وضعیت سنجی یک صد و هشتم: دست‌آویز کردن فسادها بجای ریشه‌یابی آنها!

«حقوق‌های نجومی» که برآن ، ماجرای فساد در بانک ملت (8 میلیارد تومان جا به جا شدن) و فسادهای دیگری که رو می‌شوند، افزوده می‌شود همچنان دست‌آویز  حمله به حکومت روحانی است. در 4 مرداد، شیرزاد، در مصاحبه با فرارو، گفته‌است: مخالفان روحانی برای ناتوان کردن او و حکومتش، قرار بر رو کردن پرونده‌های دیگر دارند و می‌خواهند برای او، «واترگیت» ایجاد کنند. (واتر گیت نام افتضاحی است که نیکسون، رئیس جمهوری امریکا ببارآورد. او فکر می‌کرد سند ارتباط او با سران ویتنام جنوبی برای جلوگیری از صلح پیش از انتخابات ریاست جمهوری، در ساختمان حزب دموکرات نگاهداری می‌شود. گروهی را شبانه، برای دزدیدن آن سند، وارد ساختمان کرد. ماجرا لو رفت و او ناگزیر از استعفاء شد).

     بدین‌قرار، فاسدان بزرگ که سرمایه 800 میلیارد دلاری درآمد نفت را خورد و برد کرده‌اند، اینک دست به حمله متقابل زده‌اند. بنابر آنچه مشاهده می‌شود، حمله متقابل آنها کارساز نیز شده ‌است. زیرا حکومت روحانی و حامیانش نه تنها نسبت به فسادها که اقتصاد رانت محور ، بعد از ولایت مطلقه فقیه، بزرگ‌ترین آنها است، سکوت گزیده‌اند، بلکه خویشتن را در موضع دفاعی نیز قرارداده‌اند. و جمهور مردم نیز همچنان نقش تماشاچی را بازی می‌کنند. حتی نمی‌پرسند: آیا حقوق‌ها و برداشت‌های «نجومی» گویای فراگیر شدن فسادها هستند و یا تنها فسادی است که پنداری تازه بروز کرده‌است!

     از این‌رو، بجاست یکبار دیگر فسادها را شناسائی و ریشه یابی‌کنیم:

٭ فسادها و ریشه آنها:

     ترکیبی از پول و زور و علم و فن و این و آن ماده، یک ترکیب ویران‌گر می‌گردد. این ترکیب چون در رابطه‌ای بکار رود، ویرانی ببار می‌آورد. این رابطه و ترکیبی که در آن بکار می‌رود را قدرت می‌گویند. از این‌رو است که می‌گویند: قدرت فساد می‌آورد و قدرت مطلق فساد مطلق ببار می‌آورد.

    بدین‌سان، ریشه فساد قدرت است. هرگاه در سطح یک جامعه رابطه‌ها رابطه‌هائی شدند که در آنها، این ترکیب بکار رفت، جامعه گرفتار فساد و خشونت و فقر می‌شود. طبیعت نیز دچار فقر می‌شود. در ایران امروز بنگریم:

1. رابطه ولایت مطلقه فقیه با جمهور مردم، رابطه‌ای است که، درآن، این ترکیب بکار می‌رود (خوانندگان برای شناختن ستون پایه‌های دولت ولایت مطلقه فقیه می‌توانند به کتاب توتالیتاریسم، نوشته ابوالحسن بنی‌صدر مراجعه کنند). اجمالاً ترکیب نیروهای محرکه با زور در رابطه‌ها با دنیای خارج و در رابطه با مردم کشور از طریق ستون پایه‌ها بکار می‌روند:

1.1. دشمن یعنی امریکا (بنابر قول خامنه‌ای) و کشورهای بسیار دیگر که باج می‌ستانند، این ترکیب را با مردم ایران بکار می‌برند. و

1.2. در سطح کشور، ستون پایه‌های اصلی که ترکیب از طریق آنها بکار می‌رود، عبارتند از

● سپاه و بسیج و واواک و اطلاعات سپاه و «نیروی انتظامی» و دیگر قوای سرکوب. و

● دستگاه قضائی و

● دستگاه تبلیغاتی یعنی صدا و سیما و مطبوعات و منبری‌ها و مداح‌ها و... و

● سازمان‌های سیاسی که مأموریتشان مهار جامعه مدنی است. و

● دیوان سالاری و

● بنیادهای دینی و آموزش و پرورش

● بنیادهای هنری

● شبکه بندی‌های تارعنکبوتی که از روابط شخصی قدرت پدید آمده و بر دولت مسلط گشته‌اند. و

● بنیادهای اقتصادی که کار مکیدن ثروت کشور و انتقال آن به صاحب امتیازان داخلی و خارجی را برعهده دارند.

● ساختار هرمی شکل جامعه بر محور رابطه‌ای که، در آن، ترکیب نیروهای محرکه با زور بکار می‌رود. راست بخواهی، ستون پایه‌ها، همه، در این هرم بکار می‌روند. این هرم و ستون پایه‌ها، هم فرآورده جریان نیروهای محرکه از پائین به بالا هستند و هم از طریق آنها، ترکیب از بالا تا پائین هرم بکار می‌افتد و ویرانی بر ویرانی و فساد بر فساد می‌افزاید. فسادهائی که بدین‌سان ایجاد می‌شود، هر چهار بعد واقعیت اجتماعی، یعنی بعد سیاسی و بعد اقتصادی و بعد اجتماعی و بعد فرهنگی  و نیز طبیعت ایران را فرا می‌گیرد:

٭کارگزاران قدرت و فسادهای عمده ای که در چهار بعد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی پدید می‌آورند:

1. فساد فرآورده عمل ما انسان‌ها است. همه، از راه برقرار کردن رابطه زور با زور، در ایجاد آن شرکت داریم. بدون برقرار شدن رابطه‌های زور با زور در جامعه، ترکیب نیروهای محرکه با زور ایجاد نمی‌شود و بکار نمی‌رود: وقتی رابطه‌های زور با زور ایجاد شدند، ترکیب نیز ایجاد می‌شود و بکار می‌رود. به محض بکار رفتن، ساقه درخت بد سرشت فساد را بوجود می‌آورد که همان هرم فساد اجتماعی است. و

2. در هرم اجتماعی، در هریک از قشرها، یک اقلیت صاحب امتیاز و سلطه‌جو و مستکبر و منکر حقوق و خدعه‌کار و... و یک اکثریت سلطه‌پذیر و مستضعف و خدعه‌پذیر و غافل از حقوق و... پدید می‌آیند. و

3. در رأس هرم، اقلیتی تشکیل می‌شود که کارش گسترش فساد و از میان برداشتن استعدادهای عزتمند و بکارگماردن عمله زور خوکرده به پستی است.

4. بدین‌سان، در همان‌ حال که رأس هرم فرآورده  فسادها است عامل گسترش فساد در جامعه و در طبیعت است:

4.1. زبان آزادی را با زبان قدرت جانشین و همگانی می‌کند. زبان عامه پسند و عامه فریب یکی از کاربردهای زبان قدرت است. و

4.2. چون در ترکیبی که در رابطه زور با زور بکار می‌رود، راست‌گوئی بی‌محل است، دروغ را زبان رایج در جامعه می‌گرداند. و

4.3. در بعد اقتصادی، بنابر رانت خواری می‌شود: در رأس هرم، رانت قدرتمداری مجموعه‌ای از برداشت‌ها می‌شود: برداشت از درآمد نفت، برداشت از بودجه دولت، برداشت از اعتبارات بانکی، استفاده از پول بمثابه نقدینه آماده برای استفاده از فرصتهای رانت خواری (بدین‌خاطر و بخاطر تورم ناشی از میزان نقدینه و رجحان نقدینه است که نرخ بهره در ایران این اندازه بالا است)، برداشت از صادرات و واردات، برداشت از قاچاق، ایجاد انواع بورس بازی‌ها و سودهای کلان بدست آوردن و برداشت از فروش، به دو، سه برابر و بیشتر قیمت.

     در هرم، هریک از قشرها، نیز بمیزان قدرتی که دارند، همین برداشت‌ها را می‌کنند. در پائین‌ترین قشرها،رباخواری و کم فروشی و گران فروشی و مال یکدیگر را خوردن و بجای بکار انداختن استعدادهای خویش، انواع روشها برای خوردن از جیب یکدیگر را ساختن و با قرض زندگی کردن و ... بیشتر رواج دارند.

4.4. در بعد اجتماعی، هرم اجتماعی و شبکه‌های تارعنکبوتی قدرت، بدین‌خاطر که ترکیب بالا در روابط شخصی قدرت بکار می‌رود، سبب گسترده‌ترین آسیب‌ها و نابسامانی‌های اجتماعی می‌گردد. «سکس مداری» و آسیب‌ها که ببار می‌آورد و ایجاد قلمرو قدرت‌مداری که قتل و دزدی و فراوان جنایت‌ها و جرم‌ها پدید می‌آورد. بنابراین، رابطه اقلیت مسلط با اکثریت فعل‌پذیر از بالا تا پائین هرم که نزد اکثریت‌های فعل‌پذیر انواع اعتیادها را ببار می‌آورد. و تبعیض‌ها و نابرابری‌های اجتماعی در اشکال، تبعیض‌های جنسی و قومی و ملی و ...

4.5. در بعد سیاسی، دین را وسیله کردن، عهد شکنی، انکار حقوق، جنگ بخاطر سلطه‌جوئی و بحکم جبر تمرکز و استکبار قدرت و برقرارکردن انواع تبعیض‌ها و ایجاد گروه‌بندی‌های در ستیز برسر قدرت و ایجاد فراوان ترسها و  تحقیر روزافزون اکثریت بزرگ و تولید انواع نیرنگ‌ها و فتنه‌انگیزی‌ها و ...

4.6. در بعد اندیشه راهنما، خالی‌کردن آن از حقوق و پرکردنش از تکلیف‌ها و خالی کردنش از حقیقت‌ها و پرکردنش از دروغ‌ها و خالی کردنش از هرآنچه بکار توجیه قدرت نمی‌آید و پرکردنش از توجیه‌کننده های قدرت و...

4.7. در بعد فرهنگ، تولید فرآورده‌هائی که بکار در غفلت نگاه داشتن عقل‌ها از خودانگیختگی و خلاقیت می‌آیند و معتادکردن آنها به توجیه‌گری و تولید انواع غیر عقلانی‌ها (خرافه‌ها و فرآورده‌های «هنری» توجیه‌گر قدرت) و تولید انواع روش‌های خشونت‌آمیز که ترورهای اخلاقی و جسمی یکی از آنها هستند و ایجاد باور به فعال مایشائی قدرت و ناتوانی انسان و جانشین کردن امید با یأس و شادی با غم و  همگانی کردن رویه تسلیم به هرچه قدرت پیش آورد... در نتیجه،

     گسترده کردن روزافزون قلمرو رابطه زور با زور و تنگ کردن مجال رابطه حق با حق، بنابراین، به حداقل رساندن امکان ترکیب نیروهای محرکه با حقوق و بکار افتادن این ترکیب در رشد. و

4.8. آلودگی محیط زیست و از بین رفتن کشت‌زارها و بیابان شدن کشور و اتلاف نفوس مردم. در حال حاضر، این فساد بزرگ، اشکال زیر  را بخود گرفته‌است:

● بیابان شدن ایران و

● فرار استعدادها از کشور و

● فرار سرمایه‌ها از کشور و

● جریان منابع کشور از نفت و گاز و ... به خارج،

● بردن و خوردن منابع مشاع با کشورهای دیگر هم در حوزه خلیج فارس و هم در حوزه دریای مازندران و

● رها کردن روستاها و تراکم جمعیت در حاشیه‌های شهرها و

● خشکاندن مزارع و جنگلها و عرضه زمین‌ها به بورس زمین. و

● بزرگ شدن شمار بیکاران و آسیب‌های اجتماعی ناشی از آن،

● ناقص شدن روزافزون تغذیه و برهم افزوده شدن بیماریهای بدنی و روانی. و

● بزرگ شدن جمعیت معتادان. و

● بی‌منزلت و کرامت شدن زن و

● برانگیخته شدن نزاعها که نزاع بر سر آب و زمین یکی از آنها است. و

● کاهش سرمایه‌ اقتصادی و سرمایه طبیعی و سرمایه اجتماعی و سرمایه علمی و فنی و... و

● کاهش سرمایه‌ای که فرآورده خلاقیت شهروندان است بلحاظ پائین آمدن میزان خودانگیختگی در جامعه امروز ایران. و

● آلودگی محیط زیست شهرها و پی‌آمدهای آن. و

● وابستگی روزافزون فعالیتهای اقتصادی مردم به بودجه دولت و این بودجه به روابط اقتصادی نابرابر با دنیای خارج، در نتیجه وابستگی روزافزون جامعه ایرانی به فروش ثروت ملی و وارد کردن کالاها و خدمات. حاصل این رابطه، بزرگ شدن کسر بودجه و بزرگ شدن حجم نقدینه و تبدیل شدن آن به قدرت خریدی که دروازه‌ها را به روی واردات باز نگاه می‌دارد و مجبورش می‌کند ثروتهایش را بیش از پیش صادر کند. جنگ برسر قیمت نفت، یکی از عوارض این کسری روز افزون است. در جامعه نیز اکثریت بزرگ گرفتار کسر درآمد شده‌اند. و منشاء شمار بزرگی از فسادها این کسری‌ها هستند. و

● نتیجه این همه، بی‌منزلت و بی‌کرامت شدن انسان از رهگذر گم کردن روش زندگی در استقلال و آزادی، در حقوقمندی، است.      

    اینک که ریشه فسادها و دست‌اندرکاران و انواع آنها را شناسائی کردیم، می‌توانیم درمان را بجوئیم.

٭ درمان فسادها:

     تا در فرصتی دیگر به درمان فسادها به تفصیل بپردازیم، خاطر نشان کنیم که این ریشه است که باید خشکاند. آیا ریشه ولایت مطلقه فقیه ‌است؟ نه و آری.

● نه، زیرا  اینک می‌دانیم که این در قاعده هرم، دقیق بخواهیم در عقل هر شهروند است که ثنویت تک محوری اصل راهنما است و باید جای به موازنه عدمی بسپارد. چرا؟ زیرا عقل‌ها به قدرت اصالت می‌دهند. اما، در رابطه قوا، یک طرف مسلط می‌شود (طرف فعال) و یک طرف زیر سلطه می‌شود (طرف فعل‌پذیر). هر شهروند، در طول روز و بسا بهنگام خواب، خود را در این رابطه می‌بیند و در ذهن خود این و آن ترکیب را می‌سازد برای بکاربردنش و موقعیت مسلط یافتن و یا حتی در موقعیت زیر سلطه، با چسباندن خود با صاحب قدرتی، برای وضعیت خود را بهتر کردن.

● و آری، زیرا هرم که تشکیل شد، ترکیب ویران‌گر نیروهای محرکه با زور این از رأس است که چون بهمن سرازیر می‌شود و جامعه و سرزمین او را به فسادها می‌سوزاند.

     بدین‌سان،

1. بر حق‌شناسان و عمل کنندگان بر حق است که بر حق بایستند و در راندن تبهکاران و فاسدان از موضع و موقع مسلط و منحل کردن رابطه‌های زور با زور، از کوشش باز نایستند. با جباران و قدرت باوران فاسد و مفسد در نیامیزند و ناشناخته را به ابتلی بخوانند تا که صف ایستادگان برحق، شافیت بجوید. برآنها است که بدانند این در حوزه حق است که اغماض و تحمل نظر مخالف و مماشت تا رسیدن به توحید نظر جا دارد. وگرنه سازش و مماشات با جباران مفسد و فسادگستر، در سلک آنها در آمدن و عامل فسادگستری شدن است.

     هرگاه ایستادگان بر حق بدانند حق خود روش خویش است و به حق عمل کنند، ولو اندک شمار باشند، پیروز می‌شوند هرگاه

2. وارد رابطه قوا  نیز نشوند و حقوق را وسیله راندن قدرتمداران و نشستن برجای آنان نکنند و  

3. در قشرهای پائینی، بخصوص در قاعده هرم است که شهروندان باید از غفلت از حقوق خویش بدرآیند. به حقوق خویش عمل کنند . در نتیجه، بایکدیگر رابطه حق با حق برقرارکنند و، در این رابطه، ترکیب نیروهای محرکه با حقوق را بکاربرند و عامل رشد یکدیگر بگردند. تا که حوزه عمل رأس هرم، ولایت مطلقه از میان برود و ریشه بخشکد. درخت بدسرشتی بخشکد که جز فسادها بر نمی‌دهد: ولایت مطلقه فقیه و هر ولایت قدرت محور دیگری از میان برخیزد. راست بخواهی، این دوکار، یکی کار تغییر در قاعده و دیگر قشرهای پائینی و دیگری از میان برداشته شدن ولایت‌های مطلقه قدرت محور باهم انجام می‌گیرند. هر کسی که بخواهد ایران از سرطان فساد برهد، ولایت مطلقه فقیه و دیگر اشکال ولایت قدرت محور را، بمثابه فرآورده و نیز نماد رابطه‌ای می‌شناسد و می‌شناساند که، در آن، تنها ترکیب نیروهای محرکه با زور، می‌تواند کاربرد داشته باشد.


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter