وضعیت سنجی دویست و پنجاه و نهم: عبور از مرز؟ نابودی در ۳۰ دقیقه؟ معامله قرن؟

امرهای واقع چه می‌ گویند؟:

۱. امرهای واقع گروه اول:
 
☚ در ۱۱ تیر، ظریف گفت: ایران غنی کردن اورانیوم را از مرز ۳۰۰ کیلو گذراند. ترامپ واکنش نشان داد: ایران با آتش بازی نکند. ایران نباید اجازۀ غنی سازی داشته باشد. ظریف هم در پاسخ او گفت: واقعاً؟!
 
● در همین تاریخ، گفته شد ایران از مرز دومی نیز عبور خواهد کرد و آن مرز غنی سازی تا ۳.۶۷ درجه است.
 
● پیش از آن، کمیسیونی که بنابر قرارداد وین، می‌ باید مسائلی را که به روز می کردند، حل و فصل می‌ کرد و به شکایت رسیدگی می‌ کرد، در وین تشکیل شد و در ۷ تیر بیانیۀ مشترک خود را صادر کرد. پس از تشکیل آن، معاون وزیر خارجه روسیه گفت: برجام را دست کم در کوتاه مدت نجات دادیم.
 
● موگرینی، وزیر خارجه اروپا نیز گفت: کشورهای دیگری به اینستکس می‌ پیوندند.
 
● در مادۀ ۷ بیانیۀ کمیسیون متشکل در وین، صادره در ۷ تیر ۹۸، آمده ‌است:
 
«بعنوان بخشی از فعالیت‌ های جاری در خصوص موضوعات هسته‌ ای و تحریم‌ ها، کمیسیون مشترک، کارشناسان را موظف کرد تا به دنبال راهکارهای عملی، بویژه برای صادرات اورانیم دارای غنای پایین و آب‌ سنگین تحت ترتیبات مناسب باشد. به‌ موازات این، آن‌ ها همچنین از طریق تشکیل جلسات تبادل نظر کارشناسی تخصصی و متمرکز، تلاش‌ های خود را در رابطه با برداشتن تحریم‌ ها همسو با تعهدات مندرج در بند هشتم بیانیۀ نشست وزرای کمیسیون مشترک برجام، مورخ ۱۵ تیرماه ۱۳۹۷، به منظور ارائۀ راه‌ حل‌ های عملی در جهت حفظ عادی‌ سازی روابط تجاری و اقتصادی با ایران تشدید خواهند کرد».
 
     بدین‌ قرار، قرار بر صادر کردن مازاد ۳۰۰ کیلو اورانیوم غنی شده و آب سنگین است. به سخن دیگر، عبور از مرز ۳۰۰ کیلو– که حتی اگر هم بنابر صدور نمی‌ شد، حرکتی گیج در بن‌ بست بیش نبود- با صدور اورانیوم، بازگشت به مرز می‌ شود!
 
● باوجود این، در ۱۱ تیر (۲ ﮊوئیه)، مکرون، رئیس جمهوری فرانسه، به ایران هشدار داد: از مرزها عبور نکند. در همان روز، وزیران خارجه انگلستان و آلمان و فرانسه و موگرینی، وزیر خارجه اروپا، بیانیه صادر کردند و، در آن، از ایران خواستند به مرز مقرر در توافق وین (۳۰۰ کیلو اورانیوم غنی شده) بازگردد. روسیه نیز ایران را به خویشتن‌ داری و ماندن در توافق، فراخواند.
 
☚ و انگلستان می‌ گوید (۱۰ تیر ۹۸) هرگاه ایران از قرارداد وین (برجام) خارج شود، ما نیز خارج می‌ شویم. و مهمتر از این،
 
☚ به گزارش رویتر (۱۰ تیر ۹۸) ، دو هفته وقت لازم است که اروپا، تحریم ها برضد ایران را وضع و به اجرا بگذارد.
 
     در همان تاریخ، رویتر گزارش کرده‌ است: «هر یک از سه کشور اروپایی امضا کننده توافق هسته‌ ای (انگلیس، آلمان و فرانسه) به این نتیجه برسند که ایران این توافق را نقض کرده ‌است، می‌ توانند روند بررسی اختلاف را به جریان بیندازند. ظرف مدتی کمتر از ۶۵ روز، نقض توافق به شورای امنیت ارجاع می‌ شود و این شورا بطور خود به خود، تحریم‌ ها بر ضد ایران را برقرار می‌ کند». با این‌ حال، رویتر از قول دیپلمات های اروپایی گزارش کرد که اروپا فعلاً قصد ندارد برای بازگرداندن تحریم ها به شورای امنیت مراجعه کند.
 
     تا اینجا، اروپا که در عمل تحریم های مقرر امریکا را اجرا می‌ کند، اینک روی به تهدید آورده‌ است. بدین‌ قرار، بن‌ بست از دو سو، خلائی را پدید آورده ‌است که آن را زور پر می‌ کند.
 
☚ آن سان که مکرون، رئیس جمهوری فرانسه می‌ گوید: حاصل گفتگوها در متن اجلاس سران ۲۰ کشور (در ۲۸ ﮊوئن ۲۰۱۹ در اوزاکای ﮊاپن آغاز شد) و در حاشیه آن، این شده ‌است که راهکار مشکل ایران نه جنگ، که دیپلماسی است.

 

۲. امرهای واقع گروه دوم: معاملۀ قرن!؟
 
☚ به تاریخ ۴ تیر ۹۸، در منامه، پایتخت بحرین، کنفرانسی تشکیل شد و به مدت دو روز ادامه یافت. در آن، جارد کوشنر، داماد ترامپ، «معامله قرن» را تشریح کرد. بن‌ مایه آن این ‌است: فلسطینی‌ ها از بخشی از کرانۀ باختری رود اردن نیز به سود اسرائیل چشم می‌ پوشند، بیت‌ المقدس پایتخت اسرائیل می‌ شود. در عوض، آیا دولت فلسطینی، در نوار غزه و بخشی از کرانه باختری تشکیل می‌ شود؟ پاسخ کوشنر به این پرسش این ‌است: «راهکار دو کشوری، به مفهوم شناخته شده، نیست»!؟.
 
● ۵۰ میلیارد دلار نیز خرج بنای فلسطین می‌ شود. چه کسی این پول را می‌ پردازد؟ امریکا؟ نه. امریکا امیدوار است کشورهای جهان این سرمایه‌ گذاری را بعمل بیاورند. در واقع، کشورهای عرب نفت خیز باید آن را بپردازند.
 
● از این پول، ۹.۱ میلیارد دلار برای بهبود زندگی فلسطینی‌ های مقیم مصر و ۷.۴ میلیارد دلار برای بهبود زندگی فلسطینی‌ های مقیم اردن و ۶.۳ میلیارد دلار خرج بهبود زندگی فلسطینی‌ های مقیم لبنان می‌ شود. به سخن دیگر، در ازای خرج شدن این پول ها، فلسطینی‌ ها در این سه کشور ماندگار و از بازگشت به وطن خود چشم می‌ پوشند!
 
● طرح می‌ گوید: سرزمین مردم فلسطینی را از آنها گرفته‌ اند و در آن، از یهودیان رانده شده از اروپا و نیز مهاجرت گزیده، کشوری پدید آورده‌ اند. قطعنامۀ نخستین سازمان ملل در بارۀ تقسیم فلسطین را نیز بلا اجرا کرده‌ اند. در طی چند جنگ، سراسر فلسطین را اشغال کرده‌ اند. در بخشی از سرزمین که فلسطینی نشین بوده ‌است، خانه سازی کرده‌ اند. و اینک، بابت فروش دست کم نیمی از کرانه باختری رود اردن، نه اسرائیل، که کشورهای عرب باید پول بپردازند!!
 
     از هر نظر که بنگری، این «معامله»، نه «معامله قرن» که «معامله همه قرن‌ ها» است. چرا که افزون بر وطن فروشی و چشم پوشی از وطن، افزون بر یک قرن، تجاوز به حقوق این مردم و محروم کردن آنها از همه چیز، بهای فروش را نیز عرب ها خود باید بپردازند. تازه قیمت فروش وطن نیز نیست. زیرا تنها ۱۵ میلیارد دلار آن «کمک» است. ۲۵ میلیارد دلار «وام یارانه‌‌ ای» است. ۱۱ میلیارد دلار هم سرمایه‌ گذاری خصوصی است!! تجاوز به حقوق یک ملت و تحقیرِ بیش از اینِ همان ملت، متصور است؟
 
☚ اما چرا این «معامله همه قرون»، قابلِ طرح شده‌ است؟ چرا در منامه و در حضور نمایندگان کشورهای عرب شرکت کننده، تشریح شده‌ است؟ امرهای واقع پدید آورندۀ این امر، کدام ها هستند:
 
● مجموعه امرهای واقع (گروگان‌ گیری و جنگ ۸ ساله و بحران اتمی و کشانده شدن «ایران» به ۹ جنگ)، به رﮊیم‌ های استبدادی و فاسد عرب امکان داد، با اسرائیل بر ضد ایران متحد شوند. پولی که سعودی ها از فلسطینی‌ ها دریغ می‌ کنند، به اسرائیل می‌ دهند. یادآور می‌‌ شود که بنابر گزارش سیا، تا پیش از ریاست جمهوری ترامپ، سعودی ها ۲۶ میلیارد دلار به حکومت نتان یاهو پرداخته بودند. بدین‌ قرار، ایران را جانشین اسرائیل کردن و برای رویارویی با دشمنی که ایران است، با اسرائیل متحد شدن، یک امر واقع و یک عاملِ مهم است؛
 
● حوزۀ سرزمینی که ایران در آن قراردارد، همگرایی با کشورهای آسیای میانه را ایجاب می‌ کند. ایفای نقش قلب در بزرگ‌ ترین حوزۀ تمدنی، دوستی نه با رﮊیم های استبدادی و فاسد، که با مردم عرب (بمعنای دفاع از حقوق پنجگانۀ این مردم و همیاری با آنها در رها شدن از استبداد) و نیز مردم دیگر کشورهای مسلمان را ایجاب می‌کند. و این دو کار، نیازمند جامعۀ ایرانی برخوردار از حقوق پنجگانه و دولتی است که مرامی جز حقوق پنجگانه نداشته باشد. اما "رﮊیم ایران" استبدادی‌ تر و فاسد تر از رﮊیم‌ های دیگر کشورهای مسلمان است؛ در آسیای میانه، دستیار روس ها در تجدید سلطه‌ اش بر این کشورها است؛ در رابطه با کشورهای عرب نیز، یار مردم عرب نیست و درپیِ ایجادِ گروه‌ بندی در برابر گرو‌ه بندی است. در گروه‌ بندی هم که می‌ خواهد ایجاد کند (ایران و عراق و سوریه و لبنان)، نقش اول را پیدا نکرده ‌است. چرا که در سوریه، روس ها دست بالا را پیدا کرده‌ اند و در عراق، هم امریکایی‌ ها حضور دارند، و هم سعودی ها علاوه بر سنی‌ ها در کارِ خریدِ «رهبران» شیعه‌ نیز هستند. در لبنان نیز حضور رقیب ها مانع موفقیت کامل در بلوک سازی است. کردستان عراق نیز نه یار، که برای رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، مسئله‌ ای غامض است.
 
     در آنچه به کشورهای مسلمان غیر عرب و نیز سرزمین های مسلمان نشین در کشورهای غیر مسلمان (مسلمانان چین و قفقاز و...)، مربوط می‌ شود، نه حقوق این مردم، که نیازهای رﮊیم ولایت مطلقه فقیه و زد و بندهایش با دولت ها، تعیین کنندۀ سیاست‌ هایش هستند. بدین‌ خاطر است که در دنیای مسلمان، تنها و منزوی است.
 
● رﮊیم ولایت مطلقه فقیه فرصت دوران اوباما را سوزاند و اینک با امریکایی طرف است که سیاست اش ایجاد یک «ائتلاف» حاکم بر منطقه است. عامل دوم، این «ائتلاف» است که نیازمند «جراحی» فلسطین است.
 
● مشابهتی شگرف میان رﮊیم ترامپ و رﮊیم ولایت مطلقه فقیه وجود دارد: هر دو رﮊیم، در همان‌ حال که مسئله‌ های داخلی را خارجی می‌کنند، سبب هر مسألۀ داخلی را هم خارجی می‌ نمایانند. هر دو با مشکل اقتصادی روبرویند. گرچه، به ظاهر، امریکا رونق اقتصادی بی‌ سابقه‌ ای را تجربه می‌ کند، اما به قول لوموند (۲ ﮊوئیه ۲۰۱۹)، «اوردوز اوردس» سبب همه عوامل یک بحران سخت را فراهم آورده ‌است: «بهشت مصنوعی توسعه اقتصادی بهای سنگین خود را دارد. بهای سنگین، ایجاد خارج از اندازه پول ارزان و سنگین‌تر کردن بازهم بیشتر بار کسری و قرضه دولت و کارفرمایی‌ها و مردم عادی است. این امر موجب ایجاد فرصت های جدید برای رانت‌ خواری است. بنابراین، سود رونق، به کارفرمایی‌ های بزرگ و خانواده‌ های مرفه رسیده‌ است. حال اینکه بنابر گزارش صندوق بین‌ المللی پول، ۴۰ درصد امریکاییان که قشر فقیر را تشکیل می‌ دهند، سطح درآمدی پایین‌تر از سهم درآمد خود در سال ۱۹۸۳ دارند و بخش رو به افزایشی از مزدبگیران، کمتر از حداقل درآمد مزد می‌ گیرند. حداقل مزد نیز ۱۷ درصد کمتر از آن پیش از شروع بحران ۲۰۰۸، و ۳۱ درصد کمتر از آن در ۱۹۶۸ است. بدین‌ قرار، تمامی عوامل و شرائط ایجاد بحران اقتصادی شدید، فراهم هستند. تقلای ترامپ این ‌است که این بحران پیش از انتخابات ریاست جمهوری در نوامبر ۲۰۲۰ بروز نکند. بدین‌ خاطر است که حکومت ترامپ قراردادهایی را لغو می‌ کند و زیر سئوال می‌ برد که امریکا خود به دیگران تحمیل کرده‌ بود. جبهۀ جنگ اقتصادی با چین و ﮊاپن و اروپا را نیز ترامپ گشوده‌ است. نه تنها از قرارداد وین بیرون رفته و تحریم ها را برقرار و تشدید کرده ‌است، بلکه نقش اول را در همۀ انواع جنگ های منطقه پیدا کرده‌ است. به قول لوموند (سرمقالۀ همان تاریخ نیز به ادا و اطوار دائمی ترامپ اختصاص یافته‌ است): ترامپ در حال فرار به جلو است.
 
     بدین‌ سان، به خاطر به تحلیل رفتن امریکا بمثابۀ تنها ابر قدرت و نیاز به قدرت های خارجی در سیاست داخلی، حالا دیگر نه اسرائیل به امریکا، که امریکا است که به اسرائیل نیاز پیدا کرده ‌است. رابطۀ یک طرفه با دولت سعودی‌ ها نیز دو طرفه شده ‌است: حالا دیگر، حکومت ترامپ، علاوه بر نفت و درآمد نفت، در ایجاد «ائتلاف» نیز به سعودی‌ ها نیاز دارد. سعودی ها نیز در حفظ رﮊیم خود و موقعیت شان در منطقه، به امریکا نیاز دارند. این نیاز است که می‌ گوید چرا حکومت ترامپ، در آنچه به فلسطین مربوط می‌ شود، کاسۀ داغ‌ تر از آش شده‌‍ است. و
 
● بن‌ بست‌ هایی که رﮊیم ولایت مطلقه فقیه خود را در آن زندانی کرده‌ است، تنها بن‌ بست های چهارگانۀ مربوط به «بحران اتمی» نیستند. در سطح منطقه نیز، خود را گرفتار بن‌ بست «تعادل قوا» کرده ‌است. بن‌ بست بدان شدت است که دیپلماسی، این گشایندۀ بن‌ بست، خود جنگی گشته ‌است بس شدید. هر سه دستۀ امرهای واقع و فراوان امرهای واقع دیگرۀ گویای شدت این جنگ هستند.
 
     این تعادل قوا و پیدا نشدن مفری برای خارج شدن از جنگ ها نیز، رﮊیم ولایت مطلقه فقیه را وسیلۀ توجیه «معامله قرن» کرده‌ است.
 
     و این پنج عامل، پدید آورندۀ دستۀ سوم امرهای واقع هستند:
 
۳. امرهای واقع گروه سوم:
 
● پدافند هوایی، نیروی مستقل گشته و سرتیپ فرزاد اسماعیلی به مدت ۸ سال فرمانده آن بود. او در ۸ خرداد ۱۳۹۷ برکنار شد و سرتیپ علی رضا صباحی فرد، جانشین او شد. در ۸ شهریور ۱۳۹۶، سرتیپ اسماعیلی از «سامانه راداری عروج» که عملیاتی شده‌ است، از توانایی رصد کردن هر شئی پرنده سخن گفته بود. باوجود این، هواپیمای اسرائیل وارد فضای ایران شده است: بهنگام برکناری او، روزنامه کویتی الجریده، خبر داده بود که علت برکناری اسماعیلی این بوده ‌است که هواپیمای اف ۳۵ اسرائیل، از طریق خلیج فارس، وارد ایران شده و از پایگاه‌ های موشکی، حتی زیر زمینی‌ ها و نیز تأسیسات پدافند هوایی ایران عکس برداری کرده و بازگشته‌ است. سرتیپ اسماعیلی حقیقت را از خامنه‌ ای مخفی کرده ‌است. اما سازمان های اطلاعاتی سر از ماجرا درآورده و به خامنه‌ ای گزارش کرده‌ اند. خامنه‌ ای نیز سرتیپ اسماعیلی را برکنار کرده‌ است. در آن تاریخ، سرتیپ اسماعیلی مصاحبه کرده و گزارش الجریده را تکذیب کرده ‌است.
 
● باوجود این، ماجرای ورود هواپیمای اف ۳۵ اسرائیل به فضای ایران و عکس برداری هایش موضوع روز شده‌ است. چرا؟ زیرا
 
● وزیر خارجه اسرائیل می‌ گوید: برای وضعیت رویاروییِ نظامیِ احتمالیِ امریکا با ایران آماده می‌ شویم و
 
● ذوالنور (که از جمله سوابق مشعشع او ایلغار حسینه منتظری است)، در مقام رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، می‌ گوید: اگر امریکا به ایران حمله کند، اسرائیل ظرف نیم ساعت نابود می‌ شود!
 
● «سردار» حسین سلامی، «فرمانده کل» سپاه رجز می‌ خواند (۱۲ تیر ۹۸) که دشمن از جنگ به هراس افتاده و شرائط عوض شده‌ است.
 
     بدین‌ قرار، موضوع روز شدن ورود هواپیمای اف ۳۵ اسرائیل به فضای ایران و عکس برداری هایش، بدین‌ خاطر است که سخن ترامپ را توجیه می‌ کند (جنگ با ایران اگر روی دهد، کوتاه مدت خواهد بود). در واقع، جبهۀ امریکا و دستیارانش در منطقه، افکار عمومی مردم خود را مطمئن می‌ کنند که تمامی تأسیسات اتمی و نظامی ایران و محل استقرار آنها را شناسایی کرده‌ ایم و با ضربه اول، نابودشان می‌ کنیم.
 
     و این سه گروه امرهای واقعِ در رابطه با یکدیگر، می‌ گویند:
 
❋ تقلا در بن‌ بست، سببِ فرو ماندنِ بیشتر در بن‌ بست می‌ شود:
 
۱. وضعیتِ بن‌ بست، وضعیتِ خلاء راه حل است و آن را زور پر می‌ کند. هر سه دسته امرهای بالا می‌ گویند طرف ها با یکدیگر به زورآزمایی مشغولند. این زورآزمایی، فعلاً زبانی و عملیات ایذائی است. زیرا،
 
۲. ترس از زودرس شدن بحران اقتصادی، ترامپ را از دست زدن به جنگی که می‌ تواند دامن بگستراند، باز می‌ دارد. و
 
۳. اروپا به هیچ رو حاضر نیست میان دو آتش، یکی جنگ و دیگری بحران اقتصادی، گرفتار شود. انگلستان هم از برکزیت زیان اقتصادی دیده ‌است و می‌ بیند، هرچند می‌ گوید اگر جنگی با ایران روی دهد، با امریکا همراه می‌ شود، اما بسیار کمتر از اروپا خواهان بروز جنگ است.
 
۴. هرگاه به تأسیسات نفتی کشورهای حوزۀ خلیج فارس صدمۀ جدی وارد شود، اقتصاد چین و ﮊاپن و هند نیز صدمه می‌ بینند. بدین‌ خاطر است که نخست‌ وزیر ﮊاپن خود وارد عمل شد و دلیل آن را هم جلوگیری از جنگ گفت.
 
۵. هرگاه انتخابات مجلس اسرائیل در پیش نبود و پروندۀ فساد و فرسایش، حکومتِ نتان یاهو را ضعیف نکرده بودند، در صورت وقوع جنگ، اسرائیل ظرف نیم ساعت از میان نمی‌ رفت، بلکه از آن بسیار سود می‌ برد. چراکه یکه تاز خودکامۀ منطقه می‌ شد.
 
۶. تهدید اسرائیل به حذف شدن، آنهم در نیم ساعت (حمله «سردار» ذوالنور به حسینه منتظری و ایلغار آن، بیشتر از نیم ساعت وقت برد!)، نیازمند داشتن زرادخانۀ اتمی و فرو ریختن چند بمب اتمی با قدرت تخریبی بمب اتمی ای است که امریکا بر دو شهر هیروشیما و ناکازاکی ﮊاپن فرو ریخت است:
 
۷. نیویورک تایمز مقاله‌ ای در انتقاد سیاست ترامپ در قبال ایران انتشار داده‌ است. در این مقاله، نویسنده توضیح می‌ دهد که ترامپ به ایرانیان می‌ آموزد که نیازمند داشتن بمب اتمی هستند. زیرا اگر این سلاح بازدارنده را می داشتند، گرفتار وضعیتی نمی‌ شدند که اینک درآنند.
 
     اما اگر ایران بمب اتمی می‌ داشت و اسرائیل را تهدید می‌ کرد که ظرف نیم ساعت نابود می‌ شود، جبهۀ مقابل چند صد برابر از این، سلاح دارد؛ هرگاه بکار برد، از ایران و کشورهای مجاور ایران هیچ برجا نمی‌ ماند. بنابراین، توپ توخالی که «سردار»ها در می‌ کنند، بخاطر اطمینانی است که پیدا کرده‌ اند: جنگ روی نمی‌ دهد.
 
۸. باوجود این، زورآزمایی زبانی و عملیات ایذائی گویای این واقعیت هستند که دو طرف از گشودن بن‌ بست و بیرون آمدن از آن ناتوان هستند. از اینرو، سیاست صبر و انتظار در پیش گرفته‌ اند:
 
● ترامپ می‌ گوید من عجله‌ ای ندارم. زمان در اختیار من است و منتظر می‌ مانم. این ایران است که گرفتار شدیدترین تحریم ها است. اگر رهبران ایران به فکر مردم خود بودند، به پای میز مذاکره می‌ آمدند و ...
 
● تحلیل‌ گرانی می‌ پندارند که سران رﮊیم ولایت مطلقه فقیه عاقل اند و سرنوشت کشور را به نتیجۀ انتخابات ریاست جمهوری سال آینده امریکا گره نمی‌ زنند. الا اینکه عقل قدرتمداری از نوع عقل خامنه‌ ای و دستیاران او، همان‌ سان نمی‌ اندیشد که عقل اینگونه تحلیل‌ گران. روانشناسی اینان، روانشناسی ناتوانانی است که چاره را در انتظار می‌ بینند. چنانکه با وجود به ریاست جمهوری رسیدن ترامپ– بهنگام مبارزات انتخاباتی گفته بود، هرگاه انتخاب شود، امریکا را از توافق وین خارج خواهد کرد- اقتصاد کشور را بجای خود، بودجۀ دولت را حتی آمادۀ رویارویی با بازگشت و تشدید تحریم‌ ها نکردند. زیرا انتظار آنها این بود که «ترامپ از برجام خارج نمی‌ شود». وقتی هم ترامپ از قرارداد خارج شد، این «سران» منتظر شدند تا مگر اروپا کاری بکند. با وجودی که می‌ بینند کاری از دست اروپا برنمی‌ آید و از تهدید اروپا به بیرون رفتن از مرز مقرر در قرارداد وین، چیزی عاید نمی‌ شود، همچنان به انتظار آنند که اروپا و چین و روسیه کاری بکنند. وزرای خارجه این کشورها به اتفاق ظریف اجلاس کنند و تصمیمی بگیرند. این انتظار همراه است با انتظار شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده. بدین‌ خاطر است که هر یک از نامزدهای حزب دموکرات وعده می‌ دهد در صورت انتخاب شدن به قرارداد باز می‌ گردد و وسائل ارتباط جمعی رﮊیم، سخن او را با آب و تاب نقل می‌ کنند.
 
     و مردم ایران و امریکا باید بدانند، هیچ بن‌ بستی به خودی خود، باز نمی‌ شود. مردم این دو کشور هستند که می‌ توانند بن‌ بست را بگشایند. ایرانیان با تحریم رﮊیم، و امریکاییان با اندیشیدن در بارۀ کسانی که سرنوشت شان را بدان ها می‌ سپارند. اگر هر دو مردم، حقوق خویش را می‌ شناختند و بدان ها عمل می‌ کردند، از مدار بستۀ بندگی قدرت، می‌ رهیدند. 

Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter