحث‌های بعدی است. ولی اثر قطعی‌اش این است که چنین فضایی را در ایران ایجاد کرد.

صفحه ویژه به مناسبت بیستمین سالگرد واقعه میکونوس بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در ایران، گزارش‌هایی در کشورهای اروپایی منتشر شد مبنی بر این‌که سفارت‌خانه‌های جمهوری اسلامی در این کشورها، هم‌چنان به جاسوسی و زیر نظر گرفتن اپوزیسیون خارج از کشور مشغولند. به طور مشخص، در گزارش "دادگاه عالی حفاظت از قانون اساسی آلمان"، در سال ۲۰۱۱، این مسئله ذکر شده بود که سفارت‌خانه‌ی ایران در برلین، این کار را انجام می‌دهد. هرچند همان‌طور که شما هم گفتید، بعد از میکونوس، جمهوری اسلامی دیگر دست به ترور نزده، ولی به نظر می‌رسد که این فعالیت‌ها هم‌چنان ادامه دارد. آیا به نظر شما، عبرتی که جمهوری اسلامی از میکونوس گرفت، کوتاه‌مدت بود، تاریخ مصرف داشت و تمام شده؟ این‌که این‌ها به این کارهایی که شما می‌گویید، مشغولند، هیچ وقت تعطیل نکردند و خود ما مرتب اطلاعاتی را که از داخل دریافت می‌کردیم در باب شبکه‌ی ترور رژیم در اروپا، در این‌جا در اختیار وزارت کشور فرانسه قرار می‌دادیم. خصوصاً وقتی این تهدیدها متوجه آدم‌هایی بود که فعالیت‌های جدی در قلمرو مبارزه‌ی سیاسی داشتند. بنابراین معنای این‌که آن‌ها تعهد داده بودند، این نبود که دست از کل کارهای‌شان بردارند، نه، چنین معنایی نداشت. حتی یک بار ما اسامی شبکه‌‌ی حدود ۲۵۰ نفره‌ی اطلاعاتی، جاسوسی، ترور این رژیم را در اروپا، در اختیار مقامات گذاشتیم، به همان ترتیبی که از ایران دریافت کرده بودیم. برای این‌که تأمین سلامت ایرانی‌ها نه تنها دفاع از حق حیات آن‌هاست، بلکه در عین حال، کمک می‌کند به مبارزه‌ی عمومی ایرانی‌ها برای این‌که کشوری مستقل و آزاد با یک دولت دمکراتیک داشته باشند.

 

 

آقای بنی‌صدر، شما در کشوری زندگی می‌کنید که یک سال قبل از میکونوس، قتل دکتر شاپور بختیار در آن اتفاق افتاد و دادگاهش همان‌جا در فرانسه برگزار شد. عمل‌کرد قوه‌ی قضاییه آلمان و فرانسه در مقایسه با هم چگونه بوده است؟

 

دستگاه قضایی آلمان، همان‌طور که گفتم، مستقل بود. وقتی هم بعد از آن دادگاه، در مصاحبه‌ای گفتم که دستگاه قضایی آلمان مستقل است، نشریه "اشپیگل" هم سرمقاله‌ای انتشار داد و در آنجا گفت که در ستایش از استقلال دستگاه قضایی آلمان، همین بس که بنی‌صدر می‌گوید این دستگاه قضایی مستقل است. همین بنی‌صدر راجع به دستگاه قضایی فرانسه عکس این را گفته و گفته است دستگاه قضایی فرانسه، تابع مصلحت‌سنجی‌های حکومت فرانسه است. چنان‌که نخست‌وزیر فرانسه، آقای بالادور، دو ایرانی را که سوئیس درجریان قتل دکتر بختیار خواسته بود، با این عنوان که مصالح عالیه‌ی فرانسه ایجاب می‌کند، به ایران برگرداند. خود من هم رفتم در دادگاه، در همین فرانسه هم شهادت دادم. اما ماجرا در واقع سمبل شد. سروته قضیه را به هم آوردند، کسی را هم به حبس ابد محکوم کردند که او هم آزاد شد و به ایران رفت. ولی این که این ترور در فرانسه انجام گرفته و آن را یک دولت انجام داده، به ترتیبی که در آلمان صورت گرفت، در این‌جا نشد، هیچ سروصدایی هم نشد و در واقع، قضیه را ماست‌مالی کردند.

 

 

بیست سال از واقعه‌ی میکونوس گذشته، آیا نکته‌ی نگفته‌ای باقی مانده؟ آیا چیزهایی به اطلاعات شما که بیست سال پیش داشتید و آن‌ها را در دادگاه بیان کردید، اضافه شده است؟ چیزی که برای مردم جدید باشد؟ اگر بگویم بله، دروغ است. نه! برای این‌که آن‌چه که اطلاعات به دادگاه داده شد، کامل است. گرچه در حکم دادگاه اسم برده نشد، ولی در واقع، حکمی که دادگاه داده، مقامات اول رژیم، آقای خامنه‌ای، آقای هاشمی رفسنجانی، این‌ها در رأس آن سازمان ترور بوده‌اند. البته بعد از میکونوس، در آن سازمان ترور تجدیدنظر شد و حالا دیگر مستقیم تحت نظر خود آقای خامنه‌ای است و در دوره‌ی آقای خاتمی معلوم شد که چقدر استقلال دارد. به طوری‌که بدون این‌که آقای خاتمی بداند، آن قتل‌هایی انجام گرفت که معروف شد به "قتل‌های زنجیره‌ای" که در واقع جنایت‌های سیاسی بود. بله، این‌ها اطلاعات بعدی است در باب آن سازماندهی، اما در ارتباط با خود آن عملیات، معلوم بود که انجام‌دهنده چه کسانی بودند، چگونه وارد آلمان شدند، چگونه از آلمان بیرون رفتند، چه کسی تصمیم گرفته و چه کسی اجرا کرده است. همه‌ی این‌ها در دادگاه ارائه شد.

فکر می‌کنید بزرگ‌ترین درسی که اپوزیسیون خارج از کشور می‌تواند و باید از این دادگاه بگیرد یا گرفته، چیست؟ به نظرم، همین همکاری صمیمانه‌ای بود که آن‌هایی که به استقلال و آزادی ایران معتقدند و برای انسان و حقوقش ارزش قائل هستند، با هم انجام دادند، با طرز فکرهای مختلفی که داشتند. هرگاه در موارد دیگر هم همین رویه را داشته باشند، موفقیت‌در انتظار آن‌هاست.


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter