وضعیت سنجی یک‌صد نوزدهم: اکتبر سورپرایزها که هزینه‌های سنگین آنها را مردم ایران و نیز امریکائیان می‌پردازند:

   در مناظره 9 اکتبر 2016، میان هیلاری کلینتون و  دونالد ترامپ، «قرارداد وین»، دست‌آویز حمله شدید ترامپ به رقیب خود شده ‌است. قراردادی که، بدان، رژیم ولایت مطلقه فقیه ایران را گرفتار 105 تعهد کرده‌ است، چگونه می‌توانسته‌ است دست‌مایه ترامپ بگردد؟ اینگونه:

1.اجرای طرح امریکائی گروگانگیری توسط سپاه پاسداران با پوشش «دانشجویان خط امام» -که خمینی آن را انقلاب دوم خواند - به اجرا گذاشته شد. گروگانها که قراربود ظرف کم‌تر از چهار روز آزاد شوند، 444 روز دربند ماندند. سرانجام، به دنبال سازشی محرمانه که در اکتبر 1980، با ویلیام کیسی، رئیس ستاد انتخابات ریگان و بوش، در پاریس، بعمل آمد، قراردادی هم با حکومت کارتر به امضاء رسید. چون این قرارداد خیانت آشکار به ایران بود و برابر آن، ثروت عظیمی متعلق به مردم ایران را امریکا می‌ربود و به قول کارتر، «ایران را نقره داغ» می‌‌کرد، بنی‌صدر، در مقام رئیس جمهوری، نسبت به انعقاد کنندگان آن، اعلام جرم کرد. طرفه این‌که آن قرارداد را نیز «بیانیه الجزایر» خواندند. چراکه برابر قانون اساسی، هر قراردادی باید به امضای رئیس جمهوری می‌رسید و می‌دانستند رئیس جمهوری سند خیانت را امضاء نمی‌کند. و گفتند چون بیانیه است و ایران به این بیانیه می‌پیوندد، امضای رئیس جمهوری لازم نیست!

    دانستنی‌است که چون برابر توافق محرمانه میان «آدم‌های خمینی» و «آدم‌های ریگان/بوش»، - برفرض پیروزی ریگان و بوش - گروگانها می‌باید در روز ادای سوگند ریگان آزاد شوند، بهزاد نبوی، وزیر مشاور و امضاء کننده سند خیانت، ناگهان از حکومت کارتر خواست بابت بدهی‌های امریکا به ایران، 22 میلیارد دلار تضمین بسپرد. در واقع، حدود 9 میلیارد دلار در حساب تنخواه‌گردان ایران بود و 13 میلیارد دلار از ذخایر ارزی ایران نیز توقیف شده‌ بود.  5 میلیارد دلار را نیز شاپور بختیار به سلیوان، آخرین سفیر امریکا در ایران، برخلاف قانون و حق، مفاصا حساب داده بود. در جمع، ایران 27 میلیارد دلار مطالبات داشت. حکومت رجائی 5 میلیارد دلار را نادیده گرفت و بابت 22 میلیارد دلار تضمین خواست. با وجود این، ناگهان، در یکی دو روز مانده از عمر حکومت کارتر، از مطالبه تضمین چشم پوشید و سند خیانت را امضاء کرد. بهزاد نبوی خود این سند را سند خیانت خوانده بود. توضیح این‌که صابر جهرمی، دوست او و رجائی، ماجرا را تاریخ کرده ‌است: این دو نزد خمینی می‌روند و به او می‌گویند: این قرارداد خیانت است و نباید آن‌را امضاء کرد. و خمینی به آنها می‌گوید گروگانها مثل اناری شده‌اند که آب آن مکیده شده باشد و باید به گروگانگیری پایان داد. وقتی از نزد او بیرون می‌آیند، بهزاد نبوی قرارداد را خیانتی همچون خیانت قرارداد 1919 که وثوق الدوله امضاء کرد، توصیف می‌کند و هردو می‌گویند: چون امام می‌خواهد امضاء می‌کنیم.  امروز، در امریکا، اطلاعات جدیدی بدست آمده‌اند که بنابر آنها، مطالبات ایران هنوز از 27 میلیارد دلار بیشتر بوده و در ازای گروگانگیری بباد رفته است. و باز دانستنی است که آن زمان عراق به ایران تجاوز کرده بود و ایران نیازمند اسلحه و مهمات و  قطعات یدکی بود. اما بعلت انجام توافق محرمانه با ریگان / بوش، باوجود آن‌که حکومت کارتر آماده بود اسلحه و قطعات یدکی خریداری شده را به ایران تحویل دهد، آن را مطالبه نکردند. شعارشان این بود که نصف ایران برود، بهتر از پیروزی بنی‌صدر در جنگ است. بنای کارشان بر این بود که به دنبال ریاست جمهوری یافتن ریگان در امریکا، در ایران، بنی‌صدر، رئیس جمهوری را از میان بردارند و از حکومت ریگان اسلحه بگیرند و جنگ را در سود امریکا و اسرائیل و انگلستان ادامه دهند. بنی‌صدر این قصد خائنان به ایران را شناخت و در کارنامه و سرانجام در هشدارنامه 22 خرداد 1360، به مردم ایران هشدار داد.

    هرگاه ایرانیان بهره دارائی‌های ایران را در طول نزدیک به چهار دهه را بر  دارائی‌ها بیفزایند، تصوری از خیانت مالی – که بخشی از خیانت است – وارد به خود را پیدا می‌کنند.

     از آن پس، ملاتاریا، در رأس آن خمینی، در باز سازی استبداد، نیازمند محور کردن امریکا در سیاست داخلی و خارجی شدند. پس امریکا «شیطان بزرگ» شد و همچنان محور سیاست داخلی و خارجی ایران است. از آن سو، امپراطوری روسیه فرو پاشید و امریکا نیازمند آن شد که دشمنی را جانشین «محور شری» کند که «کمونیسم بین‌الملل» می‌خواند. از این‌رو، «تروریسم بین‌المللی» که ایران از حامیان آن‌ است و «انتگریسم اسلامی» دشمن جدید «تنها ابرقدرت» شدند. بدین‌سان، خمینیسم و ریگانیسم روابط ارگانیک جستند. اسلام ستیزی و اسلام هراسی از سوی امریکا و امریکا ستیزی از سوی ایران، امور واقع مستمر شدند. بدین ‌خاطر است که سنجش‌های افکاری که بطور مستمر بعمل آمده‌اند، گویای بیزاری امریکائیان از «ایران» هستند.

2. در تمامی بحرانهائی که رژیم ولایت مطلقه فقیه ایجاد کرده و یا عامل اجرایش بوده ‌است، یک طرف و طرف اصلی امریکا بوده‌ است:

● بحران گروگانگیری و

● تحمیل زندگی تحت تحریم به مردم ایران و

● بحران جنگ 8 ساله که با چراغ سبز امریکا آغاز شد و

● دو افتضاح بین‌المللی اکتبر سورپرایز و ایران گیت و

● بحران اتمی که به امضای قرارداد اسارت بار وین انجامید. و

● جنگهای نظامی و اقتصادی و دیپلماتیک و تبلیغاتی که اینک ایرانیان گرفتار آنند.

    درآن دو افتضاح بزرگ – که، در دومی، یعنی ایران گیت، کشورهای اروپائی نیز طرف‌های معامله پنهانی با ایران بودند -، طرف رژیم ولایت مطلقه فقیه جمهوری‌خواه‌های امریکا بودند. هم‌اکنون هم از دید «اصول‌گرایان»، سود رژیم ولایت مطلقه فقیه در پیروزی ترامپ است.

3. در منطقه، از افغانستان تا عراق و سوریه و لبنان و یمن و خلیج فارس، طرف رژیم ولایت مطلقه فقیه امریکا است. بدین‌‌خاطر، بطور مستمر، «ایران» یکی از موضوع‌های خبر و تحلیل و موضع‌گیری در امریکا است. و

4. از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در  1968  تا امروز، بدون استثناء بسود یکی از دو نامزد، نزدیک به تمام موارد، بسود نامزد حزب جمهوری‌خواه، «اکتبر سورپرایز» نقش ایفا کرده ‌است. این‌بار، تا این تاریخ،

● ویکیلیکس، به زیان هیلاری کلینتون، اسناد محرمانه انتشار داده و تهدید کرده ‌است اسناد دیگری را انتشار خواهد داد. جیمس او کیف James O'Keefe ، «ستاره رسانه‌ای» تهدید کرده‌ است نوار سخنان هیلاری کلینتون را در هجو سیاهان پخش خواهد کرد و

● بسود کلینتون و به زیان ترامپ، سند گویای نپرداختن سالانه 50 میلیون دلار مالیات بمدت 18 سال و سخنان او، در این باره که زنان را شئی جنسی می‌داند و بر آن ‌است باپول می‌شود هر زنی را به بستر خود آورد را واشنگتن پست انتشار داده‌ است. سخن از حمله به موصل، با هدف جلب نظر رأی دهندگان به کلینتون  نیز بمیان است.

      ترامپ تهدید کرده ‌است که اگر سند دیگری، صوتی و غیر آن، در باره او انتشار داده شود، او نیز بیش از پیش، از رسوائی‌های جنسی کلینتون (شوهر هیلاری) سخن خواهد گفت.

    و از آن‌جا که اکتبر سورپرایز، «ایران» را تداعی می‌کند، از جمله بدین‌خاطر، ایران یکی از موضوع‌های اصلی مبارزات انتخاباتی بر سر ریاست جمهوری امریکا شده‌ است. بخصوص که «مبارزات انتخاباتی» این‌بار امریکا، گویای انحطاط شتاب‌گیر امریکا بمثابه «تنها ابر قدرت» جهان است.

٭ دروغهای ترامپ در باره قرارداد وین:

     پل پیلار (مقاله او در 10 اکتبر در کنسرسیوم انتشار یافته‌ است) توضیح می‌دهد که ترامپ در باره قرارداد وین (که بدان برجام نام نهاده‌اند) دروغهای زیر را گفت و هیلاری کلینتون نیز به خود زحمت تکذیب جدی آنها را نداد:

1. ترامپ گفت: امریکا 1.7 میلیارد دلار بابت «برجام» به ایران پول پرداخت کرده‌ است. طوری وانمود کرد که پنداری این پول را از جیب مالیات دهندگان امریکائی پرداخته ‌است. حال این‌که این پول متعلق به ایران است و بخشی از دارائی‌های ایران است که، در پی گروگانگیری توقیف شده‌اند؛

2. ترامپ گفت: یکی دیگر از نتایج قرارداد وین، اینست که ایران و روسیه بر ضد امریکا متحد شده‌اند. دروغی بس حیرت‌آور. چرا که هم در وضع تحریم‌ها توسط شورای امنیت، برضد ایران، روسیه با امریکا همکاری کرد و هم در طول سالهای اخیر همکاری نزدیک با امریکا داشت و قرارداد وین نتیجه این همکاری است. اما در آنچه به جنگ در سوریه مربوط می‌شود، همکاری روسیه و ایران نیازی به محرکی از نوع توافق وین ندارد؛

3.  ترامپ نه تنها دروغ گفت، بلکه واقعیت را وارونه کرد: واقعیتی که تاریخ دهه‌های اخیر می‌گوید این‌است که دور شدن امریکا از ایران، خلائی را ایجاد می‌کند که روسیه آن‌را پر می‌کند. در سطح خاورمیانه نیز چنین است. روسها خلاءهائی را پر می‌کنند که غرب ایجاد می‌کند؛

4. واقعیت چهارمی که ترامپ وارونه جلوه داد این بود: پیش از قرارداد وین، ایران همچنان بر سانتریفوژهای خود می‌افزود و اورانیوم نیز غنی می‌کرد. کارخانه آب سنگین اراک نیز پلوتونیوم تولید می‌کرد. هرگاه به آن رویه ادامه می‌داد، به تولید بمب اتمی بسیار نزدیک می‌شد. توافق وین ایران را تحت بازرسی مستمر، وسیع‌ترین بازرسی‌، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرارداده و سانتریفوژهایش را کاهش داده و ذخایر اورانیوم غنی شده را از ایران ستانده ‌است. توافق تمام راه‌های وصول به تولید بمب اتمی را به روی ایران بسته ‌است. با بتن ریزی، کارخانه تولید آب سنگین نیز دیگر نمی‌تواند پلوتونیوم تولید کند. و ایران به تمامی تعهدهای خویش عمل کرده ‌است.

5. ترامپ دروغ می‌گوید زیرا هیچ‌کس راه‌کار بدیلی را که توانا به جلوگیری از رفتن ایران به سوی تولید بمب اتمی باشد، پیشنهاد نکرده ‍است. راه‌کار بدیل این توافق که با زحمت بسیار منعقد شد، جز بازگشت به وضعیت پیش از توافق نبود و نیست. وضعیتی که، درآن، سانتریفوژهای ایران اورانیوم غنی می‌کردند و کارخانه آب سنگین اراک پلوتونیوم تولید می‌کرد. بنابراین، ایران می‌توانست به اندازه کافی اورانیوم غنی شده و نیز پلوتونیوم برای تولید بمب اتمی بدست بیاورد.

    اما واقعیت‌هائی نیز هستند که پل پیلار نمی‌بیند:

6. حکومت اوباما توانست به ایران تحریم‌هائی را تحمیل کند که بوش، رئیس جمهوری پیش از او، نتوانسته بود تحمیل کند. این تحریم‌ها فرصتی برای مافیاهای نظامی‌ - مالی ایجاد کردند برای روی‌ آوردن به بزرگ‌ترین فسادها. این فساد تنها در ایجاد فرصت‌ها برای بردن و خوردن بزرگ‌ترین رانت‌ها خلاصه نمی‌شد. چراکه ایجاد کردن فرصت برای بزرگ کردن هرچه بیشتر اندازه رانت‌ها، جز با تخریب از روی قرار و قاعده اقتصاد کشور ممکن نبود. چون افزون بر 800 میلیارد دلار پول صرف تخریب اقتصاد کشور و هرچه مصرف محورتر کردن آن شد، خامنه‌ای و همدستان او، زیر فشار دو واقعیت اقتصاد، یکی ویرانی اقتصاد کشور و دیگری تحریم‌ها و یک فشار اجتماعی و سیاسی که از سوی مردمی وارد می‌شد که کشورشان بیابان و خودشان فقیر و فقیرتر می‌شدند، ناگزیر شد تن به «نرمش قهرمانانه» بدهد.

7.  برابر قرارداد وین، ایران 105 تعهد، نه تنها به امریکا که روسیه و چین و اروپا نیز سپرده ‌است. در حقیقت، مهار خویش را به دست امریکا و دیگران داده ‌است. اگر رژیم این تعهدها را سپرده ‌است بدین‌خاطر است که بابت وضعیت سخت مردم ایران که بها را می‌پردازند، دغدغه خاطر ندارد. حواسش پیش اوجب واجبات، یعنی حفظ خویش، رژیم ولایت مطلقه فقیه، است.   

8. ترامپ -که، در این مورد، گردانندگان حزب جمهوریخواه امریکا با او هم‌صدا هستند- می‌گوید: ایران زیر فشار تحریم‌ها از پا در می‌آمد. پس نباید می‌گذاشتیم با امضای قرارداد وین، تحریم‌ها سبک بگردند و ایران امکان نفس کشیدن پیدا کند. استدلال پیلار بر این که خلاء حضور امریکا را روسیه پر می‌کند، در مورد این دعوی جمهوری‌خواه‌ها، معتبر می‌نماید. باوجود این، او از این واقعیت غافل است که از دید سلطه‌گر و سلطه‌پذیر، جلوگیری از تغییر رژیم حاکم بر کشور زیر سلطه‌، وقتی تغییر آن قابل مهار نیست، از تقدم برخوردار است.

      اما چرا ترامپ می‌تواند این دروغهای آشکار را بگوید و چرا کلینتون دروغهای او را بر ملاء نمی‌کند؟ زیرا

الف. وقتی کشوری در نظر مردم کشور دیگری «محور شر» می‌شود، هم کسی چون ترامپ می‌تواند در باره آن دروغ بسازد و بگوید و هم کسی حاضر نمی‌شود بگوید چرا دروغ می‌گوئی زیرا نمی‌خواهد به طرفداری از «محور شر» متهم شود. و

ب. هیلاری کلینتون دفاع نمی‌کند زیرا در ضدیت با ایران، او کم از ترامپ نیست. هم ملاحظه لابی‌های اسرائیل و سعودی و... را می‌کند و هم می‌خواهد دستش در فشار بازهم بیشتر بر ایران باز باشد.

    بدین‌سان، هنوز ایران دارد

● هزینه گروگانگیری را می‌پردازد و هزینه‌ای سنگین را می‌پردازد. و

● در امضای قرارداد وین، به حقوق ملی ایرانیان تجاوز شده‌ است و بقای رژیم است که این تجاوز را توجیه کرده ‌است. و

● تا وقتی مردم ایران حاکم بر سرنوشت خویش نشوند، هر انتخابات ریاست جمهوری در امریکا، نیازمند اکتبر سورپرایز است و ایران موضوع رقابت. و

● ستیز و سازش روشی است که رژیم ولایت فقیه و نیز حکومت امریکا، در رابطه با یکدیگر بکار خواهند برد. بنابراین،

● امریکا همچنان محور سیاست داخلی و خارجی رژیم ولایت مطلقه فقیه می‌ماند. و

● ایران گرفتارِ استبداد همچنان باید بهای سنگین تحمل این استبداد و هزینه‌ها که این استبداد به پای او می‌نویسد را بپردازد.


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter