وضعیت سنجی سی‌صد و نوزدهم: نادانی حاکمان و مکانیسم ماشه:

 

  اعضای شورای امنیت به حکومت ترامپ می‌گویند به اراده امریکا، مکانیسم ماشه تحریم‌های بین‌المللی، باز نمی‌گردد. پمپئو، وزیر خارجه ترامپ، پاسخ می‌دهد: امریکا نیازی به موافقت کسی ندارد، ایران به تعهدهای خود برابر توافق وین عمل نکرده ‌است، بنابراین، برابر قطعنامه، تحریم‌های بین‌المللی، مقرر می‌گردند. سه کشور اروپایی امضاء کننده توافق وین و روسیه و چین نیز می‌گویند: چون امریکا خود از توافق خارج شده‌ است، عنوان شرکت کننده را دیگر ندارد و نمی‌تواند تحریم‌ها را بازگرداند. سه کشور از روسیه و چین و ایران دعوت به اجتماع در وین، در اول سپتامبر کرده‌اند. آیا امریکا می‌تواند به خود نقش ﮊاندارم بدهد و تحریم کامل را به ایران تحمیل کند؟

   و در 2 شهریور 1399، خامنه‌ای گفته ‌است: دولت نباید منتظر نتایج انتخابات فلان کشور بشود و باید بنا را بر این گذاشت که تحریمها 10 سال دیگر بطول می‌انجامد و با این فرض، اقتصاد کشور را بسامان آورد. اما آیا می‌توان بنا را براین گذاشت که تحریمها 10 سال دیگر بطول خواهند انجامید و اقتصاد کشور را به سامان آورد، آن‌هم وقتی که بودجه دولت منبع داخلی ندارد و منبع خارجی آن، در آنچه به درآمد نفت مربوط می‌شود، بنابر قول عضو هیأت رئیسه مجلس، نزدیک به صفر است؟

نادانی جبار و ایجاد فرصت و امکان عمل برای قدرت خارجی:

   امریکا در نامه خود به شورای امنیت، توضیح می‌دهد که «ایران» برغم کوشش سه کشور اروپایی برای بازداشتنش از نقض تعهدها، این تعهدها را بطور مشهود نقض کرده ‌است، بنابراین، تحریمهای بین‌المللی، خود به خود، باز می‌گردند. بدین‌سان، واکنشهای حکومت روحانی، طبق دستور خامنه‌ای، کاری جز ایجاد فرصت و امکان برای امریکا نکرده ‌است. هرگاه به تعهدهای پذیرفته وفا می‌کرد، در این فاصله، دست‌آوردی که بگوید اگر واکنش نشان نمی‌داد، بدست نمی‌آورد، غیر از مقداری اورانیوم غنی شده که خود بهانه‌ای دیگر است برای توجیه رفتار ترامپ و حکومت او، بدست نمی‌آورد و بسا انفجار در تأسیسات اتمی نطنز نیز محل پیدا نمی‌کرد. در عوض، چون فرصت و امکانی برای امریکا ایجاد نکرده بود، ترامپ را در این روزها، دچار مشکلی بزرگ می‌گرداند. چرا که ثابت می‌شد رژیم ایران بر تعهد خود پابرجا است و ادعای ترامپ بر این‌که به این رژیم نباید اعتماد کرد، نا بجا است و این او است که اعتبار قراردادهای بین‌المللی را از بین برده‌ است. بدین‌سان، واکنش شدن خامنه‌ای و عمل به رویه ایجاد فرصت و امکان برای ضربه واردکردن امریکا، برگ بازنده را برگ برنده گرداند و اینک ترامپ از این برگ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا استفاده می‌کند و می‌خواهد کاری کند که اگر هم شکست خورد، پیشاپیش، قرارداد وین را میرانده باشد.

   بدین‌قرار، خامنه ای برای آن‌که مسئله اتم را که امری داخلی است با مردم ایران حل نکند، تن به قرارداد وین داد و 105 تعهد پذیرفت و باوجود این هشدار که اگر امریکا از قرارداد بیرون رفت چه خواهید کرد؟، قرارداد را برجام نامیدند و به دستور او، مجلس ظرف 20 دقیقه، با اجرای آن موافقت کرد و حالا نیز، هم نادانی شگرف خویش را یکبار دیگر ابراز می‌کند و هم گمان می‌برد اقتصاد از شلاق او فرمان می‌برد:

   می‌گوید: بنا را بر این بگذارید که تحریمها ده سال دیگر هم برجا می‌مانند. سخن او هم گویای پویایی نادانی است که هر مستبدی بدان گرفتار می‌شود و هم زمینه سازی برای پیش فروش کشور است. نادانی حاکمان همواره مرگبارترین و ویران‌گرترین خطرها برای جامعه‌ها بوده ‌است و جامعه‌هایی را گرفتار انحلال کرده و جامعه‌های دیگری را گرفتار موقعیت و وضعیت زیرسلطه گردانده‌اند. در حقیقت، وقتی می‌گوید فرض کنید تحریمها ده سال دیگر ادامه می‌یابند، یعنی این‌که بنا را براین بگذارید که بحران ادامه می‌یابد. برای این‌که حاصل پویایی تحریم را در 10 سال بعد برآورد کنیم، کافی است وضعیت اقتصاد کشور را پیش از بیرون رفتن امریکا از توافق و برقرارکردن تحریمها با وضعیت امروز آن مقایسه کنیم و با توجه به ضریب برخودافزایی بحران اقتصادی، وضعیت آن را در 10 سال دیگر، برآورد کنیم. او بر پویایی بحران جاهل است و بر پویایی‌های تخریب ایران در موضع زیرسلطه، برغم مشاهده 40 سال، تخریب روزافزون، جاهل‌تر است. بنابراین، نمی‌داند که نادانی او توأم بالجاجت، بجای رویارویی مستقیم با واقعیت، زور را وسیله در آوردن آن به قالب دلخواه خود کردن، اقتصاد و طبیعت ایران را گرفتار پویایی مرگ می‌کند. پویایی نادانی، عقل او را از مشاهده واقعیت‌های بس آشکار نیز ناتوان ساخته ‌است:

واقعیت‌های بس عیان که پویایی نادانی خامنه‌ای را از مشاهده آن ناتوان کرده ‌است:

1. بطور مداوم نقش زور، بنابراین، فساد، در تنظیم رابطه دولت با ملت و در سطح جامعه، در تنظیم رابطه میان اقلیت رانت‌خوار و اکثریت بزرگ جامعه، بیشتر شده‌است و رژیم بطور روزافزون، فضای ابتکار جامعه مدنی بمثابه جمهور مردم را تنگ‌تر کرده‌ است؛

2. استعدادهای با دانش بطور مداوم تصفیه شده‌اند و کارآ‌ ترها جای به نادان‌ترها و مطیع‌ترها سپرده‌اند. بطور مداوم، اقتصاددانان دلسوز نسبت به وضعیت اقتصاد کشور هشدار داده‌اند و بجای سپاسگزاری، مجازات شده‌اند؛

3. حجم بودجه و حجم اعتبارات بانکی، در نتیجه حجم نقدینه، بدون توجه به تن نحیف اقتصاد، بطور مداوم افزایش یافته‌اند و رانت‌خواری و فسادهای دیگر را فعالیت‌های اصلی اقتصاد گردانده اند؛

4. بطور مداوم رابطه ریال با دلار وسیله صدور سرمایه‌ها از کشور شده و تحریمها و جنگهای ده‌گانه، فرار سرمایه را شدت بخشیده اند؛

5. بطور مداوم اقتصاد کشور نه گرفتار تورم و بی‌کاری و فقر ساده که گرفتار پویایی تورم و بی‌کاری و فقر گشته است. توضیح این‌که نیروهای محرکه از پول و دانش و فن با زور ترکیب شده و این ترکیب در تشدید تورم و بی‌کاری و فقر شهروندان ایران و طبیعت بکار رفته است؛

6. ایرانیان گرفتار پویایی نابرابری‌ها و تبعیض‌ها هستند. از این‌رو، بطور مداوم، نابرابریها میان قشرهای جامعه، میان زن با مرد، میان مناطق مختلف کشور و میان ایران و کشورهایی که، در آنها، دانش و فن شتابان رشد می‌کنند و میان حال و آینده ایران، افزایش می‌یابند؛

7. ایرانیان گرفتار پویایی‌ آسیب‌های اجتماعی نیز هستند. بدین‌خاطر، بطور مداوم بر کم و کیف آنها افزوده می‌شود؛

8. بنابر این که اقتصاد مصرف و رانت محور است، بطور مداوم عرصه تولید تنگ و عرصه رانت‌خواری گسترده می‌شود. دولت، خود بزرگ‌ترین رانت‌خوار و دزد مال مردم است. ثروت ملی را می‌فروشد و می‌خورد، اسکناس چاپ می‌کند و به قیمت تحمیل تورم به مردم خرج می‌کند، از نظام بانکی وام می‌ستاند و خرج می‌کند، تا می‌تواند نرخ رانت دلار را بالا می‌برد، این‌همه کافی نیست، به سراغ بورس می‌رود و آن را وسیله خالی کردن جیب مردم می‌کند!

9. دولت ولایت مطلقه فقیه، در سطح مردم کشور و در سطح منطقه و در سطح جهان، منزوی است. هر کوششی برای خارج کردن کشور از انزوا، توسط «اقتدارگرایان» عقیم گذاشته شده‌است. تا بدانجا که به تازگی، گفته‌اند: مشارکت 20 درصد مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، ما را بس!

     با توجه به جنگهای دهگانه و محاصره ایران با پایگاه‌های نظامی و اطلاعاتی و حضور اسرائیل در امارات، با توجه به حضور انبوه ایرانیان و سرمایه‌های ایرانی در امارات، انزوا خطرناک‌تر و رژیم را به باج‌دادن ناگزیرتر می‌کند.

10. بطور مداوم دین، دولتی‌تر، بنابراین، از حقوق و مکارم اخلاق خالی‌تر گشته‌ است. بطور مداوم رژیم، اسلام را در جهان بی‌‌اعتبار و بیشتر از آن، ضد حقوق و ارزشها گردانده ‌است تا بدان‌جا، که وزیرخارجه ترامپ نیز، کشورهای اروپایی‌ را درخور سرزنش می‌داند چرا که با رژیم آیةالله‌ها هم‌صدا شده‌اند؛

11. بطور روزافزون دست رژیم ولایت مطلقه فقیه را در جنگهای گوناگون (جنگ نظامی مستقیم و جنگ نیابتی و جنگ از راه ترور و خرابکاری و جنگ سایبری و جنگ اقتصادی و جنگ روانی و جنگ تبلیغاتی که اینک با دادن شعارها بر ضد «ایران» در اجتماع‌ها که مردم کشورهای منطقه تشکیل می‌دهند، در حال گسترش است و جنگ مذهبی و جنگ دیپلماتیک و جنگ اقتصادی و... امریکا با ایران، به نیابت از جامعه بین‌المللی که امریکا، با وکالت فضولی، به خویشتن این مأموریت را می‌دهد!

12. نه تنها سرمایه‌ها که، مهم‌تر از همه، مغزها از ایران می‌گریزند. افزون بر واقعیت‌های بر شمرده، فقدان امنیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، عاملهای فرار مغزها و سرمایه‌ها از کشور و تبدیل شدن ایران به خشکزار فرهنگ هستند.

     عقل قدرتمدار و قدرت‌محوری که به بندگی قدرت اعتیاد یافته‌ است، خدا را هم زور می‌بیند. چون نمی‌بیند، نمی‌تواند بفهمد وقتی می‌گوید باید بنا را بر این گذاشت که تحریمها ده سال دیگر هم ادامه می‌یابند، یعنی پویایی‌های واقعیت‌های بالا و واقعیت‌های دیگر ده سال دیگر به ویران کردن ایران ادامه خواهند داد. او نمی‌بیند و نمی‌داند که این پویایی‌ها به پویایی مرگ می‌انجامند. اما مردم ایران که قربانیان هستند و روزمره با این واقعیت‌ها سر و کار دارند، چرا نمی‌بینند؟

استقلال، نه دست نشاندگی و نه دشمنی است، استقلال رابطه حق با حق است:

   استقلال در همان‌حال که هم سیاسی و هم اقتصادی و هم اجتماعی و هم فرهنگی است، رابطه حقوند با حقوند، همکاری حقوند با حقوند است. چه در درون و خواه با بیرون، استقلال نه انزوا و نه دست نشاندگی، موضع نه مسلط و نه زیرسلطه است. از این‌رو است که دولت استبدادی محکوم به وابستگی است و نمی‌تواند با جهانیان، بر پایه حقوق ملی و حقوق دیگر، رابطه برقرار کند. بدین‌خاطر است که از گروگان‌گیری تا امروز، رژیم ولایت مطلقه فقیه نتوانسته‌ است برپایه حقوق، حتی یک رابطه با کشورهای منطقه و جهان برقرار کند. زمانی ادعا کرد داشتن «تکنولوژی اتمی» حق مسلم ما است. غیر از این‌که، اگر حق باشد به مردم کشور متعلق است و مردم باید از آن اطلاع داشته باشند و هنوز که هنوز است اطلاع ندارند، غیر از این‌که اگر حق باشد و به مردم ایران متعلق باشد، این مردم و نه بیگانگان باید در باره حق بودن و یا نبودن و داشتن و یا نداشتن آن تصمیم بگیرند و مردم ایران یکسره تکلیفمند شمرده می‌شوند و کسی را آزادی سخن گفتن از حقوق خویش نیز نیست، برپایه این «حق» ممکن نبود بحران اتمی پدید آید و اینک خامنه‌ای بگوید بنا را بر این بگذارید که ده سال دیگر هم ادامه می‌یابد!

   ممکن نبود زیرا، حق شفاف است و هرگاه بنابر یافتن «تکنولوژی اتمی» بمثابه حق باشد، شفافیت وقوع بحرانی چنین ویران‌گر را بی‌محل و ناممکن می‌کرد. واکنش رژیم به خروج امریکا از قرارداد وین، نیز می‌گوید و به صراحت تمام که رژیم از موضع «تکنولوژی اتمی» حق ما است، عمل نمی‌کند. زیرا اگر از این موضع عمل می‌کرد بر قراردادی که خود امضاء کرده‌ است وفا می‌کرد و امروز، نه ترامپ خامنه‌ای را بلکه خامنه‌ای ترامپ را در تنگنا قرار می‌داد.

   اما استقلال با آزادی همراه است: جامعه مستقل، جامعه برخوردار از آزادی ابتکار و ابداع و کشف و خلق است. این جامعه گرفتار واقعیت‌ها بر شمرده و واقعیتهای مرگبار و ویران‌گر دیگر نمی‌شود. این جامعه می‌داند که استقلال سرمایه اجتماعی نیز هست. توضیح این‌که هراندازه نقش زور در تنظیم رابطه‌ها کمتر و نقش حقوق بیشتر، همبستگی‌ها، توحید اجتماعی، بنابراین، سرمایه اجتماعی بیشتر و هراندازه سرمایه اجتماعی و دیگر نیروهای محرکه بیشتر، جامعه و یکایک شهروندان آزادتر. چرا که آزادی بکاربردن نیروهای محرکه در رشد انسان و آبادانی طبیعت است.

در ایران امروز، کسی نیست که داوطلب بازیافتن استقلال و آزادی خویش باشد و حقوندی و استعدادهای خویش را بازجوید و بمثابه شهروند مستقل و آزاد، فعال بگردد؟ بر او است که بداند، با تغییر خود، ایران را از بند پویایی مرگ می‌رهد و از پویایی زندگی در استقلال و آزادی برخوردار می‌کند.

Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter