وضعیت سنجی یک صد و یازدهم،ایران در حلقه آتش جنگ:

یک سال پیش از این، در 19 اوت 2015، وضعیت سنجی پنجاه و نهم، ضمیمه‌های سری توافق وین، یافته و خاطر نشان شدند:

1. امریکا می‌پذیرد که دیگر برای سرنگون کردن رژیم ولایت مطلقه فقیه، اقدام نکند. در درون رژیم، یک طرف می‌گوید پذیرش امریکا مشروط به تحول‌کردن رژیم است و طرف دیگر، خامنه‌ای و دستیاران او می‌گویند: پذیرش امریکا بدون شرط است. و

2. رژیم ولایت فقیه در منازعات منطقه و حل و فصل آنها دخالت داده می‌شود.و

4. رژیم باید دست از حمایت از سازمان‌های مسلح تحت نفوذ خود در منطقه بر دارد. اما هم دست بر نمی‌داردو هم، مبارزه با تروریسم را، دست‌آویز  شرکت در جنگهای منطقه می‌کند.

    اینک که یک سال از امضای قرارداد وین و انتشار وضعیت سنجی و فاش کننده ضمائم محرمانه آن قرارداد اسارت بار می‌گذرد، هر چهار «سر» به اطلاع ایرانیان رسانده شده، امور واقع گشته‌اند:

٭ چهار امری که واقع شده‌اند:

1. در همان وضعیت سنجی، توضیح داده شد چرا خامنه‌ای نمی‌تواند شرط تحول‌پذیری رژیم را بپذیرد و چرا همین شرط را دست‌آویز مهندسی انتخابات مجلس «شورای اسلامی» و مجلس خبرگان می‌کند. شش ماه پیش از «انتخابات» دو مجلس، خاطر نشان شد که هر دو ترکیبی را خواهند جست که خامنه‌‌ای می‌خواهد. برای این‌که رژیم تحول نپذیرد، بخصوص ترکیب مجلس خبرگان است که اهمیت دارد. از آن زمان تا امروز، هربار خامنه‌ای در این زمینه سخن گفته، شرط تحول‌پذیری رژیم را نفی‌کرده ‌است. البته بدون آن‌که از وجود چنین شرطی نام ببرد.

2. نه تنها رژیم ایران در منازعات منطقه و راه‌حل جوئی‌ها شرکت داده شد، بلکه در این منازعات بطور رسمی دخالت داده شد. در قسمت دوم این وضعیت سنجی به تفصیل بدان می‌پردازیم.

3. متنی که وزارت نفت حکومت روحانی تهیه کرده‌‌است، آن‌قدر رسوا است که یک «نماینده» مجلس گفته‌ است: رهبری فرموده‌اند تا این متن اصلاح نشود هیچ قراردادی برای بهره‌برداری از منابع کشور نباید بسته شود. حکومت روحانی می‌گوید 152 مورد را اصلاح کرده‌است. باوجود این، امتیازهائی که برابر این متن به طرف قرارداد داده می‌شود، همان‌ها هستند که بعد از کودتای 28 مرداد 1332 برضد حکومت ملی دکتر مصدق، شاه و زاهدی به کنسرسیوم نفت دادند.

4. در 26 مرداد 1395 برابر  16 اوت 2016، هم‌زمان با انتشار خبر در اختیار هواپیماهای جنگی روسیه قرارگرفتن پایگاه هوائی نوژه، خبر درگیری با یک گروه داعشی، در کرمانشاه منتشر شد. در این درگیری، 4 تن کشته و 6 تن دستگیر شده‌اند. اما این تنها خبر نیست:

● هجری «رهبر» حزب دموکرات کردستان که می‌گوید از نو به «مبارزه مسلحانه» روی آورده‌‌است، از اسرائیل استمداد کرده‌‌است. با این توجیه که در دشمنی با رژیم جمهوری اسلامی اشتراک داریم. آیا او اندر می‌یابد که از موضع خود بیگانه انگاری به دولتی متوسل می‌شود که برنامه‌اش تجزیه کشورهای منطقه و دولتی متجاوز به حقوق مردم فلسطین و سوریه و لبنان است؟ طرفه این‌که یک مقام اسرائیل خبر از رویدادی مهم در کردستان ایران می‌دهد. طعنه تلخ زمانه را ببین! قوم کرد یکی از هفت قوم بانی ایران بود. اینک گروهی مدعی قیمومت این قوم، با اسرائیل یگانه و با وطن خویش بیگانه می‌شوند. نمی‌توانند بگویند با ایران بیگانه نمی‌شویم با رژیم مورد انزجار مردم ایران مبارزه می‌کنیم. زیرا رها شدن از این رژیم کار مردم ایران بدون دخالت دادن قدرت خارجی است. نه دستیار اسرائیل شدن در سیاست منطقه‌ای آن که تجزیه کشورهای منطقه است.

     بدین‌ترتیب، قلمرو جنگی که رژیم ایران را درگیر آن گردانده، غرب و شرق کشور را هم عرصه جنگ کرده ‌است.

● در روزهای 25 و 26 مرداد، خبر رفتن هیأتی از کردستان عراق به ایران و تأکید حکومت کردستان عراق بر این‌که اجازه عملیات مسلحانه از داخل خاک این کردستان بر ضد ایران داده نمی‌شود، انتشار یافت. باوجود این، پیش از آن و هم‌زمان با آن، خبر به توپ بستن پایگاه‌های حزب دموکرات کردستان ایران در داخل خاک کردستان عراق منتشر شد.

● در 26 مرداد، سخنگوی ائتلاف بین‌المللی در عراق گفت: در عراق یک صد هزار شیعه تحت حمایت ایران در حال جنگ هستند. و

● در 26 مرداد، خبر بکار رفتن یک موشک ساخت ایران توسط حوثی‌های یمن برضد عربستان انتشار یافت.

 در 27 مرداد، «سردار» صفوی گفت‌ برخی از کشورهای عربی به دنبال ایجاد ناامنی در جنوب شرقی ایران هستند.  

    هرچند این موارد تنها موارد نیستند اما به روشنی دامنه گسترده‌ِ جنگی که رژیم کشور را گرفتار آن کرده‌ است را گزارش می‌کنند. ادعا می‌شد که قرارداد وین (برجام) ایران را از جنگ حفظ کرد و اینک، کیهان (28 مرداد) با  درشت‌ترین عنوان از «ائتلاف نظامی ایران و روسیه» خبر می‌دهد. جنگ چه اندازه باید بزرگ و دامن گستر باشد که چنین ائتلافی را ایجاب کند؟!:

٭ پایگاه هوائی نوژه برای عملیات در خاک سوریه در اختیار  هواپیماهای جنگنده روسیه قرار گرفت:

   نخست خبرگزاری روسی خبر استقرار جنگنده‌های روسی در پایگاه هوائی نوژه، واقع در شمال همدان را منتشر کرد. هیچ مقام رژیم لازم ندید، پیش از وقوع، دست‌کم، به مردم ایران اطلاع بدهد. بعد از آن‌که وزارت دفاع روسیه خبر را تصدیق کرد، در 26 مرداد، شمخانی، «دبیر» شورای امنیت ملی، از همکاری ایران و روسیه سخن گفت بی‌آنکه توضیح بدهد چرا به روسها پایگاه نظامی داده شده‌‌است. سخن او این ‌است:

      «با همکاری‌های سازنده و گسترده میان ایران، روسیه، سوریه و جبهه مقاومت شرایط برای تروریست‌ها بسیار دشوار شده و این روند با آغاز عملیات جدید و گسترده تا نابودی کامل آن‌ها ادامه خواهد داشت».

 در همان تاریخ، در مجلس رژیم، فلاحت پیشه، «نماینده» مجلس، دادن پایگاه نظامی به روسیه را خلاف اصل 146 قانون اساسی دانسته و گفته‌ است حتی برای مقاصد صلح آمیز نیز قانون اجازه دادن پایگاه به کشور دیگر را نمی‌دهد. لاریجانی، «رئیس» این مجلس، در پاسخ او گفته‌‌است: ایران هیچ یایگاه نظامی در اختیار روسیه نگذاشته ‌است. بدون این‌که توضیح بدهد هواپیماهای روسی در پایگاه نوژه چه می‌کنند و چرا از آن‌جا برای انجام مأموریت نظامی در سوریه، به پرواز در می‌آیند.

     اما اصل 146 قانون اساسی رژیم می‌گوید:

    «استقرار هر گونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هر چند به عنوان استفاده‏های صلح‏آمیز باشد ممنوع است».

    باوجود این، بنابر وضعیت منطقه، امر مهم‌تر که مقامات رژیم و وسائل ارتباط جمعی آن درباره‌اش کلمه‌ای نگفته‌اند، اینست: ایران بطور رسمی در جنگ است. در عراق و سوریه و یمن در جنگ است. پایگاه به روسها دادن عملی ناقض قانون اساسی در وضعیت عادی نیست، بلکه در وضعیت جنگی است.

    نخست بدانیم که دادن پایگاه به روسیه با اطلاع امریکا انجام گرفته ‌است و واکنش امریکا این شد که تأسف‌آور است اما غیر منتظره نبود. ماک تونر، سخنگوی وزارت خارجه امریکا گفته ‌است: «امریکا  از تصمیم روسیه مبنی بر استفاده از پایگاهی در ایران برای پرواز جت‌های جنگنده به سوریه آگاه بوده است».

    و آنگاه بدانیم که قراردادن پایگاه هوائی در اختیار روسیه، این گویائی‌های بسیار مهم را در بر دارد:

1. ایران در جنگ سوریه شرکت دارد و باوجود این‌که پول و اسلحه و نفت در اختیار رژیم اسد می‌گذارد و در سوریه قوای زمینی دارد و حزب الله لبنان نیز در سوریه به خرج ایران می‌جنگد، اما رژیم ولایت فقیه فاقد استقلال عمل است و موقع و موضع تابع امریکا و روسیه را دارد. و

2. جبهه سوریه بخشی از جبهه جنگ گسترده در سطح منطقه است و ایران و عراق و سوریه و یمن و بحرین را در بر می‌گیرد و دارد خاک عربستان را هم فرا می‌گیرد. و

3. در این جنگ تنها ارتشها نیستند – در مورد ایران سپاه قدس نقش اول را دارد – که شرکت دارند، گروه‌های مسلح که حاضر به دست نشاندگی باشند، نیز شرکت دارند. هرگاه بنابر ادامه جنگ در سوریه و عراق باشد، دولتهای ارباب به این گروه‌ها نقش بیشتری خواهند داد.

4. جنگ ارتشها و گروه‌های مسلح بخشی از مجموعه جنگها است: جنگ اقتصادی و جنگ تبلیغاتی و جنگ از راه ترور هم با شدت تمام جریان دارد.

5. جنگی که به روسیه امکان حضور در منطقه خاورمیانه را داده و برغم تقابل غرب با روسیه بر سر اوکراین، امریکا را ناگزیر از همکاری با روسیه در سوریه کرده ‌است، چرا ادامه نیابد؟ روسها چه سودی در پایان زودهنگام این جنگ دارند؟ اگر جنگ طولانی شود، حضور نظامی روسیه در ایران نیز طولانی می‌شود. و

6. رژیمی که بقای خود را در ایجاد بحران و تغذیه از بحران می‌بیند، نمی‌توانست بحران اتمی را با بحران جنگ جانشین نکند. در باره این بحران، دو امر قابل مشاهده‌اند:

6.1. جناح بحران ساز رژیم که ولایت مطلقه فقیه محور آن را تشکیل می‌دهد، در ایجاد بحران جنگ و گسترش دامنه آن، در اقلیت و تنها است. جناح مخالف این بحران در اکثریت است و با مشاهده پی‌آمدهایش از جمله بر اقتصاد ایران و تحکیم سلطه اقلیت بر دولت، با آن مخالف است. الا اینکه اقلیت صاحب قدرت و اکثریت درون رژیم فاقد قدرت است. و

6.2. مخالفت با مجموعه جنگ‌ها و بحرانی که پدید آورده ‌است، در ایران امروز، همگانی است. وجدان همگانی مردم ایران، به سخن دیگر، جمهور مردم ایران با گرفتار شدن کشورشان در این جنگها مخالفند.  و

7. مجموعه جنگها، بطور روزافزون، جنبه مذهبی پیدا می‌کند. تفاوت را ببین! در همان‌حال که پاپ ترورها و «جنگ با تروریسم» را مذهبی نمی‌داند و جنگ منافع می‌داند، بنابراین، اسلام هراسی و اسلام ستیزی را بر نمی‌تابد، رژیم ولایت مطلقه فقیه و دولتهای سعودی و سوریه دنیای مسلمان را درگیر جنگی می‌کنند که جنگ بر سر منافع قدرت‌های مسلط است و آنها، بدان، رنگ مذهبی می‌دهند و هر روز این رنگ را غلیظ‌تر می‌گردانند. و

8. ایران، به یمن انقلاب، از انزوا در منطقه و دنیای مسلمان بیرون آمد و موقعیت خویش را بمثابه قلب جریان دهنده خون زندگی بخش استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی باز ‌یافت. اما رژیم ولایت فقیه بخاطر دویدن به دنبال سرابی که ایجاد «کمربند سبز» است،آن موقعیت را از دست ایران بدربرد و عامل برانگیخته شدن خصومت با ایران شد. و

9. رژیم ولایت مطلقه فقیه دارد ایران را گرفتار وابستگی نظامی و سیاسی و اقتصادی دیرپائی از سوئی به روسیه و از سوی دیگر به غرب می‌کند.

    باتوجه به این امر که این وضعیت سنجی در سال‌روز کودتای 28 مرداد 1332 انتشار پیدا می‌کند، یادآوری درس تجربه آن کودتا و استبدادی که ببارآورد، بس مهم است: رژیم شاه سابق مدعی شد از اصل موازنه مثبت یک طرفه پیروی می‌کند. توضیح این‌که چون کشور از سوی کمونیسم بین‌المللی تهدید می‌شود، سرنوشت خود را با سرنوشت غرب به رهبری امریکا گره می‌زند. پیش از آن، در دوره قاجار، قاجارها از سیاست موازنه مثبت دو جانبه پیروی می‌کردند و عصر آنها، عصر اعطای امتیازها به دو طرف نام گرفت.

    با آن‌که شعار انقلاب ایران، «نه شرقی و نه غربی» بود که ترجمان موازنه عدمی یا منفی و بمعنای استقلال از دو طرف است، اینک، رژیم ولایت مطلقه فقیه، ایران را به دوران قاجار و باج دادن به دو طرف باز گردانده ‌است.

10. اثر این‌سان به خدمت روسیه درآمدن، در آسیای میانه، نه دوری کشورهای این منطقه از ایران که تقابل آنها با ایران است. گرچه رژیم استبدادی جنایت و خیانت و فسادگستر مانع از آن شد که فروپاشی شوروی سابق، کشورهای آسیای میانه را به حوزه فرهنگی بازگرداند که ایران و آنها در آن اشتراک دارند و نبود کشور مستقل و آزاد و پیشرو در جنوب آن کشورها سبب بازگشت سلطه روسیه بر آن منطقه شد، اما اینک مردم کشورهای آسیای میانه خود را میان دو سنگ آسیاب می‌یابند که کرملین به حرکت در می‌آورد و  استخوانهای حیات ملی مستقل آنها را خورد می‌کند.

       مردمی که از کودتای 1332 تا امروز در رژیم کودتا زندگی می‌کنند آیا به خود می‌آیند و خویشتن را از باور به دروغی که گویا از امنیت برخوردارند رها می‌کنند و صاحب اختیار وطن خویش می‌شوند؟ جز ایرانیان چه کسی می‌تواند به این پرسش پاسخ بدهد؟

 

 
 
 
 
 

Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter