صوتی

بنی صدر: رفسنجانی می خواهد مردم بیزار از ولایت فقیه را فریب بدهد!

 

عصر جدید: اخیرا آقای هاشمی رفسنجانی درباره شورای رهبری صحبتهایی کرده اند، علت این اظهارات چیست؟ چرا آقای رفسنجانی زمانی با جعل نامه آقای خامنه ای را رهبر کرد و امروز چنین سخن می گوید؟

 

بنی صدر: آقای هاشمی رفسنجانی قبلا هم درباره شورایی کردن رهبری صحبت کرده بود. این صحبت دلایل و عوامل درون رژیمی و بیرون رژیمی دارد، آنچه به رابطه خود با آقای خامنه ای و رژیم مربوط می شود، اولا وقتی می گوید رهبری شورایی بشود منظورش بعد از خامنه ای است، زیرا فعلا که آقای خامنه ای رهبر است و مجلس خبرگان هم مطیع امر اوست و از این مجلس برنمی آید که او را عزل کند و یا عضو یک شورا بکند، پس این صحبت پیش می آید که آقای رفسنجانی، عمر آقای خامنه ای را کوتاه می بیند، از اتفاق، دفعات پیش هم که این صحبت را کرده بود، هربار صحبت بیماری آقای خامنه ای هم بود، اینبار هم این صحبت پیش آمد و حتی در خارج از کشور شایعه مرگ اقای خامنه ای هم مطرح شد زیرا دو سه هفته ای بود که خود را نشان نمی داد. اما اصل ماجرا اینستکه وقتی ایشان پیشنهاد می کند رهبری شورایی بشود، یعنی اعتراف می کند که این شیوه رهبری شکست خورده است، که اعتراف بسیار مهمی است. لازم هم نیست خودمان را جای آقای رفسنجانی بگذاریم تا ببینیم دلایل شکست این شیوه رهبری همه کاره، تک نفره و غیر مسئول چیست، تا بگوییم او چرا به این نتیجه رسیده است، این شکست دلائل عینی دارد.

از انتخابات 88 به بعد را که در نظر بگیرید، آقای خامنه ای تقلب بزرگ کرد و آقای احمدی نژاد را رئیس جمهور کرد، جنبش بزرگ مردم را با آن سبوعیت سرکوب کرد و در نماز جمعه گفت افکار رئیس جمهور از افکار هاشمی رفسنجانی به من نزدیکتر است، بعد هم به قم رفت و به مراجع اطمینان داد که از اقای احمدی نژاد کاملا مطمئن است ولی احمدی نژاد یکباره در برابر او ایستاد و حتی 10 روز هم قهر کرد، اکنون هم می گویند با هم مصالحه کرده اند که اقای احمدی نژاد تا آخر دوره اش سرش را پایین بیاندازد، در امور دخالت نکند و تا پایان دوره، خود و نزدیکانش از تعقیب قضایی دستگاه مصون باشند، اما اخبار خلاف این مصالحه(مانند مصالحه های سابق در رژیم) هم هست، چنانچه در خبر است که پرونده آقایان مشایی و بقای و رحیمی آماده شده است و آقای احمدی نژاد هم همین تازگی گفته است که مصالح نمی گذارد ایشان بگوید چه کسانی این بلا را بر سر اقتصاد ایران اورده است، پس این انتخاب آقای خامنه ای غلط بوده است، با آدمی که آنطور به او اطمینان داشت چنین رابطه ای پیدا کرده است، همکارانش هم منحرفین خطاب می شوند و هر روز هم بین طرفین نزاع هست و این کار خامنه ای یک دلیل بیکفایتی ایشان و نادرست بودن این شیوه مرکز قدرت شدن و اختیار مطلق داشتن است.

مسئله بحران اتمی را در نظر بگیریم. تا مدتی تبلیغ می شد که اختیار این مساله به آقای احمدی نژاد و گروهش سپرده شده است، اما از سه گفتگوی اخیر استانبول، بغداد و مسکو معلوم شد که آقای خامنه ای، آقای احمدی نژاد را کنار گذاشته است و خود تصدی کرده است. حاصل تصدی خامنه ای این شده است که تا چند ماه پیش غربی ها می گفتند ایران زمان می خرد و تعلل می کند تا بمب بسازد، حالا وارونه شده است، غرب و آمریکا هستند که زمان می خرند، بطوری که رژیم دستهایش را بالا ببرد و جام زهر را سربکشد. آقای خامنه ای بحران اتمی را بدین جا رسانده است. دوباره یادآور می شوم که در فرانسه، آقای روکار نخست وزیر اسبق که به ایران هم برای گفتگو رفته بود، گفت که یکی از راههای کاستن کسر بودجه و کم کردن مشکل دولت از لحاظ بودجه اینستکه بودجه بمب اتم را قطع کنیم که در فرانسه با زیرساخت صنعتی و مدرن این رقم سالانه 25 میلیارد دلار است، برای ایران بدون زیرساخت صنعتی، هزینه داشتن اسلحه اتمی خیلی بیشتر است. در ضمن، حکومت جدید فرانسه می خواهد یکی از نیروگاههای اتمی را هم ببندد، اخیرا در مطبوعات هم گفته شده است که در فرانسه، 53 منطقه به مواد رادیواکتیو آلوده است که مردم فرانسه نمی دانستند، فرانسوی ها با این تجهیزات پیشرفته وضعیتشان اینست! در ژاپن هم در مورد سونامی گزارشی منتشر شده است و نتیجه اش این بوده است که تقصیر بر عهده آدمها بوده است و آنها درست عمل نکرده اند، فاجعه‌ای ساخته‌اند که به این زودی ها حل شدنی نیست! حال در یک کشور زلزله خیزی بنام ایران با تکنولوژی کذایی که روسها به کار برده اند، نیروگاه هسته ای ساخته اید، هزینه ای سنگین، بحرانی بزرگ، تحریم و ..... را روی دست این ملت گذاشته اید، بی‌کفایتی از این بیشتر؟

دلیل سوم بر بی کفایتی ایشان؛ آیا دروغ است که اقتصاد کشور به سپاه پاسداران سپرده شده است؟ چه کسی آنرا به سپاه سپرده است؟ آقای خامنه ای! گزارشهایی که از داخل و کشورهای همسایه ایران دریافت کرده ام حاکی از اینستکه حالات تنش و تشنج حتی عصبی بر قشر بالایی سپاه، نیروهای انتظامی و واواک حاکم است و اینها حتی در خانواده هایشان مسأله دارند به ترتیبی که به این فکر افتاده اند که واحدی روانپزشکی فقط برای حل مسائل روانی این افراد و خانوداه هایشان ایجاد بشود، حال اینکه این مسأله ای نیست که روانپزشک حل کند، این مسأله وجدانی است، مگر می‌شود به انسانی بگویی که در تمام این 33 سال کارتان سرکوب، تصرف دولت و اقتصاد است؟ قشون بیگانه که نیست، اینها بچه‌های همین مردم هستند، مگر می‌شود همه چیز کشور را بدست سپاه بدهند و بگویند هر کس که نفس کشید نفسش را بچین؟ خواهی نخواهی انسان را متشنج می‌کند و گرفتار تنشهای روانی می‌کند! هر روز هم در درون سپاه بگیر و ببند، تصفیه و تفتیش عقاید هست، محیطی ناامن در درون سپاه و بیرون سپاه در بین مردم(انزوا و انزجار از آنها در بین مردم)، که واقعاً طاقت شکن است. وقتی که انقلاب ایران رخ داد، دیدیم که ارتش شاه در مقابل جنبش مردم نتوانست دوام بیاورد و همین عوارض کار خود را کرده بود، در مصر هم وقتی که ارتش با میدان تحریر روبرو شد، دیدیم. در تونس هم وقتی که ارتش با جنبش مردم روبرو شد، همین تجربه را دیدیم، حتی در لیبی دیدیم و در حال حاضر در سوریه هم داریم می بینیم و این بی‌کفایتی عظیمی است. چقدر به این آدم گفتند که همه چیز را به سپاه پاسدار منحصر نکن، اولاً به زیان همین سپاه است و به این ترتیب پدرش را در می‌آوری، از لحاظ اینکه اگر وضعیت خطری پیش بیاید توان مقابله ندارد، برای اینکه اولاً مردم پشتش نیستند و ثانیاً خودش در درون گرفتار این وضعیت است و ثالثاً خود این روش مافیایی خورد و برد، آدم را زمین گیر می‌کند، مثل آدم افلیج می‌کند و دیگر آن توانایی را به او نمی‌دهد که فرز بلند بشود و بموقع عمل، عمل کند. همه این چیزها را به این آقا گفتند، آیا او گوش داد؟ نه گوش نداد، اینهم یک بی‌کفایتی!

اگر بخواهم بی کفایتی های این آدم را شماره کنم، از حساب به در می رود! در رابطه با روحانیت، حوزه های قم و نجف و .... هم بی‌کفایتی های آقای خامنه ای عیان و آشکار است. کاری کرده است که برای مراجع قرب و منزلت چندانی نمانده است، البته یک مقدار تقصیر خود آنها است که در مقابل این وضعیت سکوت می‌کنند و به مسئولیت خود عمل نمی‌کنند، یک مقدار هم بخاطر کارهای این آقاست. و رفسنجانی با وضعیت انزوایی که دارد، هر مجالی پیدا می کند برای گفتن این سخنان استفاده می کند. حالا بیاییم از جهت مردمی به اظهارات رفسنجانی نگاه کنیم، وقتی می‌گوید که رهبری شورای بشود، چی می‌خواهد بگوید؟ می‌خواهد بگوید که مردم ایران از این ولایت فقیه(مطلقه و غیر مطلقه اش) به تنگ آمده اند، اگر ما قبل از اینکه دیر بشود، فکری نکنیم، ولایت مطلقه فقیه که برباد می‌رود هیچ، همه با هم می سوزیم. ایشان می‌بیند مردم از ولایت مطلقه فقیه بیزار هستند، در خود رژیم هم بسیار ناراضی هستند، ایشان هم اینور و آنور را با هم سبک سنگین می‌کند و معدل را می‌گیرد و می‌گوید یک چیزی بگوییم که هم آنهایی که در رژیم هستند از حفظ رژیم مطمئن شوند و هم مردم بگویند حالا دیگر یکنفر نیست که هر کاری می خواهد بکند و در درون رژیم نیز وضعیت کنونی تعدیل می شود، مثلا در انتخابات ریاست جمهوری، خامنه ای هرکس را که می خواست از صندوق بیرون می آورد، ولی اگر شورائی شود، احتمالا می شود به مردم وعده داد که هرکسی(البته پس از تصویب شورای نگهبان) که شما به او رای دهید انتخاب می شود و آن روحیه اصلاح طلبی قانع می شود و آنرا، راه حل خوبی می داند، اما مسئله همین جا است، مردم ایران هوشیار باشید زیرا این یک فریب است، به این دلیل که با فرض اینکه رهبری شورائی شود و حتی قبل از مرگ آقای خامنه ای خود این آقا بگوید من خود به این نتیجه رسیده ام که رهبری باید شورایی شود و یک شورای رهبری سه نفره یا پنج نفره را تشکیل دادند، در استبداد از این نوع، چون هر کارمند و هر آدم مسلح خود را صاحب همان ولایت مطلقه می داند که آقای رهبر دارد و بکار می برد، نگران است که سلسله مراتب یقه او را نگیرد اما هنگامی که رهبری شورایی شود، اولین چیزی که به ذهنش می رسد اینستکه رژیم انضباطش را از دست داده است و هرکس هرکار خواست می تواند بکند و دستمان بازتر است، با آن اختیارات مطلقه و دست باز، ببینید چه خواهد کرد! این اشکال اول است.

اشکال دوم: آیا آن شورا باید این اختیارات را بکار ببرد یا خیر؟ یعنی بطور مثال می خواهد اختیارات ولی امر را به رئیس جمهور و هیئت وزیران منتقل کند خوب پس بعد از آن، این شورا دیگر به کاری نمی آید مگر برای اینکه اگر آنها خواستند اختیارات را زیادی به کار ببرند، پس بگیرد، اما آن حکومت و رئیس جمهوری که این اختیارات به او تفویض می شود مطلق العنان می شود هرچند که مردم به او رای داده باشند، اما قدرت، قدرت است. همین آقای احمدی نژاد را ببینید، روزهای اول که فکر می کرد چون آقای خامنه ای او را آورده، هرکار بخواهد می تواند بکند، ببینید چه بلایی بر سر اقتصاد ایران آورد، چه تصویه ای در دستگاه اداری کرد، بعد از انتخابات 88 مردمی که آن اجتماع عظیم را کرده بودند، خار و خاشاک نخواند؟ پس گیر این مسئله با شورا حل نمی شود، بلکه خرابتر می شود، چون دولت حقوقمدار نیست و قدرتمدار است و رابطه ها در خود دولت بر اساس میزان تمرکز قدرت تنظیم می شود و نه براساس اینکه این مسئول دارای این اختیارات است و این وظایف و مسئولیت را در برابر مردم دارد، همچین چیزی نیست اولا در برابر مردم هیچ مسئولیتی ندارند، همه در برابر رهبر مسئولند و اگر شورای رهبری شود همه در برابر این شورا مسئول می شوند و نه در برابر مردم. ثانیا دراین رابطه، قدرتمداری سر جای خود می ماند و آن تالی فاسدها را دارد. سپاهی را فرض کنید که حالا طرف او یک شورا است، خودکامه تر می شود و می گوید تا این شوا بخواهد تصمیم بگیرد ما کار خود را کرده ایم، همانطور که این آقای رهبر را در مقابل عمل انجام شده قرار می دهند، آن شورا را راحت تر می توانند در مقابل عمل انجام شده، قرار دهند. امری که باید اتفاق بیافتد اینستکه ولایت مطلقه فقیه باید منحل شود و حاکمیت یا ولایت جمهور مردم برقرار بشود، هر ایرانی شهروند بگردد، نه انعام کالانعام و مطیع امر رهبر! باید صاحب حق رهبری کشور خویش بگردد.

آقای هاشمی رفسنجانی! شمایی که حالا به یادت آمده است که شورا چیز بدی نیست، آقا یک شورا این ملت ایران! آیا این مردم حق ندارند که شورا باشند، شورای ملت! وقتی در دنیا می گویند حاکمیت مال مردم است یعنی اینکه وقتی انتخابات می شود، شورای ملت تشکیل می شود، به پای صندوق ها می روند، رای می دهند و اقلیت و اکثریت درست می کنند و به هرکدام هم یک نقشی می دهند، به اقلیت می گویند تو نظارت، انتقاد و مراقبت کن و به اکثریت نیز می گویند برنامه ای که تصویب کرده ای را اجرا کن. شما چگونه 76 میلیون مردم ایران را نمی بینید؟ اینها حق ندارند شورا باشند؟ تمام آن روحانیونی را هم که شما می خواهید، بیاورید و عضو این شورا کنید جزیی از این مردم هستند، اگر شورا صحیح است، چرا شورای ملت ناصحیح است؟ خدا فرمود؟ در کجا؟ به پیامبرش که فرموده :"مردم و امرهم شورا بینهم"، در آنجا که نگفته: "فقها و امرهم شورا بینهم " مردم را گفت! از افتخارات اسلام است که نخستین جامعه دموکراسی شورایی را در جهان ایجاد کرده است که تاریخ دارد، البته قبلا هم بوده که تاریخ مدون ندارد، مثلا گفته اند در منطقه سومر دموکراسی بر اصل مشارکت وجود داشته است البته این را هم دارند مکتوب می کنند بلحاظ اینکه توانسته اند کتیبه های باقی مانده از آن زمان را بخوانند و آرام آرام مشخص می شود که دموکراسی وجود داشته است. شما حالا دقیقا ضد آن را در ایران حاکم کرده اید و نتیجه آن هم اینستکه مردم نه دین دارند، نه دنیا دارند، نه کشور دارند، نه دولت دارند و شب و روز هم باید بلرزند! هرکس با ایران تماس می گیرد سوالی که از آن طرف می پرسند، این است که چه خبر؟ این تحریم ها به کجا می رسد؟ بعد از آن جنگ می شود یا خیر؟ مگر این مردم چه گناهی کرده اند؟ انقلاب کرده اند که راحت زندگی کنند! انقلاب نکرده اند که 30 سال شب و روز در مصیبت، هراس و ترس زندگی کنند! و بالاخره مسئولیت شما مردم؛ شما انقلاب کردید و آقای خمینی در نوفل لوشاتو گفت ولایت با جمهور مردم است، این حق شما است، پس حق خود را بکار ببرید، بگو من ملتم و می خواهم شورای ملت را تشکیل بدهم، ببینید چه کسی می تواند جلوی شما را بگیرد.

روز بر شما و شنوندگان شما خوش.

 

گفتگو با رادیو عصرجدید در 23 تیر 1391

 


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter