وضعیت سنجی دویست و هشتاد و ششم: وضعیت بهنگام ورود به «برجام» و وضعیت بگاه خروج از آن ؟

در ۱۵ دی ماه ۱۳۹۸، رﮊیم ولایت مطلقه فقیه با صدور اطلاعیه‌ای،از قرارداد وین خارج شد:

«جمهوری اسلامی ایران در گام پنجم کاهش تعهدات خود، آخرین مورد کلیدی از محدودیت‌های عملیاتی خود در برجام، یعنی «محدودیت در تعداد سانتریفیوژها» را کنار می‌گذارد. بدین ترتیب برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران دیگر با هیچ محدودیتی در حوزه عملیاتی (شامل ظرفیت غنی‌سازی، درصد غنی‌سازی، میزان مواد غنی شده و تحقیق و توسعه) مواجه نیست و منبعد برنامه هسته‌ای ایران صرفا بر اساس نیازهای فنی خود پیش خواهد رفت. همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مثل سابق ادامه خواهد یافت و در صورت رفع تحریم‌ها و منتقع شدن ایران از منافع برجامی، جمهوری اسلامی ایران آماده بازگشت به تعهدات برجامی خود می‌باشد.»

     بدین‌سان، قرارداد وین که «برجام» نام گرفت تا برابر قانون اساسی، تشریفات قانونی را طی نکند، در 23 تیر 1394، برابر 14 ﮊوئیه 2015 امضاء شد و در 15 دی 98، برابر 5 ﮊانویه 2020، رژیم ولایت مطلقه فقیه از آن خارج شد. مقایسه دو وضعیت، یکی وضعیت زمان امضاء قرارداد و دیگری زمان خارج شدن رژیم از آن، واقعیت را همان‌سان که هست، در برابر چشمان عبرت آموز قرار می‌دهد:

وضعیت ایران بهنگام امضای قرارداد وین و وضعیت ایران بهنگام خارج شدن از آن:

1. روحانی خود می‌‌گوید وعده‌ها که داده بود، در دوران صلح داده بود و حالا دوران جنگ است. بنابراین، وضعیت بهنگام امضای قرارداد وین، وضعیت صلح بود. و اینک، وضعیت جنگ است. مطبوعات غرب نیز، وضعیت را وضعیت جنگ توصیف می‌کنند: «در گفتگو بسته و در جنگ گشوده شده ‌است»، «خاورمیانه در حال فرورفتن در آتش جنگ است»، «خاورمیانه می‌رود که سرزمین آتش و خون بگردد» و... و رژیم کشور را در دام جنگهای 9 گانه گرفتار کرده ‌است.

   بدین‌سان، امریکا، بیش از پیش، محور سیاست داخلی و خارجی رژیم ولایت مطلقه فقیه و وضعیت، وضعیت جنگ است.

2. اقتصاد کشور وضعیت بمراتب بدتری دارد: حجم نقدینه نزدیک به چهار برابر و نیم شده‌ است (20 هزار میلیارد تومان) و رشد منفی اقتصاد، برابر برآورد صندوق بین‌المللی پول، منهای 9 درصد است. ونرخ تورم فرآورده‌های مورد مصرف خانوارها، در مهرماه سال جاری، 42 درصد بوده ‌است.

3. پویایی‌های فقر و بیکاری و آسیبهای اجتماعی، کار را به جایی رسانده‌اند که روحانی 60 میلیون نفر را نیازمند یارانه می‌داند و آمار رﮊیم از حقیقت به دور است، می‌گوید از هر چهار جوان، یکی بی‌کار است. اما سه جوانی که بکار مشغولند، در اقتصاد تولید محور نیست که بکار مشعولند، در اقتصاد مصرف محور به کار مشغولند. یعنی ناچیزی از قوه خرید به آنها بعنوان مزد و حقوق می‌پردازند که در کشور، تولیدی برای جذب آن نیست و چون واردات نیز محدود است، تورم شدت و شتاب گرفته‌ است.

   از آسیبهای اجتماعی، بالارفتن میزان طلاق و مصرف مواد مخدر و جرم و جنایت، تابخواهی نگران کننده است:

 در سال ۱۳۸۷ به ازای هر ۸ ازدواج یک طلاق وجود داشت و در سال ۱۳۹۷ به ازای هر 1.3 ازدواج یک طلاق وجود دارد؛

 در 19 شهریور 1398، گزارش شد که «مرگ و میر بر اثر مصرف مواد مخدر در ایران بیش از ۲۳ درصد رشد داده است»؛ این آماری است که سازمان پزشکی قانونی کشور ارائه می‌کند. و دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور، از افزایش ۴ درصدی تمایل به مصرف مواد مخدر خبر می‌دهد.

 بنابر تحقیق مهرزاد ابراهیمی و عبدالوهاب چاکرزهی، منتشره در سایت «پژوهش‌های راهبردی مسائل اجتماعی ایران»، به تاریخ پائیز 94، پویایی بی‌کاری و تورم، به نسبت بیشتری، جرائم را افزایش می‌دهد:

الف. نرخ بیکاری اثر مثبت بر میزان جرم و جنایت در ایران دارد؛ به طوری‌که با یک واحد افزایش در نرخ بیکاری، میزان جرم و جنایت 02/2 واحد افزایش می‏یابد.

ب. نرخ تورم اثر مثبت بر نرخ جرم و جنایت در ایران دارد؛ به طوری‌که یک واحد افزایش در نرخ تورم، میزان جرم و جنایت را 58/1 واحد افزایش می‏دهد.

ج. اثر نرخ بیکاری بر میزان جرم و جنایت با ورود متغیر نرخ تورم به عنوان متغیر سوم، بیشتر می‏گردد؛ به گونه‌ای که یک واحد افزایش در نرخ بیکاری، میزان جرم و جنایت را 53/4 واحد افزایش می‏دهد.

4. بیابان همچنان در حال پیشروی است و پدیده ریزگردها نیز در حال شدت گرفتن است. آلودگی محیط زیست شهرها نیز بطور مداوم تحمل شکن‌تر می‌شود.

   بدین‌قرار، در طول سه سالی که وضعیت اقتصادی بدتر و بی‌کاری و تورم بیشتر شده‌ است، بر میزان جرم و جنایت بازهم افزوده گشته ‌است.

   بدین‌قرار، قرارداد وین، در وضعیتی پایان می‌یابد که بدتر از آن متصور نیست. اما چرا؟ زیرا:

 چرا قرارداد وین سبب تا این حد وخامت‌بار شدن وضعیت ایران شد؟:

   بهنگام امضای قرارداد، بنی‌صدر آن را قراردادی بدتر از قرارداد ترکمن‌چای توصیف کرد و توضیح داد که چرا، در هریک از دو وضعیت، یکی وضعیت رفع تحریمها و رسیدن دست رژیم به پول و دیگری وضعیت خارج شدن امریکا از قرارداد و برقرارکردن تحریمها، وضعیت بدتر می‌شود. از 23 تیر 94 تا 15 دی 98، ایران هر دو وضعیت رفع تحریم و برقراری تحریم را به خود دید و وضعیت همچنان بدتر شد. چرا؟ زیرا

1. رژیم ولایت مطلقه فقیه، فاقد فرهنگ استقلال و آزادی و واجد ضد فرهنگ قدرت است. از ویژگی‌های این ضد فرهنگ حیات‌ستانی و ویران‌گری است. ساختار دولت ولایت مطلقه فقیه، ساختار استبدادی، از آن نوع است که میزان تخریب را به حداکثر می‌رساند. اقتصاد کشور نیز مصرف و رانت محور است. از این‌رو، وقتی پول بیشتر در اختیارش قرارمی‌گیرد (دوره احمدی نژاد)، رانت‌خواری و مصرف افزایش پیدا می‌کند. اثر تخریبی پول وقتی دولتی ساختاری از نوع ساختار رژیم ولایت مطلقه فقیه را دارد و اقتصاد مصرف محور است، از اثر تخریبی بی‌پولی بسیار بیشتر است: در طول چهل سال، وضعیت ایران، بطور مداوم بدتر شده‌ است. اما در دروه‌های بی‌پولی و کم پولی، میزان تخریب کم‌تر بوده ‌است. دلیل آن، یکی ساختار دولت و دیگری ساختار اقتصاد مصرف و رانت محور است.

2. اما علت دوم و مهم بدتر شدن وضعیت، این بود و هست که مسئله اتمی، مسئله‌ای داخلی است و باید در ایران و با مراجعه به مردم ایران حل می‌شد و حل شود. اطلاعیه رژیم می‌گوید که در «برنامه اتمی»، همچنان بمثابه وسیله تنظیم رابطه با قدرتهای خارجی می‌نگردد. چرا یک مسئله داخلی را خارجی و مایه بحران بدین‌حد شدید و تا بخواهی خطرناک می‌کند؟ زیرا استبدادی و تک پایه است و از راه تنظیم رابطه با قدرتهای خارجی، برجا بماند. الا اینکه تنظیم رابطه از راه ستیز وسازش، ساختار رژیم را بازهم مخرب‌تر می‌کند. از جمله به این دلیل که بحران‌های داخلی و خارجی که وقتی دائمی می‌شوند، فعال شدن نیروهای محرکه (انسان و سرمایه و...) در تولید را ناممکن‌تر، بنابراین، تخریب آنها را ممکن‌تر و بیشتر می‌کند.

   اینک که بعد از تجربه هستیم، باید بدانیم که بحران اتمی، راه‌حل خارجی ندارد. چراکه نیازکشور به انرژی، یک مسئله داخلی است. در داخل است که باید میزان نیاز و راه‌کارهای رفع آن، باید مطالعه شود. اگر رژیم تا این زمان نتوانسته است مدلل کند چرا نیاز به انرﮊی اتمی است – کارشناسان ایرانی به یمن مطالعه علمی مدلل کرده‌اند که نیازی به آن نیست -، بدین‌خاطر است که هیچ تحقیق علمی این نیاز را ثابت نمی‌کند. افزون براین، تنظیم رابطه با دنیای خارجی، از راه حل‌کردن و یا حل نکردن مسئله اتمی، یعنی قراردادن کشور تحت تعهدهای سنگین و وضعیت ناپایدار. وضعیت ناپایدار، یعنی گریز نیروهای محرکه از کشور و تخریب آنها.

   می‌ماند تولید سلاح هسته‌ای. هرگاه قصد رژیم این باشد که زمان بدست بیاورد و سرانجام به سلاح هسته‌ای مجهز شود؛ از این‌رو، وضعیتی تا این اندازه خطرناک را بر حل مسئله در داخل ترجیح می‌دهد، جز این نمی‌کند که ایران منزوی را در معرض بیشترین خطرها قرار می‌دهد و در درون مرزها، به دلیل، بدترشدن مداوم وضعیت، حیات ملی را به خطر می‌اندازد. تا این زمان، رژیم از اصل حفظ نظام بر حفظ ایران مقدم است، پیروی کرده‌ است، اما از این پس، تضاد حیات ملی با حیات رژیم، بقای رژیم را ناممکن می‌کند، ولو حکومت امریکا، ترامپ یا غیر او، هرچه در توان دارد برای بقای رژیم انجام دهد. ورود به قرارداد و خروج از آن، راست‌گویان را از دروغگویان و کج فهمان باز شناساند:

 راستگویان و دروغ‌گویان و بهای سنگینی که ایرانیان، بخاطر ترجیح دروغ بر راست پرداخته‌اند و می‌پردازند:

   آنها که با قرارداد وین مخالف بودند، شماری در درون رژیم و شماری در بیرون رژیم، از منظر موقعیت خود، با قرارداد مخالف بودند. واقعیت را آن‌سان که هست نمی‌دیدند.

   آنها که بر اصول استقلال و آزادی و از منظر حقوق ملی در قرارداد می‌نگریستند، به شهادت زمان (چهار سال و نیم عمر قرارداد وین)، به مردم ایران، واقعیت را همان‌سان که بود و هست، گفتند و می‌گویند. راست گفتند و راست می‌گویند. دویست و هشتاد شش وضعیت سنجی اینک در دسترس ایرانیان است. در همه آنها، سمت یابی هر وضعیتی نیز تشریح شده ‌است. ایرانیان، با مراجعه به آنها، هم می‌توانند بدانند چرا در وضعیت امروز هستند و هم می‌توانند صحت و دقت وضعیت سنجی‌ها با محک وضعیت امروز بسنجند.

   اما آنها که قراردادی بدتر از قرارداد ترکمن‌چای را، «پیروزی بزرگ» جلوه دادند و نیز از خامنه‌ای تا روحانی و از او تا مجلس و «شورای نگهبان» به مردم ایران دروغ گفتند و همچنان دروغ می‌گویند.

   باوجود تجربه‌ای چنین واضح که در برابر چشمان همه ایرانیان انجام گرفت، مردم ایران نمی‌‌توانند بگویند هنوز راستگو را از دروغگو تمیز نمی‌دهند. بنابراین، می‌ماند باز ایستادن از پیروی از دروغ (اقلیتی از مردم) و از تن به تقدیر دادن (اکثریتی از مردم) و ترجیح حقیقت (اقلیت دیگری از مردم). هرگاه اکثریت بزرگ، پیروی از حقیقت را ترجیح دهد و خویشتن را حقوند تعریف کند، اینک که نقش تعیین کننده دو حق استقلال و آزادی در زندگی، فردی و جمعی، آشکار شده‌ است، ایران از بیماری مهلک دروغ درمان می‌شود.

Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter