وضعیت سنجی یک‌صد بیست و هشتم: هاری ناشی از زندانی شدن در بن بست خود ساخته

 رژیم ولایت مطلقه فقیه نماد کامل ناتوانی است. معاون اجرایی روحانی می‌گوید بخاطر مداخله دو قوه مقننه و قضائیه در قلمرو قوه اجرائی،«امور کشور قفل است». برخی می‌پندارند که، در سرکوب و ترور، رژیم کارآئی خود را مرتب نشان می‌دهد. اما نیک که می‌نگریم، می‌بینیم، از اتفاق دستگاه‌های سرکوبش نیز نماد فساد و بی‌کفایتی هستند. وجود گرایشها در این دستگاه‌ها و زورآزمائی همه روزه این گرایش‌ها سبب آن ‌است که ترورها یا پیش و یا در جریان اجرا و یا بلافاصله پس از آن لو می‌روند. فسادها رو می‌شوند. جنایت‌ها از پرده بیرون می‌افتند. خیانت‌ها و سازش‌های پنهانی افشا می‌شوند.

    طبیعت ایران و آسیب‌ها و نابسامانی‌ها که جامعه امروز ایران بدانها گرفتار است و اقتصاد کشور و بیشتر از همه بودجه آن که یا کسر است و یا برداشت از ثروت ملی، گویای گرفتار شدن رژیم در بن‌بست ناتوانی‌ها است. این بن‌بست را زورمداری و روش عمومی کردن زور بوجود آورده است. خلاءهائی چون دانش و فن و کاردانی و صداقت و عمل به حقوق و رعایت حقوق را وقتی زور پر می‌کند، کشور وضعیتی را پیدا می‌کند که کرده‌ است و رژیم گرفتار بن‌بست خود ساخته می‌شود. اما آیا رژیم برای برای رها شدن از بن‌بست خود ساخته، کوششی می‌کند؟ نه. خود گرفتار ترس‌ها، بیشتر از همه ترس از جنبش مردم گشته و هم‌چون گربه‌ای که در تنگنا قرار گرفته ‌باشد، چنگ می‌اندازد. غافل از این‌که زور بر زور افزودن، سبب از پا در آمدن در بن‌بست می‌شود. چند علامت از ترس‌ها، خاصه ترس از جنبش همگانی:

٭ چند خبر گویا که یک‌چند از آنها را انقلاب اسلامی در هجرت  دریافت کرده ‌است:

رژیم ولایت فقیه در کار یک «پاک‌سازی» گسترده‌ است. قرار است از کارکنان دولت خواسته ‌شود پرسشنامه‌ای را پر کنند و در آن معلوم کنند در جنبش سال 1388 (به قول خامنه‌ای، «فتنه») شرکت داشته‌اند یا نه؟ اگر داشته‌اند تبری جسته‌اند یا خیر؟ این تفتیش عقیده دو هدف را تعقیب می‌کند: بی‌بو و خاصیت گرداندن و جلوه دادن بیش از پیش روحانی و حکومت او و تشدید جو ترس بخاطر جلوگیری از وسعت گرفتن جنبش‌های اعتراضی و تبدیل شدن آن به جنبش همگانی است. رژیمی که خود گرفتار ترس است، به تشدید جو ترس نیاز شدید دارد. زیرا:

● دوران خمینی با ایجاد امید به پیروزی در جنگ و ایجاد کمربند سبز و دنیا بکام شدن، با نوشیدن جام زهر شکست در جنگ و یأس و غم همگانی، پایان پذیرفت؛

● بلافاصله، به مردم مأیوسی که یک نسل خود را از دست داده و خسران عظیم جنگ را بخود دیده بودند، وعده سازندگی داده‌شد و حاصل 8 سال دوران سازندگی، پیدایش مافیاهای نظامی – مالی و افزایش عظیم هزینه‌های دولت و قرضه خارجی و تورم شدید شد؛

● دوره اصلاحات شد و در مردم امید به اصلاح رژیم برانگیخته شد. هشت سال گذشت و حاصل اصلاح رژیم عینیت یافتن هرچه بیشتر ولایت مطلقه فقیه و  قدرت بازهم بیشتر یافتن مافیاها و سرعت گرفتن تحول سپاه به یک حزب سیاسی مسلح و صاحب بخش عمده اقتصاد کشور، گشت؛

● دوره عدالت گستری احمدی نژاد شد و در پایان این دوره این امید نیز برباد رفت. نابرابریها بیشتر و فسادها عظیم‌تر شدند. و حکومت جانشین گفت در دوره حکومت احمدی نژاد، 100 میلیارد دلار «گم شده‌است». و

● و روحانی حکومت خود را حکومت اعتدال و امید خواند و حاصل کارش قرارداد وین و تشدید سرکوبی است که او توانا به کاستن از شدت آن نیز نیست. او بودجه‌ای با کسری عظیم به مجلس برده ‌است و قیمت دلار دارد به مرز 4000 تومان نزدیک می‌شود و حجم نقدینه دوبرابر و نیم دوره احمدی نژاد می‌گردد و، در حکومت او، مسئولی می‌گوید 24 درصد خانوارها، حتی یک فرد شاغل نیز ندارند.

    در امریکا، ترامپ به ریاست جمهوری رسیده ‌است و بنابر ضدیت با «ایران» دارد و سخن از سخت‌تر شدن شرائط خارجی کشور است. اما آیا رژیم می‌تواند امید جدیدی برانگیزد؟ اگر به آخر خط رسیده باشد و نتواند امید جدیدی برانگیزد، چه می‌کند؟ همان‌ کار که گربه وقتی در تنگنا قرار می‌گیرد: چنگ می‌اندازد.

خامنه‌ای نقدی را از فرماندهی بسیج برکنار و یک معتاد به سرکوب‌گری به اسم غلامحسین غیب پرور را جانشین او کرد. بنابر اطلاع واصل به انقلاب اسلامی در هجرت، علاوه بر آمادگی برای رویاروئی با جنبش‌های اعتراضی، مسئله جاسوسی نیز هست. به او یک مقام غیر فعال در سپاه داده‌اند تا در وقت خود، یکسره کنارگذاشته شود. غیپ پرور تنها مواضع تند نیست که اتخاذ می‌کند (تهدید مفتشان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که هرگاه برای بازرسی از تأسیسات نظامی پرچین قدم در آن گذارند، با گلوله از آنها استقبال می‌شود و یا سران «فتنه 88» نجس هستند و...)، بلکه از سرکوب‌گرهای بنام رژیم ولایت مطلقه فقیه است. در فارس به سرکوبگری مشغول بود و مطهری هم، در سفر به شیراز، از کتک مأموران او درامان نماند. اما مأموریت او چیست؟ پاسخ این پرسش را این قسمت از پیام تبریک «سردار رحیم صفوی»، مورخ 20 آذر 1395 می‌دهد:

● «اکنون که دشمنان از ضربه زدن به ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق تحمیل جنگ و فشار خارجی نا امید شده‌اند و نفوذ به یکی از راهبرد های  اصلی دشمن در ضربه زدن به اساس جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده‌است، یقینا انتظارات فرمانده معظم کل قوا در حکم انتسابی جنابعالی نشان از عمق درایت و تیز بینی فرماندهی  معظم کل قوا در مدیریت کلان جمهوری اسلامی ایران و رصد مسیر پر فراز و نشیب انقلاب و حوادث پیش رو  دارد  و نیز  تعیین کننده خط مشی‌ ها و سیاست‌های کلان سازمان بسیج می باشد».

     وپاسخ دیگر را این واقعیت می‌دهد:

● مقام  وزارت کشور می‌گوید: در سال جاری، 64 درصد به اعتراضات اجتماعی افزوده شده‌ است. بر جنبش‌های اعتراضی کارگران 69 درصد افزوده شده ‌است. و باز

در دانشگاه‌ها جنبشهای اعتراضی بوم و رنگ سیاسی خود را نشان نیز می‌دهند.

کیهان شریعتمداری از فتنه جدیدی که تدارک دیده می‌شود، سخن می‌گوید.

● جعفری، «فرمانده» کل سپاه، «جنگ نرمی که در آن قرار داریم» را مهم‌ترین تهدید می‌انگارد.

● همراه با خبر دادن از «حوادث پیش‌رو» و «فتنه جدید»، واواک و سپاه هم مرتب خبر از دستگیری انتحاری‌های داعشی و کشته شدن عناصر مسلح در شرق و غرب کشور می‌دهند و در اهواز، انفجاری عظیم روی می‌دهد و... و

● محمد شریعتمداری، معاون اجرایی حسن روحانی می‌گوید: مجلس و قوه قضائیه در تصمیمات دستگاه‌های دولتی «مداخله» می‌کنند که نتیجه آن « قفل همه امور کشور» است.

پس از آن‌که شایع شد خامنه‌ای دچار سکته قلبی شده ‌است، تلویزیون رژیم دیدار هیأت عراقی را با او پخش کرد. یعنی شایعه راست نبوده ‌است. اما راست نبودن شایعه یک امر است و ناتوانی جسمی او به پرداختن به امور، آن‌هم همه امور یک امر دیگر است. دومی امر واقع است و همین امر واقع، از زبان جعفری، «فرمانده» کل سپاه، کم رنگ شدن ولایت فقیه نام می‌گیرد و او توضیح می‌دهد: «مهم‌ترین تهدید علیه انقلاب در عرصه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است، یعنی جنگ نرمی که در آن قرار داریم و بخشی از این جنگ از سوی دشمنان خارجی هدایت و پشتیبانی می‌شود اما سربازان و فرماندهان آن در داخل هستند و ما باید بدانیم اینان چه کسانی هستند».

    بدین‌سان، رژیم ترس خود را از جنبش همگانی نمی‌پوشاند. بخصوص که جنبش همگانی بی‌نیاز به خشونت، بمثابه راهکار ورود مردم کشور، این‌بار، آگاه و عامل به حقوق خویش به صحنه مسئولیت بمنزله شهروندان حقوقمند، پذیرفته می‌شود. البته به استثنای وابسته‌ها که چشم به مداخله بسا نظامی امریکا و اسرائیل دوخته‌اند تا مگر ایران ویران تحویل آنها گردد.

٭ بن‌بست تغییر رژیم در مدار بسته:

    انقلاب ایران بخاطر آن انجام نشد که استبداد فاسد را با استبداد صالح جانشین کند. زیرا تجربه‌های تاریخی پرشمار که وجدان تاریخی مردم ایران درسهای آنها را در خود دارد، به مردم این سرزمین می‌آموزند که استبداد صالح هیچ‌گاه وجود خارجی پیدا نکرده ‌است. زیرا ممکن نبوده ‌است. قدرت که از ویران‌گری و مرگ‌آوری پدید می‌آید، کجا می‌تواند صفت صالح بجوید؟ با وجود هشدار وجدان تاریخی و آزادگان آگاه، استبداد باز سازی شد و بازسازی کنندگان بدان صفت صالح نیز دادند. در این بازسازی، قدرت خارجی، از راه گروگانگیری و جنگ 8 ساله، شرکت مستقیم داشت. بدون این شرکت مستقیم، کودتای خرداد 60 میسر نمی‌شد.

    استبدادی که بدین‌سان بازسازی شد و عنوان ولایت مطلقه فقیه را جست، با پیش‌گرفتن سیاست ستیز (در ظاهر) و سازش (درپنهان)، به دو طرف، امکان داد که نظریه «دشمنی ذاتی و تاریخی» را بسازند و راهنمای سیاست‌های داخلی و خارجی خود کنند. بنابراین نظریه است که اسلام ستیزی و اسلام هراسی و ایجاد جنگ شیعه و سنی، وسیله کار غربی شد که اینک در موقعیت تدافعی است. قسمتی از گفتگوهای بس گویا و افشاگر نظریه راهنمای سیاست خارجی امریکا را که میان مشاور ترامپ و نویسنده اسلام و ایران ستیز امریکائی انجام گرفته‌است، به نقل از مقاله علی نصری می‌آوریم:

● «استیو بانون مشاور ارشد ترامپ خطاب به رابرت اسپنسر نویسنده کتاب The Complete Infidel’s Guide to Iran (راهنمای کامل ایران برای کفار): «تو در این کتاب فوق‌العاد‌ه‌ات به شدت از دولت اوباما برای مذاکرات با ایران انتقاد می‌کنی. اما به غیر از این، ما را در مورد «جهان سنی»‌ و دشمنی‌‌ سنی‌ها با ایران نیز راهنمایی می‌کنی. سئوال اولم این است: آیا یک استراتژی مفید برای غرب این نیست که بگذاریم یک جنگ فرسایشی میان ایرانِ شیعه و جهان سنی راه بیافتد و هر دو طرف خون همدیگر را بریزند و ما عقب بنشینیم؟

٭ رابرت اسپنسر: چرا که نه؟! در دهه ۱۹۸۰ ایران و عراق ۸ سال با هم جنگیدند

● استیو بانون: …بله یک جنگ بی‌رحمانه! این نکته در رسانه‌های غربی خیلی بازتاب نداشت اما جنگ‌شان تقربیا مثل جنگ اول جهانی بود؛ سنگر به سنگر. می‌دانی هر دو طرف چه تعداد تلفات داشتند؟

٭ رابرت اسپنسر: عدد دقیقش را نمی‌دانم اما تلفات فوق‌العاده بالا بود! حکومت ایران در آستانه سقوط بود و صدام حسین هم مشکلات خودش را داشت. و نکته مهم اینجاست که، در طول آن مدت، هیچ کدام‌شان مزاحم غرب نمی‌شدند. پس ایرادش کجاست؟ ما نمی‌توانیم جلوی تنفر بین شیعه‌ها و سنی‌ها را بگیریم. مسئولیت کشورهای غربی فقط حفظ امنیت شهروندان خودشان است

    در این گفتگو، اسپنسر مدعی است ایران دشمنی ذاتی و تاریخی با غرب دارد. معنی سخن او روشن است: وقتی دشمنی ذاتی و تاریخی است، جز با از بین رفتن دشمن رفع شدنی نیست. او مدعی است در طول تاریخ، ایران حتی یکبار تن به صلح با غرب نداده‌ است. واقعیت این ‌است که مزدور قدرتمدارانی چون اسپنسر زبان «پسا حقیقت» بکار می‌برد. او امرهای واقع را وارونه می‌کند، چرا که از حمله اسکندر به ایران تا امروز، این غرب بوده‌ که همواره متجاوز به ایران بوده ‌است. چرا که جنگ ابتدائی را غرب ابتکار کرد و در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، بوش و حکومت او بود که این جنگ را «دکترین بوش» گرداند. وگرنه، در قرآن، جنگ ابتدائی نیست. صلح حقی از حقوق انسان است. جنگ با هدف مسلمان کردن نیز ناقض اصل «لااکراه فی‌الدین» است.

     با وجود این، زمینه ساز نظریه «دشمنی ذاتی و تاریخی»، تقدیس خشونت توسط خمینی و نظریه سازی درباره جنگ ابتدائی توسط مصباح یزدی و «فتوی» دادن بر جواز جنگ ابتدائی توسط خامنه‌ای است. وگرنه، جنگ عراق با ایران می‌توانست روی ندهد و بر فرض روی دادن، در خرداد 60 به پایان برسد. اما چون بسود انگلستان و غرب بود (قول آلن کلارک وزیر دفاع انگلستان) و بازسازی استبداد در ایران را ممکن می‌کرد، بمدت 8 سال ادامه یافت. اسپنسر نیز همان واقعیت را -که جنگ بسود غرب بود و هست - را باز می‌گوید.

     بدین‌قرار، دو طرف، امریکا و ایران، در یک مدار بسته قرار گرفته‌اند. هر دو طرف، «دشمنی ذاتی» را توجیه‌گر موقعیت خود در این مدار کرده‌اند. در این مدار، هر تغییری، ادامه رژیم می‌شود یا در این شکل و یا در شکل‌های دیگر. ایران، از پایان صفویه بدین‌سو، شکل‌های گوناگون استبداد وابسته را بخود دیده ‌است: وابستگی دوجانبه (قاجارها) وابستگی یک جانبه توأم با باج دادن به طرف دیگر (پهلوی‌ها و رژیم ولایت فقیه). بنابر تجربه‌ها، در مدار بسته رابطه قوا میان دولتی با موقعیت مسلط با  دولتی با موقعیت زیر سلطه، دومی است که ویران می‌شود و در خطر تجزیه می‌افتد. چنان‌که ایران است که بطور مداوم در معرض ویرانی و تجزیه است. 

     تجربه‌ها درس دیگری نیز می‌آموزند: هرگاه بنابر  عمل کردن در مدار بسته با هدف جانشین کردن شکل دیگری از قدرت با شکل کنونی آن که ولایت مطلقه فقیه است، باشد، جنبش همگانی غیر ممکن می‌شود. جانشینی بدون جنبش مردم، از راه کودتا ممکن می‌شود (سه کودتا، کودتای رضا خان، کودتای 28 مرداد و کودتای خمینی و دستیاران او در خرداد 60). چون مردم کشور حقوق شهروندی، بنابراین حق حاکمیت را باز نمی‌یابند، جانشین جز استبداد وابسته‌ای که عامل ویرانی و سقوط ایران می‌گردد از کار در نمی‌آید.

٭ چگونه می‌توان بن‌بست را گشود؟:

      درس جنبشهای ناکام و کامیاب کدامها هستند؟:

1. درس اول و مهم جنبش‌های ناکام این‌است: در محدوده رژیم، هر جنبشی محکوم به شکست است. چنان‌که جنبش‌های دوران پهلوی و دوران ولایت مطلقه فقیه، همه به شکست انجامیدند. و

2. درس دوم و باز مهم جنبش‌های ناکام این ‌است: جنبش‌ها، خواه مسلحانه و خواه غیر مسلحانه، در بیرون رژیم و وابسته به قدرت‌های خارجی، هیچ‌گاه به نتیجه نیانجامیده‌اند. از اسباب قوت گرفتن رژیم و البته باج‌گذاری بیشتر آن شده‌اند. زیرا وجدان همگانی مردم کشور این‌گونه جنبش‌ها را محکوم و عمل رژیم را در سرکوب آنها تصویب می‌کند.

3. درس بسیار مهم تجربه جنبش‌های کامیباب (از جنبش تنبکاکو تا ملی کردن صنعت نفت و از آن تا انقلاب 1357) این‌است: جنبشی بر اصول استقلال و آزادی، وقتی قدرت هدف نیست، استقلال و آزادی هدف و روش راه‌کار موفق است، بشرط آن‌که دست‌کم نیروی محرکه سیاسی توانمندی تا رسیدن به هدف و بنای ایران مستقل و آزاد، در صحنه حاضر باشد.

    نسل جوان امروز ایران، بخصوص جوانان دانشگاهی و دانشجو که مشاهده می‌کنند جهانی شدن ادعائی سرمایه‌داری، جز منابع و نیروهای محرکه جهان را به تصرف ماوراء ملی‌ها در آوردن نبود و نشد، بیشترین مسئولیت را در جهت دادن به جنبش‌های ایرانیان دارند. هرگاه قرار بر تحول از استبداد به دموکراسی بر اصول استقلال و آزادی باشد، نیاز به جنبش همگانی توانا به خشونت‌زدائی و برخوردار کننده ایرانیان از حقوق شهروندی دارد.

     رژیمی در موقعیت تسلیم، از جنبش مردم ایران می‌ترسد و اینک ترس خود را آشکارا اظهار می‌کند. بنابراین، بیشترین مراقبت را باید کرد که جنبش‌های اعتراضی به هرز نروند و یأس همگانی را تشدید نکنند. رهاکردن ایران از جنگ های ششگانه، رهاشدن از ویرانی روزافزون و رهاندن وطن از خطری است که حیات ملی آن‌را تهدید می‌کند. وجدان همگانی می‌باید با شدت تمام وابستگان به بیگانه را محکوم و مطرود شناسد. تا مگر جنبش همگانی بی‌خطر میسر بگردد.


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter