رادیو عصر جدید: آقای بنی صدر در پی ضد و نقیض گوئی های آقای خامنه ای، هموطنان ما با ما سوالی را در میان گذاشته اند که ما آن را با شما در میان میگذاریم: با توجه به اینکه روشن گری درباره سیر مهندسی انتخابات های نمایشی خبرگان و مجلس ، میتواند در تصمیم گیری بخشی از هموطنان موثر باشد و با توجه به مواضع آقایان خامنه ای و روحانی و بخشهای مختلف رژیم درباره انتخابات و تعیین صلاحیت ها ، ارزیابی شما از سیر مهندسی این دو انتخابات چیست؟
بنی صدر: عرض کنم در این دوره، دو نوع مهندسی در حال انجام است. یک نوع عقول مردم است یعنی کسانی که به هر قیمتی در سرای قدرت و دولت پذیرفته شوند. این بسیار مهمتر از مهندسی نوع دوم است که دستگاه ولایت فقیه از طریق شورای نگهبان، سپاه و بسیج و امام جمعه ها و.... انجام می دهد. امروز من مهمتر این را میدانم که به نوع اول این مهندسی بپردازیم و فریفتار زدایی و یا دروغ زدایی انجام دهیم. اول حرف خود آقای خامنه ای که میگوید: "من گفته ام که مخالف رهبری و نظام بیاید رای بدهد ولی نگفته ام که مخالف نظام وارد مجلس بشود! هیچ جا در دنیا، مخالفین نظام را به مجلس و نظام راه نمی دهند." در اینجا ما با دو دروغ روبرو هستیم:
دروغ اول این است که آن که ایشان میفرمایند، فقط در ذهن ایشان وجود دارد. در عالم واقع وجود ندارد. مثلا در همین فرانسه، آقای میتران مخالف قانون اساسی بود و رای مخالف هم داد. رئیس جمهور شد و تا امروز طولانیترین دوره ریاست جمهوری را هم به مدت 14 سال، به عهده داشت. از چپ افراطی در انتخابات شرکت میکنند تا راست افراطی. هر کس رای بیاورد به مجلس میرود. حتی افراطیونی که نظام را هم قبول ندارند، چون اساس دمکراسی برای نفی کردن نیست بلکه شرکت دادن است و حکومت متعلق به مردم است و حاکمیت نیز متعلق به همه است. هر شهروندی از حق حاکمیت برخوردار است، بنابر این موافق و یا مخالف نظام، حق طبیعی هر شهروندی است. به همین علت است که کسی نمیتواند در دنیا دمکراسی را پیدا کند که در خور این عنوان باشد و به این مقوله بها ندهد، مگر دمکراسی دینی آقای خامنه ای که بگوید: کسی که مخالف نظام است، حق نامزدی را ندارد! و این شخص حق ندارد به مجلس راه پیدا کند!
برای شنیدن مصاحبه لطفا اینجا را کلیک کنید
دروغ دوم ایشان این است که وقتی کسی ولات مطلقه فقیه را قبول ندارد، برود و به شما رای بدهد و بگوید که شما را قبول دارد؟! این چگونه رای است .این رای را که رای به حساب نمیآید؟! رای ناشی میشود از حق، شما این حق را از شخص سلب میکنید و بعد میگویید برو و رای بده؟! جالب تر از همه این کار شورای نگهبان است که میگوید 12 هزار نفر نامزد شده اند، 8500 نفر را رد صلاحیت کرده اند بدلیل اینکه التزام به ولایت فقیه و اسلام ندارند! خوب این دستگاهی که ناظر بر انتخابات است و نظارت استصوابی هم انجام میدهد، تصدیق میکند که 70 درصد از کسانی که ازخود این رژیم هستند (غیر آن ها را هم قبول ندارند)، به اسلام و ولایت فقیه معتقد نیستند. پس این در جامعه معرف چند در صد جامعه است؟! اقلا 90 درصد. این یک اعتراف خیلی واضح است. حال حرف این است که این 90 درصد، چرا روی حق خود نمیایستند؟! چرا اکثریت باید به حاکمیت یک اقلیت کوچک که زور میگویند و حق اکثریت را قبض میکنند، رای بدهد؟! واقعیت این است که از اول انقلاب، یعنی از همان انتخابات اول ریاست جمهوری، این قشر حدود 4-5 درصد رای داشتند، الان نیز اگر انتخابات آزاد باشد نیز همین مقدار بیشتر رای نخواهند داشت. این افراد میخواهند که به زور بر 95 درصد مردم ایران، حکومت کنند.
حال یک عده ای تبدیل به مبلغ شده اند که اگر شما رای بدهید و به پای صندوق ها بروید، حضور خودتان را بر رژیم می قبولانید! حال من این دروغ اساسی را از اینجا شروع میکنم: این سیاست شناسان یعنی استادان علم سیاست بعلاوه جامعه شناسان، بعلاوه کسانی که نظریه هایی را در باب دمکراسی ارئه کردند و یا روی آن کار میکنند، اتفاق نظر دارند که در قلمروی سیاست یک جامعه مدنی داریم. این جامعه مدنی نیز دو تعریف دارد. یک تعریف آن این است که جامعه مدنی جمهور شهروندان، همه مردم که داری حقوق شهروندی هستند و دوم شخصیت ها و سازمانهای سیاسی هستند و سوم یک دولت وجود دارد. آن ها بر مبنای محاسبه هایی که در جامعه مشاهده شده است، حتی در خود دمکراسی ها، به این نظر رسیده اند که اگر این شخصیت ها و سازمان های سیاسی، جانب دار حقوق شهروندی باشند، محل عمل آن ها نیز در جامعه است. اگر محل عمل ان ها خارج از جامعه مدنی باشد و بسوی قدرت سیر کند و هدف خود را قدرت دانستند، جامعه گرفتار دیکتاتوری خواهد شد. حال چون مردم ایران یک تجربه خیلی روشنی را از انقلاب به این سو، دیده اند و هنوز هم در آن تجربه هستند، محتاج به این اتفاق نظر دانشمندان سیاسی و جامعه شناسی نیستند. آقای خمینی تا قبل از اینکه پایش به بهشت زهرا برسد، در مدتی که در فرانسه بود، آیا یکبار هم ایشان گفته بود که هدف ما تصرف قدرت است؟! خیر گفتند: ولایت با جمهور مردم است، میزان رای مردم است، وقتی پرسیدند که شما روحانیون در آینده ایران چه نقشی خواهید داشت؟
گفتند: ما روحانیون در دولت نخواهیم بود. در بیرون نظارت خواهیم کرد. در این صحبت ها محل عمل در جامعه مدنی است. نتیجه ان نیز حرکت مردم و انقلاب بود. حال رسیدیم به تهران، ایشان در بهشت زهرا شروع کرد : من تو دهن این دولت میزنم! من دولت تعیین میکنم! جمله اول که من تو دهن این دولت میزنم را میتوانیم بگویم، چون دولت از مردم نبود، قابل فهم است. ولی جمله دوم که من دولت تعیین میکنم، اینجا دیگر ایشان تبدیل به قدرت شده است. از اینجا شروع فرمودند تا رسیدن به ولایت مطلقه فقیه! تبدیل به استبداد سیاهی شد که تا امروز هم ادامه دارد! از جهت کشت و کشتار و اعدام و شکنجه و فساد و خیانت و جنگ و بحران و غیره و امروز هم جنگ دیپلماتیک و جنگ نظامی و بحران اتمی. پس شما مردم ایران تجربه کردید. حال اگر ایشان میخواست که دولت استبدادی نشود، باید در جامعه مدنی میماند، نماند.
به یادتان بیاورم، یکی در برابر همه شد. زور مطلق شد. در تاریخ 6 خرداد، اگر 35 میلیون بگویند آری، من میگویم نه، در 25 خرداد، در روزی که عزل بنی صدر را امضاء میکرد. اگر همه مردم به خیابان بیایند و مرگ بر خمینی سر دهند من این کار را خواهم کرد. این استبداد مطلق است. پس همانطور که میبینیم مسئله پیچیده و مبهم نیست. توجه بفرمایید که در قرن بیستم هیچ رژیم استبدادی وجود نداشته است که انتخابات انجام ندهد، آقای استالین هم انتخابات انجام می داد. . این انتخابات یا معنای آن این است که سازمان های سیاسی و شخصیت های سیاسی، محل عمل خود را از جامعه مدنی تغییر داده اند و یا محل عمل ان ها حوزه ولایت مطلقه فقیه است. کدام یک است به نظر شما؟ اگر جامعه مدنی است پس دیگر ولایت مطلقه چیست؟ این دو با هم سازگار نیستند. اگر محل عمل مردم است یعنی ولایت با جمهور مردم است و ولایت فقیه معنی ندارد. اگر جامعه مدنی است نمایندگان، نمایندگان منتخب، حاکمیت جمهور منتخب مردم خواهند بود. دیگر چه معنی دارد که این آقا بگوید که شما التزام به ولایت مطلقه فقیه ندارید؟! پس این قلمرو، قلمروی دولت استبدادی است و میخواهد که جامعه مدنی را مطیع آن حاکمیت بکند. این معنای واقعه ای این انتخابات است. این ان مهندسی است که در کله ها انجام میگیرد. به مردم واقعیت بازگو نمیشود. آقایانی که مبلغ شرکت در انتخابات هستند، نامی به جزء کارگزاران استبداد ندارند.
به مردم میگویند شما بیائید رای بدهید و تحت حاکمیت مطلقه آقای خامنه ای باشید. هیچ معنای جزء این انتخابات ندارد و نمیتواند داشته باشد. حال تقلب بعد: من نهایت سعی خود را در خواندن مطالب چه در این دوره و چه دوره های قبل میکنم، کسانی که میگویند بیائید در انتخابات شرکت کنید، تا حال از یکی از آن ها نشنیده ام که بگویند که رای دادن یعنی چه؟ میگویند حق رای دادن. می گویند حق رای دادن،خوب دروغ می گویند. یک بار اینها نیامدند و بگویند این حاکمیت مال کی است؟ مردمند که حاکمیت دارند؟ یا به قول آقای مصباح یزدی مردم حاکمیت ندارند. اگر دارند و باید رای بدهند خوب بگوئید این رای دادن در کجا بیان کننده حاکمیت مردم است؟ وقتی که یک مهندسی انجام می گیرد، حالا بخشی از مهندسی که انجام گرفته است می گوید از سه هزار اصلاح طلب سی نفر قبول شده که می شود یک درصد، خوب آقا یک عده قیم معین کرده و می گوید شما بیائید به اینها رای بدهید. حالا اگر هر سه هزارتا را هم تائید کرده بود هیچ فرقی نمی کرد، همان نتیجه را داشت برای اینکه آزادی نامزد شدن مردم نبوده است، آزادی انتخاب کردن نبوده، آزادی های لازم برای یک انتخاب آزاد نبوده است و نیست. پس مردم به حق حاکمیت خودشان رای نمی دهند. می روند پای صندوق و رای می دهند که ما فاقد حق حاکمیت خویشیم. حالا یک استدلالهای دیگر می کنند، باز یک مهندسی های دیگر انجام می گیرد که از این قرار است: هر گاه به اینها بگوئید که آقا، هر گاه این شورای نگهبان صلاحیت عده ای را تصدیق بکند و مردم مجبور باشند به آنها رای بدهند این مجبور کردن مردم به ماندن در مدار بسته بد و بدتر است، برای اینکه آن قدرتی که این کارها را انجام میدهد اینها را بر مبنای مصلحت خود و ادامه حیات خود و ادامه حاکمیت خود بر جامعه انجام میدهد.
می گویند در همه دنیا انتخاب بین بد و بدتر است!عجب! باز این جا یک دروغ دیگر می گویند البته خیلی دروغها هست که می گویند. اولا اگر مدار بسته بد و بدتر باشد انتخابی وجود ندارد تا آدمی رای بدهد به بد از ترس بدتر. ثانیا، بد و بدتر را کی تعیین می کند؟ بدترین. مردم خود به خود دیوانه نیستند که بروند بین بد و بدتر انتخاب بکنند، انتخاب یعنی آزادی و آزادی یعنی بین خوب و خوب تر. بد یعنی نبود حق، نبود حق یعنی قلمرو زور. پس بد و بدتر یعنی محدود در دایره بسته زور. این دایره بسته را کی ایجاد می کند؟ بدترین، یعنی ولایت مطلقه فقیه. والا، جمهور مردم زور بکارشان نمی آید، حق بکارشان می آید. آنها باید از حقوق خودشان برخوردار باشند تا بتوانند زندگی آزاد و مستقل داشته باشند و رشد کنند. خوب این حریمی که بد و بدتر تعیین می کند و بعد مردم را می ترساند اگر شما به بد رای ندهید بدتر می آید، مردم، یعنی آنهایی که رای میدهند از این ترس است که میروند پای صندوق، سر جایش است. حالا در همین حکومت آقای روحانی ببینیم، عده ای از شما مردم رفته و رای داده اید،خوب آقای روحانی را بنا بر رایی که شما دادید و البته انتخابات هم مهندسی شده بود به جای خود، گیریم هم که نشده بود و شما رفتید و رای داده اید و ایشان انتخاب شده است.
بدترین که آقای خامنه ای است، در واقع ولایت مطلقه و نه خامنه ای به عنوان شخص که آلت قدرت است. اصل قدرت است که اسمش را گذاشته اند ولایت مطلقه، نه فقه در این ولایت وجود دارد و نه آقای خمینی. این قدرت است که وجود دارد و این سرجایش است. این اقا آمده کارگذار بدترین شده است، در آن قرارداد وین، دست این بدترین را از زیر سنگ تحریم ها و وضعیت بودجه درمانده اش که دیگر خارج از تحمل شده بود بیرون آورده است و حالا رسیده به انتخابات. این آقا آمده با این تصویب صلاحیت نامزدها مهندسی فرموده است، آقای روحانی آمده و می گوید به اینکه این مجلس خانه ملت است خانه یک جناح نیست.
آن آقا از آن طرف می گوید نه، این جا خانه موافقان نظام است، و توی دهن این آقا می زند. حالا آقای روحانی، شما وقتی می گوئید مجلس خانه ملت است، شما مدعی هستید حقوق هم خوانده اید، شما که می گویید خانه ملت است، از خود نمی پرسی که آیا خانه در اختیار مردم است یا نه؟ خانه ملت را نمایندگانی که از حق حاکمیت ملت نمایندگی می کنند باید بروند درونش. وقتی ملتی حاکمیت ندارد، خانه ملت غصب شده است. اینجا ولایت مطلقه است. هر کس برود توی این مجلس نماینده ولایت مطلقه است و نه نماینده مردم برای اینکه از حاکمیت نمایندگی می کند و حاکمیت در دست شخص آقای مطلقه است. این چیز بدیهی و دو دو تا چهار تا است. نمایندگی می کند از حاکمیت و کی دارد این حاکمیت را؟ مردم دارند؟ ندارند. آقای خامنه ای دارد. بنا بر این اگر فرشته هم برود توی این مجلس از آقای خامنه ای نمایندگی می کند، از مردم ایران نمایندگی نمی کند. چون از مردم نمایندگی نمی کند فرشته وارد مجلس مشود اما کار شیطان را می کند و جز این هم نمیتواند بکند. اگر خواست بکند همان بلا بر سرش می آید که بر سر مجلس ششم آمد. الآن هم که صریح می گویند که نمی خواهیم آن مجلس ششم تکرار شود. حداد عادل، پدر زن فرزند آقای خامنه ای گفته است که ما نمی خواهیم مجلس ششم دوباره تکرار بشود و خون به دل رهبر بکند. حالا، آن بخت برگشتگان هم خون به دل رهبر نکردند، حکم حکومتی را همان مجلس اجرا فرمود.
پس این قضیه بد و بدتر هم معلوم شد که این بدترین است که این بد و بدتر را ایجاد می کند و انتخابی هم وجود ندارد برای اینکه بدترین سر جایش است و عمل می کند. شما مردم فریب می خورید، آن هم از ترس. انتخابی که مایه اش ترس باشد فاسد است. حالا بعضی ها آمده و فریب دیگر و به اصطلاح مهندسی دیگری فرموده اند. می گویند قهر کردن از صندوق رای انفعال است، تحریم انفعال است. ببینید، تحریم یک وقت این است که شما میدانید حق حاکمیت دارید، که حق مادر حقوق شهروندی است و آن هم اساس است و آن حق حاکمیت است. هر شهروند در حق حاکمیت شریک است. دموکراسی این است. اساسش این است.اگر شما ندانید که حق حاکمیت دارید چه بروید پای صندوق و رای بدهید و چه نروید پای صندوق و تحریم کنید،مساوی است برای اینکه، شما مردمی هستید که نمیدانید حق دارید. حق دارید اما بکارش نمی برید. اما اگر بدانید که حق حاکمیت مال شما است و غصب شده است، تحریم معنا میدهد. تحریم انفعال نیست، عمل است. یعنی شما، قلمرو حاکمیت غاصبان را تنگ می کنید. این کار کوچکی نیست، همان کاری است که با رژیم شاه شد. جنبش همگانی در شهر ها و روستا ها یک بخش کوچکی از آن و روی آن جنبش بود و عمق آن تنگ شدن قلمرو حاکمیت رژیم شاه بود، وقتی اعتصاب ها در دستگاه اداری، در دستگاه صنعت، در بازار، قلمروی برای حاکمیت رژیم باقی نگذاشت. آن جنبش گفت این حاکمیت مال ملت است. دنیا نمیتوانست این حق را تصدیق نکند، پس با اینکه امریکا می خواست مداخله کند نتوانست، نه روس توانست و نه امریکا و نه هیچ قدت خارجی توانست دخالت بکند، یک جنبشی، گل را بر گلوله پیروز کرد و در واقع حق حاکمیت خود را بر استبداد حاکم پیروز کرد. چون قلمرو آن غاصب حق حاکمیت را تنگ و تنگ کرد تا اینکه هیچ حاکمیتی برایش نماند. یک مثال خیلی زیبا و بسیار گویا. وزیر کشور فرانسه که رفته بود نزد شاه به ایران، شاه به او گفته بود که من دیگر به هیچ چیز حاکمیت ندارم. می گوید در همین حال که شاه می گفت کسی حرف من را نمیخواند و من دیگر حاکمیت ندارم برق کاخ هم رفت و چراغ ها خاموش شد، گفت می بینید؟ بی اختیاری من در این حد است. تحریم یعنی این. اگر شما می خواهید ملتی باشید که دنیا شما را به حساب بیاورد، اعتبار ملی پیدا کنید، وقار و وزن و عزت و غرور پیدا کنید و دنیا شما را به حساب بیاورد باید این کار را بکنید، برای این مطلقه قلمرو حاکمیت باقی نگذارید. این یعنی تحریم.
حالا شما می گوئید این را چگونه انجام دهیم؟ همان گونه که در انقلاب کردید. قبل از انقلاب یک رشته کارها کردید، همانها را تکرار کنید. در خانه حق را مبنا کنید به ترتیبی که در خانواده حق را مبنای کار قرار بدهید، در نتیجه خانواده ها را از قلمرو حاکمیت این استبداد خارج کنید. در محل کار هم همین کار را بکنید و از آنجا هم بیرونش کنید،در بازار هم همین کار را بکنید و از آنجا برود بیرون، در مدرسه و دانشگاه هم همین کار را بکنید و از آنجا هم بیرونش کنید. قلمروهای جامعه مدنی نقش اساسی دارد. من در اینباره در کتاب ارکان دمکراسی توضیح داده ام. جامعه مدنی رکنی از ارکان دمکراسی است. حتی در دمکراسی ها جامعه مدنی قلمرو حاکمیت را محدود می کند. تحریم یعنی اینها. همه اینها را از شما پنهان می کنند. به شما این توانائی ها را نمی گویند! امید را از شما می گیرند، یاس را بجایش می نشانند. می گویند از شما کاری ساخته نیست، یک امکانی رژیم داده است بروید پای صندوق، اگر اینکار را نکند می شود انقلاب و انقلاب هم بدترین چیزهاست. یک دروغ می سازد که انقلاب بدترین چیزهاست یک دروغ می سازد که شما ناتوانید، یک دروغ دیگر می سازد که جز ترس هیچ واقعیتی دیگری وجود ندارد و دروغ چهارمی هم می گوید قدرت همه چیز است. آنوقت می گوید برو پای صندوق رای بده! خودم شنیدم می گوید من در انتخابات بین شیطان و شیطان تر انتخاب می کنم. انسان عاقل! خود را گرفتار نکن، خود را از شیطان رها کن! آزاد و مستقل شو! آنوفت بعنوان کسی که حاکمیت دارد رای بده. اینها یک رشته مهندسی بود. اگر دانشجویان اینها را می شنوند به جامعه انتقال دهند. جامعه را آگاه کنند به ترتیبی که حق داشتن توی ذهنها بیاید. وجدان جمعی پیدا شود اگر نه این شب سیاه ادامه پیدا می کند.
ایجاد وجدان همگانی به اینکه من ایرانی، بعنوان شهروند صاحب حقوقم و حقم حق حاکمیت است. اگر این مهندسی انجام نگیرد مهندسی دومی بکار نخواهد آمد. یعنی صندوق درست کردن و تفلب کردن و صف درست کردن و ... که کار سپاه است بی اثر خواهد شد. اینها کارساز نمی شود مگر با این مهندسی که توضیح دادم. بعنی فریب بزرگ. به فریب دهندگان می گویم شما را تاریخ نخواهد بخشید. به گذشتگان نگاه کنید، ببینید تاریخ با آنها چه کرد با شما هم خواهد کرد. نسل جوان امروز باید خود را مسئول بشناسد بروی حقوق خود بیایستد. بعنوان نیروی محرکه در جامعه خود فعال شود. صندوق جدیدی را باز کند، بسوی صندوقی دیگر بروید. صندوق نه به استبداد مطلقه ای که ایران را تباه کرده است. ایران را بیابان کرده است. ایران را سرزمین سبزیها، سبزی اخلاق، سبزی طبیعت و سبزی رشد بر میزان عدالت بگردانید.
شاد و پبروز باشید.
مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدرجمعه ۱۳۹۴/۱۱/۰۲