صوتی

بنی صدر: بختک ولایت فقیه و سه بدیلی که در مقابل ایرانیان قرار دارد

برای شنیدن مصاحیه اینجا را کلیک کنید

رادیو عصر جدید: لطفا علت چرایی پخش فیلمی که اخیرا در تلویزیون ایران در رابطه با شما ساخته شده است را با ما در میان بگذارید؟

 

بنی صدر: کشور ما با مسائل زیادی روبرو شده است که یک رشته از آنها مداوم است. یعنی این رژیم ایجاد کرده است و تا امروز نیز ادامه دارد. مسائل دیگری هم هست که دوام و استمرار ندارند. فیلمی که ساخته اند برای اولین بار نیست، بلکه از تقلب بزرگ انتخاباتی سال 88 سومین بار است که فیلم تهیه کرده اند و قبل از آن نیز کتاب غائله 14 اسفند را در 1000 صفحه منتشر کرده بودند و فراوان دروغ ساخته و گفته و پخش کرده اند. اما وقتی آدمی بر حق ایستاد این دروغها دامن سازنده دروغها را می گیرد. الان دارد بتدیج چنین می شود. برای اینکه بتدریج جامعه متوجه می شود که نزاع بر سر قدرت و توزیع آن نبوده است، بلکه نزاع بر سر این بوده است که انسانهایی بوده اند که می خواسته اند انقلاب به هدفهایش برسد و تجربه انقلاب سرنوشتش مانند تجربه های پیشین نشود. حالا این فیلم را ساخته اند و امروز هم بمن خبر دادند که شخصی بنام آقای جزایری که در سپاه مسئول جنگ نرم است قبلا ـ قبل از آمدن آقای احمدی نژادـ قرار بوده است من را برگرداند و به ایران ببرد، لابد بدزدد و به ایران ببرد و حالا هم ماموریت دارد که بلایی بر سر من بیاورد. اما به شکر خدا با اینکه در این مدت دراز مرا بارها تهدید به ترور کرده اند، من زنده ام و تا وقتی زنده ام  برای آن هدف یعنی رساندن تجربه به نتیجه کوشش خواهم کرد. بر حق ایستاده ایم و تردید نداریم که پیروزی با ماست. برای اینکه بنابر قاعده حق می آید و استقرا می یابد و استقرار می جوید و دروغ و باطل فاش می شود و از بین می رود.

خب آن چند مساله کدامها هستند؟ آنها عبارتند از:

1ـ مساله اول ولایت فقیه است

2ـ مسئله بدیل و نیروی جانشین 

 3ـ جنگ بود که آنها آنزمان کودتا کردند که جنگ را ادامه بدهند و از آنزمان هم ایران در محاصره آتش و بحران است

4ـ  نهادهای انقلابی می باشند که در واقع ستون پایه های استبدادند

5ـ مسئله اقتصاد است که ما می خواستیم اقتصاد تولید محور داشته باشیم برای یک جامعه مستقل و آزاد و اینها برای رانت خواری و برای گسترش باندهای مافیای نظامی خود، اقتصاد مصرف محور را مستقر کردند

6ـ سه قوه ای است که دولت را تشکیل می دهند. قوه مجریه و مقننه و قضاییه که در این رژیم مدام آنها را بر علیه هم به کار گرفته اند. از کودتای خرداد 60 بگیرید تا امروز.

7ـ  محور شدن آمریکا در سیاست داخلی و خارجی ایران که با گروگانگیری شروع شد.

8 ـ مسئله حقوق انسان و حقوق ملی 

9 ـ مسئله استقلال و آزادی

اینها موضوع برخورد بوده آنزمان بین من و دستگاه آقای خمینی که کودتا کردند و استبداد و ملاتاریا را مستقر کردند. 

 

اول با مسئله ولایت مطلقه فقیه شروع می کنم. در اسلام چیزی به نام ولایت مطلقه فقیه نیست. در عمل وقتی جامعه ای دولت داشته و روحانیت هم داشته است، این روحانیت به طور نسبی از دولت مستقل هم بوده و جامعه مدنی ایرانی برای محدود کردن استبداد دولتی روحانیت را به کار می برده است. یعنی روحانیت نقش دوگانه داشته است. هم با دولت بوده و هم خارج آن. حالا ولایت مطلقه آمده و هم دولت را فلج کرده و هم روحانیت را. اما روحانیت فلج کرده است زیرا از طرف واواک و نهادهای دیگر سانسور هستند که نگویند روحانیت با ولایت فقیه و رهبر زاویه پیدا کرده است. روحانیت مدام در سانسور و زیر نظر نیروهای امنیتی است. حتی دستگاه های شنود گذاشته اند تا صحبتهای خصوصی آنها را نیز کنترل کنند. در جامعه هم که دین را بی اعتبار کرده است. روحانیت سکوت می کند و مردم ناراضیند که چرا راجع به این تجاوزات حرف نمی زند. هر کسی هم که حرف بزند اینها زبانش را می برند. در واقع دستگاه روحانیت را این ولایت فقیه فلج کرده است.

 و اما دولت! دولت یعنی دستگاهی که مسئولیتش انجام یک رشته خدمات است. یعنی جامعه آموزش و پرورش می خواهد، امنیت می خواهد و دفاع از کشور می خواهد، بهداشت می خواهد، نظم و اداره داخلی می خواهد و تصدی این مجموعه کارها با دولت است. حالا شما یک ولایت مطلقه ای دارید که من توضیح دادم که استفاده از اختیارات آقای فقیه جز زور گفتن نیست. این دولت هر خدمتی بخواهد انجام بدهد باید با ولایت فقیه برخورد کند. چون ولایت فقیه تقدم مطلق دارد و اوجب واجبات است دولت در عمل فلج است. فرض بگیریم که دولت به جامعه می خواهد توضیح بدهد که دلار چرا اینقدر گران است. همین دلاری که در طول سه هفته به قول آقای احمدی نژاد سه برابر شد، دلیلش چیست؟ همین یک توضیح بر می خورد به ولی فقیه و باید سانسور بشود. دلیلش چیست؟ یک دلیل قیمت دلار، تحریم ها هستند. دولت اگر بگوید که این تحریم ها نتیجه سیاست رهبر است خوب این سانسور می شود. اگر این واقعیت را نگوید بعد جواب ملت را چه بدهد؟ بعد اگر بگوید که درآمدهای نفتی ما چگونه و کجا خرج می شود! نتیجه آنست که دلار برای آنچه که نیاز مردم است کم می آید! آنجا بر می خورد به نهادهای انقلاب و دستگاه های رهبری و آن هزینه هایی که آنها در درون و برون کشور فقط برای حفظ این نظام خرج می کنند! پس تا دولت حرف بزند سانسور می شود! حالا می خواهد به مجلس قانون ببرد. این مجلس وزیری را استیضاح کرده. آقای رییس جمهوری رفته به مجلس و ویدیویی را برده و پخش کرده. برای افشای فساد مالی آقای لاریجانی. آقای لاریجانی می گوید که یک برادر کاری کرده به من چه مربوط است؟ آن برادر می گوید شما به من رشوه را بدهید و من کار شرکت شما را پیش آن دو برادر راه می اندازم. مورد اتهام هر سه هستند. به هر حال این مجلس رای می دهد که آن وزیر مرخص است. رای اعتماد نمی دهد بهش! آقای رهبر می آید و یکی به یکی آنها را توبیخ می کند. آن مجلس پوزش می خواهد که غلط زیادی کرده است. به این ترتیب وقتی مجلس بخواهد کار خودش را بکند و مستقل باشد باید تشخیص با نمایندگان مردم باشد. اگر به راستی نمایندگی مردم را داشتند این تکلیف آنها بود؟ باید بر قوه مجریه نظارت می کرد که نکرده و اقتصاد دانان می گویند که عدم نظارت مجلس باعث شده که این دولت با اقتصاد هر کاری بخواهد کرده باشد. چرا نمی تواند به دولت نظارت کند؟ زیرا به رهبر بر می خورد! انجام این تکلیف بر می خورد به آن ولایت مطلقه. چون هر گاه که بخواهد مجلس نظارت کند و دولت خود را با مجلس انطباق بدهد، آنوقت نمی تواند به دستورات رهبر عمل بکند. اگر نه باید طبق ضوابط یک اقتصاد تولید محور رفتار کند که نمی شود. و این همه دستگاه تبلیغاتی. این سپاه و بنیادهای سپاه و واواک و نیروهای دیگر فقط به درد زورگویی می خورد و به تبلیغات نمی آید

 

اما همین دستگاههای تبلیغاتی که کارش تهیه ی فیلم هایی است که اگر در هر جامعه ای ساخته شود جرم محسوب می شود، که راجع به یک کسی عده ای را بیاورید و دروغهایی به هم ببافید بعد هم اسم آن را مستند بگذارید. آقای توکلی در این مستند دروغهایی گفته است، به ضرس قاطع عرض می کنم، یک کلمه از این حرفها را این آقا جرات نداشت در حضور من بگوید و همچون شخصی را من به حضور نمی پذیرفتم چون او مرتکب جنایت شده بود. آقای رجایی او را به عنوان وزیر کار معرفی کرد دادم تحقیق کردند معلوم شد که یک زن جوان باردار را این شخص بدون اینکه صلاحیت داشته باشد اعدام کرده است. این است که گفتم این آدم صلاحیت ندارد. حالا او دروغهایی عنوان کرده است که حتی اگر بنی صدر سی میلیون هم رای داشته باشد تا رهبر تایید نمی کرده است ارزشی نداشته است!

به هر حال این دستگاه تبلیغاتی هر حرفی یا فکری و هر اطلاعی مخالف این ولایت مطلقه باشد باید چه کار کند؟ سانسور!؟ اگر این که شما می گویید دین است آن هم اینقدر اهمیت دارد خب  برای مردم باید باز باشد، مردم باید اگر ایرادی، اعتراضی یا انتقادی دارد باید مطرح بکنند، تا مورد پذیرش همگانی باشد. چرا سانسور؟ احدی حتی در حوزه های دینی حق این را ندارند که در باره این موارد که در دین هست یا خیر، بحث کنند. خب این هم دستگاه تبلیغاتی. حالا حکم های حکومتی هم که جای خود را دارد. پس این به اصطلاح یک اختیار مطلقی که طبیعت آن به کار بردن زور است با خدمت جور نمی شود، کاملا روشن است. این است که مزاحم کار دولت است. اگر حکومت آقای احمدی نژاد در این 4 سال یک قانون به تصویب مجلس رسانده است، آن قانون یارانه هاست، و آن را هم نصفه عمل کرده و آن هم با شکست منجر شده است. یعنی اگر دولت فلج است، دلیل این فلج ولایت مطلقه است.

 تا بختک ولایت فقیه، را که به روی دولت، و روحانیت و دین و ملت افتاده، بر ندارید نه ما دولت پیدا می کنیم، نه دین پیدا می کنیم و نه روحانیت و نه ملت از این وضعیت بحران داخلی و خارجی بیرون می آیند

پس این نوع فیلم ها را می سازند، برای اینکه ترس و وحشت دارند از اینکه جامعه متوجه بشود که بنی صدر بر حق ایستاده بود ( خلاف آنچه اینان تبلیغ می کنند). با اینکه در قانون اساسی قبلی نظارت فقیه بود، آقای خمینی خلاف آن قانون در امور کشور دخالت می کرد. تا کودتای سال 60، 75 نوبت قانون اساسی را نقض کرده بود. بعد از آن نیز آنقدر زیاده روی کرد که مجلس اول قلابی هم به او نامه نوشت که آقا شما از قانون اساسی چیزی باقی نگذاشته اید. دانشجویان دانشکده ی حقوق هم تحقیق کردند و اعلام کردند تا زمان نگارش این نامه 300 مورد آقای خمینی به قانون اساسی تجاوز صورت داده است. خب حالا جامعه متوجه می شود که این مشکل ولایت فقیه است. حالا مثل اینکه آقای جنتی هم هشدار داده است که کسی نگوید بالای چشم این ولایت مطلقه ابروست. این ترس و وحشت یک دلیل است. و طی این دوران طولانی هم  مرتب به این مردم توضیح داده شده است که این ولایت فقیه نه در دین وجود دارد و نه تنها از امور مباح نیست بلکه مسلم ضد دین است. دین می گوید لا اکراه فی الدین، در دین هیچ اجباری نیست. این آقا اختیار مطلقه در به کار بردن اکراه یعنی زور دارد

 

ترس دوم که هراس شدید این رژیم را طی این دوران طولانی توضیح می دهد، ناسزا گفتن و دروغ ساختن را نسبت به این رژیم رها نکرده است، از آن زمستان قبل از انتخابات 88 تاکنون بصورت روزمره و این ایام شدیدتر هم شده است، مساله بدیل است. هر جامعه ی آزاد و مستقلی خود بدیل خویش است. یعنی خود یک چشم انداز یا آرمانی دست یافتنی پیدا می کند، و عمل می کند تا به آن آرمان تبدیل شود. بچه به مدرسه می رود و بدیل خودش است برای اینکه یک روزی مثلا دانشمند بشود. دانشمند بدیل نهایی بچه ایست که روز اول او را مدرسه می گذارند. حال بعضی تا آنجا بدیل شان نیست، مثلا می خواهد حرفه ای را یاد بگیرد، یا در وسط کار ترجیح می دهد که کار دیگری را پیش بگیرد. اینها چیزهایی است که در عمل پیش می آید، و الا هر انسانی یک هدفی دارد و یک اسباب و روشهایی را بکار می برد تا به آن هدف برسد. پس در ذهن انسانی که برای هدف حرکت می کند بدیلی است که از خود ساخته است. با خود می گوید که من می خواهم پولدار بشوم. من می خواهم دانشمند بشوم، من می خواهم سیاستمدار بشوم. من می خواهم ... که هر کس می تواند هر چیزی در این جای خالی بگذارد. خب حال بدیل جامعه ی ایرانی چیست؟ این جامعه چه می خواهد بشود؟ روز اول آقایان گفتند بدیل، جامعه ی اسلامی است. دولت اسلامی برای اینکه ایران را بکند جامعه ی اسلامیآیا حالا شده است؟ خیر نشده است. حالا این رژیم هم از آن ولایت مطلقه خالی است، برای اینکه کاربردی ندارد جز زور گفتن، هم از اسلام خالی است و هم از بدیل! برای اینکه نتیجه ی آن بعد از 34 سال شده این وضعیتی که الان مردم ایران پیدا کرده اند

 

نتیجه این شده است که خود رژیم سه تا بدیل پیدا کرده است و این سه بدیلی که این جامعه بنا بر اینکه هر کدام را انتخاب کند آن انتخاب بدیل آن جامعه می شود.

 یک بدیل این است که اصلاح رژیم از درون که به اصلاح طلبی مشهور است.

دومین بدیل که ما چه از قبل و چه بعد از کودتا تا امروز در این خط و ربط بوده ایم می گوید: جای بدیل در جامعه است، محل عمل آن بیرون رژیم قرار دارد، بایستی از طریق مردم عمل کند، و باید برای مردم الگو باشد. به این ترتیبی که فردا بگویند ما می خواهیم مثل این الگو بشویم. نقش الگو در جوامع این است. و الگو هم می گوید که من هم می بایست مستقل از رژیم باشم و کار من تغییر این رژیم است به جمهوری شهروندان، دولت حقوق مدار، از راه عملی که مردم ایران انجام می دهند و در آن شرکت می کنند، یعنی جنبش همگانی. و هم می گوید بدون هیچگونه مداخله ی قدرت خارجی می بایست اینکار صورت بگیرد. پس هیچگونه وابستگی به قدرت خارجی را نمی پذیرد

بدیل سومی که وجود دارد بدیل وابسته به قدرت خارجی است. بدیل سومی نه جامعه حاضر است برای آن دست به عمل بزند و تن به فداکاری بدهد، که این رژیم برود و یک رژیم وابسته بیاید جای این را بگیرد، و آن ارباب جمعی این رژیم و ستون پایه های این رژیم هم با تمام توان، جلوی او می ایستند. پس ترس از چنین تحولی صد در صد است، امید هم نزدیک به صفر است. این است که آن رژیم از همچنین بدیلی ترسی ندارد. و آن خانمها و آقایانی که به دنبال همچنین بدیلی هستند و تاکنون هم نتوانسته اند چنین واقعیتی را به خود بدهند، اگر حرف حق را متوجه می شوند، به آنها عرض می کنم که بهتر است شما دم خود را از دم قدرت خارجی باز کنید. مستقل بشوید، شخصیت ملی پیدا کنید و اگر می خواهید در ایران آزاد و مستقل زندگی کنید، ناگزیر به بدیلی می بایست بپیوندید که این هدف اوست. پس رژیم از این بدیل سوم ترسی ندارد

 

ترس اساسی او از آن بدیلی است که نام آن را از کودتا (خرداد 60) محور دوم نهادیم. محور دوم یعنی آن بدیلی که هیچ گونه وابستگی ندارد، و می گوید در دولت حاضر هیچگونه عنصر حقوق مداری وجود ندارد، و برای اینکه ایران صاحب دولت حقوق مدار شود، می بایست مردم ایران از طریق جنبش همگانی، تغییر را تحمیل نمایند. جنبش همگانی یعنی خشونت زدایی، یعنی حل مساله در آشتی ملی. به ترتیبی که آنهایی که در خدمت این رژیم هستند ببینند که این رژیم آینده ندارد، و جای آنها از لحاظ زندگی و آینده در همین جامعه است. بهتر است که آنها به مردم خود بپیوندند. ولی آنهایی که فکر می کنند که از درون رژیم می توانند وضع را اصلاح کنند، به این محور دوم بپیوندند، بدیلی می شود که می تواند به مردم بگوید که اگر برای زندگی در فردای خود به دنبال الگو هستید، به این الگو نگاه کنید. همینطور که اینها با هم زندگی می کنند، شما هم فردا با هم زندگی خواهید کرد. مثل اینها شهروند، حقوق مند و حقوق مدار خواهید شد. دلیل اصلی وحشت رژیم هم همین است. بنی صدر در عمل هیچگونه خطایی نکرده بود والا به جای این همه دروغ موارد را دقیقا ذکر می کردند. مثلا میگفتند که در این مورد تجاوز به قانون اساسی کرده است. خب شما که در خرداد 60 به دیوانعالی کشور بمراجعه کردید. دیوان کشور به شما چه جوابی داد؟ دیوان کشور به اتفاق آرا همه گفتند و حتی یک نفر هم پیدا نشد که بگوید بله می توان بنی صدر را محاکمه کرد. گفتند این (بنی صدر) نماد قانون است. و شب روز می گوید که به قانون عمل شود و هیچ عمل خلاف قانونی هم مرتکب نشده است چگونه او را محاکمه کنیم؟ خب شما که در مجلس رفتید و به قول خودتان  به عدم کفایت رای دادید چه گفتید؟ کدام مورد از تجاوز به قانون اساسی را برای قول خود شاهد آوردید؟ رفتید گفتید که بنی صدر مخالف ولایت فقیه است

 

عصر جدید: آقای خامنه ای گفتند که ما هزاران حرف نگفته داریم، از این هزاران هنوز ما یک حرف هم در این 30 سال نشنیده ایم

 

بنی صدر: بعد از این هم کسی نخواهد شنید. برای اینکه نبود و دروغ می گفتند. آنها متجاوز به قانون بودند. حتی در پیام 22 خرداد 1360 من آنها را به اجرای قانون فراخواندم. گفتم هنوز هم دیر نشده است. بیایید تعهد کنید به قانون عمل کنید. من یکی یکی و مورد به مورد می گویم آقای خمینی این تجاوزات را به قانون اساسی کرده است:

حکومت آقای رجایی را خلاف قانون اساسی تحمیل کرده است.

 دو نفر را بر خلاف قانون اساسی به سمت ریاست و دادستان کل قوه قضاییه منصوب کرده است

مجلسی که انتخابات آن صحیح نبوده است را بر خلاف قانون اساسی تحمیل کرده است. 

مرتب در امور حکومت بر خلاف قانون اساسی دخالت کرده است. 

بنا بر کتاب عبور از بحران (خاطرات هاشمی رفسنجانی) به مجلس دستور کودتا داده است. 

بر خلاف قانون اساسی گفته 35 میلیون بگوید بله من می گویم خیر، هم بر خلاف قانون اساسی و هم بر خلاف ادعای خود در نوفل لوشاتو که من دنبال مردم هستم، و میزان رای مردم است، ولایت با جمهور مردم است. 

حرف آقای مهدوی کنی که گفته است آقای خمینی به ما گفت که این آقای بنی صدر به 11 میلیون رای خود می نازد، با یک حرکت دست کلک او را می کنم بر خلاف قانون اساسی است. آقای محترمی که با یک حرکت دست کلک بنی صدر را می کنی، یعنی در نظر شما رای ملت پشیزی ارزش ندارد. این توهین به این ملت است، تحقیر این ملت است، شما مردم این فیلم ها را تماشا می کنید و همینطور ساکت نشسته اید؟! اینها با بنی صدر طرف نیستند با شما طرف هستند. صریح و روشن دارند به شما می گویند که شما رای ندارید. آن آقا گفته است که اگر من 30 میلیون هم رای داشته باشم، اصلا ارزش ندارد. خب آقا اگر ارزش نداشت چرا قانون اساسی را به تصویب این مردم رساندید؟ چرا انتخابات ریاست جمهوری کردید؟ یک ملتی که رای آن ارزش ندارد، بیچاره ها! ولایت مطلقه بر او چه ارزشی دارد؟ این بیچاره ها توجه ندارند که خود را نیز تحقیر می کنند! یک انسانی که شخصیت ملی داشته باشد، این ممکن نیست که تحقیر نسبت به ملت خود را ببیند و اگر دیگری کرد ساکت بنشیند

 

خب ببینید در گفتگوی جمعه ی گذشته راجع به همین فیلم آرگو، با شما صحبت کردم، خب هموطنانی این را ترجمه کردند و به روزنامه ها دادند، روزنامه های مهمی انتشار دادند، یک محققی در باب همین مقاله، یک مقاله ای نوشت و انتشار داد، آقای روبرت پاری، اساس این نوشته این بود که این فیلم به ملت ایران توهین می کند، این ملت را بی شخصیت جلوه می دهد، غیر عقلانی معرفی می کند، بی عقل معرفی می کند. خب شما دستگاه حاکمه! آیا لال بودید؟ کور بودید؟ ندیدید؟ این توهین ها و تحقیرها را؟ بقیه ی مدعیانی که هستید، شما اینها را ندیدید؟ چطور همگی شما ساکت شده اید؟ این بزنگاه هاست که می گوید چه کسی راست می گویند و چه کسی دروغ می گویند؟ به هر حال این بدیل مساله دوم است، من فکر می کنم در هفته ی آینده هم سایر موارد دیگر را گفتگو کنیم و پرونده ی این مساله را کامل کنیم. معلوم شود که دعوا بر سر چه بود و الان بر سر چیست؟ انشالله در گفتگوهای بعدی موارد دیگر را با هموطنان گفتگو می کنیم، اما در پایان این گفتگو به این ملت عزیز ایران عرض می کنم، نگذارید کسی به شخصیت ملی شما توهین کند، تحقیر خود را روا ندانید، و می دانم که روا نمی بینید. چون آن رژیم پهلوی سرنگون شد، یک عامل اصلی آن تحقیر مداوم ملت ایران بود. این رژیم هم به همان سرنوشت دچار خواهد شد. ایران مستقل و ایران آزاد ایران پیروز. شاد و پیروز باشید.

 

برگرفته مصاحبه رادیو عصر جدید با اقای بنی صدر بتایخ 18 اسفند 1391


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter