صوتی

گریز خامنه ای بحران ساز از مسئولیت عواقب بحران، مصاحبه رادیو عصر جدید

 

 جهت شنیدن صدای مصاحبه لطفا اینجا را کلیک کنید

 

جهت دیدن مصاحبه لطفا اینجا را کلیک کنید

                                                                      

                                                                  
بنی صدر  : آقای خامنه ای، پس چرا برجام را آتش نمی زنید؟ یک جو شهامت، یک جو لیاقت، یک جو ...
آقای خامنه ای، شما بجای مراجعه به آمریکا و اروپا، باید به مردم ایران مراجعه کنید، 
در چه تاریخی یک ملتی تا این حد و خوار و ذلیل شده بود که اینجور سرنوشتش در اختیار دیگران باشد.
رادیو عصر جدید: آقای بنی صدر، آقای خامنه ای که همواره بحران ساز است، می خواهد از زیر بحران هایی که خود ساخته است، فرار کند. ایشان در سخنرانی خود در اول فروردین، اروپایی ها را متهم کرد که از برجام خارج شدند و همچنین آنها را متهم به این کرد که کانال مالی، شبیه شوخی است. سؤال این است که چرا آقای خامنه ای از زیر بار مسئولیت می خواهد فرار کند؟
بنی صدر : عرض کنم که در ۲۹ اسفند، نفت ملی شده است، یعنی استقلال و آزادی، دو هدف جنبش های ایرانی، در مزان تحقق قرار گرفته اند. و اگر شما توجه بکنید، با اینکه نوروز هم آنجور که فردوسی می گوید، دوران جمشیدی بود که در آن دوران فقر نبود، گرسنگی نبود، سیری بود؛ پیری نبود، جوانی بود؛ بیماری نبود، تندرستی بود؛ غم نبود، شادی بود؛ یاس نبود، امید بود. بعد که ضحاک بر ایران حاکم شد، یعنی سلطۀ بیگانه، ایران آن دوران، آرمانی را از دست داد. بنابراین به طور یقین، ربط مستقیم وجود دارد میان استقلال، بهزیستیِ در آزادی و نوروز،
خوب، حالا شما اول سؤالی که باید بپرسید این است که چطور چهل سال آقای خمینی، بعدش هم این آقای خامنه ای، این تحقق نوروز را که ملی شدن نفت است، هیچ وقت بر زیان نمی آورند. چرا بر زبان نمی آورند؟ برای اینکه وارونۀ آن استقلال و آزادی عمل می کنند. اینها با گروگانگیری و جنگ هشت ساله، بعد بحران های دیگر، و بحران اتمی و حالا هم جنگ های هشت گانه، عملاً سیاست خارجی را در سیاست داخلی و خارجی محور کرده اند. خوب، اگر بخواهند بگویند که ملی شدن نفت، یعنی استقلال و آزادی، اولین سؤالی که از اینها خواهد شد این است که خوب شما چرا خلاف این سیاست، جهل سال است مشغولید؟ نفت ملی شد، برای اینکه امپراتوری انگلستان جل و پلاس اش را جمع کند و از ایران برود و ایران استقلال و آزادی باز بیابد و از بیرون هیچ قدرت خارجی محور سیاست داخلی و خارجی کشور نشود، خوب، شما چهل سال است این قدرت خارجی را کردید، محورِ سیاستِ داخلی و خارجی. در همین صحبتی هم که از آقای خامنه ای  شما سؤال استخراج کردید، این همان است، باز یک قدرت خارجی است که محور سیاست داخلی و خارجی ایران است. ایران می باید در رابطه با این رفتار و آن رفتار قدرت خارجی اینکار را بکند یا آن کار را نکند. اینکه ۲۹ اسفند ماندگار شد، این رژیم هم از اول کوشید که این را بعنوان روز تعطیل حذف بکند، وجدان همگانی مردم ایران به او این اجازه را نداد. بلحاظ اینکه از لحاظ وجدان همگانی مردم ایران، ملی کردن نفت، یعنی بازیافتِ استقلال و آزادی، یعنی تحقق نوروز. حالا ایشان می گوید به اینکه اروپا عملاً از برجام خارج شده است.
رادیو عصر جدید: آقای بنی صدر یکی دو نفر از شنوندگاه از من خواستند که از شما بخواهم توضیح بدهید که آیا عید نوروز ربطی به دین دارد یا نه؟
بنی صدر: ببینید که اگر دین را بیان حق بدانیم ، در برگیرنده حقوق بدانیم نوروز راهم جشن وجدان به حقوق بشماریم، همانطور که الان در مورد ملی کردن نفت عرض کردم، خوب، این فکر راهنمای انسان هایی که دین را بیان استقلال و آزادی و حقوق می دانند، البته ربط دارد. انکار نوروز بنام دین، انکار دین است بمثابۀ بیان استقلال و آزادی. این است که بخشی از این ملاتاریا در مقام انکارند. چنانکه پنداری اگر جشن بگیرید، بلحاظ اینکه ما شدیم مردمی که وجدان پیدا کردیم به خود، بمثابۀ یک ملت، توانا شدیم با ایجاد جامعه ای پر از عدل و داد که در آن مرگ نیست، زندگی است؛ پیری نیست جوانی است؛ یأس نیست و امید است؛ غم نیست؛ شادی است؛ گرسنگی نیست؛ سیری هست؛ با توجه به این فقری که سرتاسر ایران را فرا گرفته است، این می شود انکار دین. از دید این بی خبران از دین، بمثابۀ بیان استقلال و آزادی. دین که برای این نیست که انسان ها را از شادی بخاطر حقوقی که ما یابند و به عمل می گذارند، در مقام تحریم بر بیاید. این دین نیست، این بیانی است که توجیه می کند قدرت ضد حیات را .
عرض کنم به شما، حالا بر گردیم به این صحبت آقای خامنه ای که می گوید اروپا در عمل از برجام خارج شده است. خوب، شما آقای خامنه ای، قبل از اینکه برجام امضاء بشود، ۲۴ ساعت قبل آن تمام این خطوط اصلی توافق نامه را ما اعلام کردیم، بعد هم معلوم شد که توافقنامه عین همان است که ما گفتم. بعد هم آن توافقنامه را تحلیل کردیم و توضیح دادیم که بنابر آن ایران ۱۰۵ تعهد پذیرفته و طرف مقابل هیچ تعهدی نپذیرفته است. و آنجا، این هشدار را دادیم که اگر آمریکا از این قرارداد بیرون رفت، شما چه در دست دارید؟ و تحریم ها را از نو برقرار کرد، شما هم تعهد سپرده اید، و هم کشور را گرفتار نحریم کرده اید! خوب، گوش شما ناشنوا بود، نشنیدید این هشدار را؟ بارها هم تکرار کردیم. شما نگفتید که اگر آنها برجام را پاره کنند، ما آتش خواهیم زد؟ حالا که خود شما می گویید آقای ترامپ پاره کرده، اروپا هم عملاً از برجام بیرون رفته است. خوب، چطور آتش نمی زنید؟ در مقامی که این آدم بخود داده است که گویا مجری دین است، این مرتب ضد و نقیض گویی هایش، یا این دین، دین نیست و کارش توجیه ضد و نقیض کاری های این آقاست، یا اگر همان اسلام فیضیه هم هست، او می باید به فغان بیاد، به فریاد بیاد! آخر، چقدر ضد و نقیض گفتن و کردن؟ خوب، حالا شما الان اگر بخواهید بگویید اروپا هم رفته بیرون دیگر، و آمریکا هم که رفته بیرون. خوب، مانده ای آنجا چکار کنی؟ اگر بیایی بیرون، درجا بنابر همان قرارداد، تمام آن تحریم هایی هم که شورای امنیت وضع کرده بود، روس و چین و هند و ... هم می باید آنها را اجرا می کردند، آنها هم بعلاوه خواهد شد. طرف مقابل، یعنی آقای روحانی و آقای ظریف، هراز چندی به خود می بالند که این توافق برجام را ما انجام دادیم، به به، چه فوایدی از آن حاصل شد. یکوقت هست شما در مقام دروغگویی هستید و دروغ را روان می گویید، یکوقت هست که نه، یک دلیلی هم دارید برای این ادعا. خوب، دلیل شما چیست؟ مردم فقرشان بیشتر نشده، که شده، ایران بیابان تر نشده، که شده، وضعیت دستگاه اداری بلبشوتر نشده که شده، دولت سایه وجود نداره که دارد. خوب، آنکه می گویید که اگر این توافق را نکرده بودیم، می شد، چیست؟
شما یک خطای عظیم کردید! ایران را تحت ۱۰۵تعهد قرار دادید، حال اینکه این مسئله اصلا به قدرت های خارجی ربط نداشت. این یک مسئله داخلی است، برای چندمین بار توضیح می دهم که این، یک مسئله داخلی است. این مردم ایرانند که می باید تصمیم بگیرند: می خواهند انرژی اتمی داشته باشند یا نه. حالا که آن تنها نیروگاه اتمی هم که بعنوان تعمیر خوابیده، کار نکرده، گرفتار تعمیر شده، است! آیا بمب اتمی، سلاح اتمی می خواهند یا نمی خواهند؟ هرگاه بگویند می خواهیم، خوب، باید عوارضش را هم تحمل کنند. چیز دو دو تا، چهار تایی است. اما شما یکبار هم به این مردم مراجعه نکردید و یک مسئله داخلی را از روز اول با پنهانکاری به یک مسئله خارجی بدل کردید، و در طول زمان هم فریب خوردید و کشانده شدید به هشت جنگ، و اکنون نه راه پس دارید، و نه راه پیش. این است واقعیت. راه خروج از این بحران هم باز در داخل کشور است، نه در بیرون کشور. چون یکوقت هست که شما به انتظار بنشینید که آقای ترامپ تا آخر دورۀ ریاست جمهوریش سر بیاید و در انتخابات برای دورۀ دوم هم شکست بخورد و جانشین او هم کسی باشد که به محض  اینکه شد رئیس جمهور، بگوید من قرارداد را قبول دارم و برمی گردم به قرارداد وین. خوب، حالا به اصطلاح سرنوشت بسته می شود به تقدیر، که عبارت است از رأیِ رأی دهندگان آمریکایی. خوب، اگر به آقای ترامپ رأی دادند، چه؟ یا جانشین او در موقعیتی قرار گرفت و دید که برداشتن تحریم ها– با توجه به متحدانش در منطقه- هزینه اش سنگین است و نکرد، چه؟ مگر کسی سرنوشت کشورش را در اختیار بله و نه یک منتخب آمریکا می گذارد که این بشود یا آن بشود؟ در چه تاریخی یک ملتی تا این قدر باید زبون، خوار، ذلیل شده باشد که اینجور سرنوشتش در اختیار دیگران باشد؟! این یک مسئله داخلی است آقا، به مردم مراجعه کنید، فضا هم باز باشد، همه صاحبنظران توضیحات لازم را به آن مردم بدهند، آن مردم هم بگویند که با این برنامه اتمی شما موافقند یا نیستند. تمام پیامد هایش را هم باید برای مردم توضیح داده بشود، یک انتخاب روشن و واضحی را مردم انجام بدهند. ما توی دنیا تنها نیستیم. نگاه کنید به انگلستان. حالا این بیچاره تجزیه طلب ها را ببینید! این آقا، امپراتوری بوده، عضو اروپا شده، رفراندوم کرده، همه پرسی کرده، اکثریتی گفتند از اتحادیه بیایید بیرون. مانده تویش، مانده تویش! می بینید که! چرا؟ به لحاظ اینکه رأیی که مردم انگلستان دادند، شفاف نبوده است. یک دروغ هایی را طرفداران بیرون آمدن، به مردم گفتند، که راست نبوده، در عمل معلوم شده که آنها راست نیست. حالا یک توافقنامه ای را با اروپا امضاء کرده که به اصطلاح کل هزینه را نپردازد، بخشی از امتیازات را حفظ بکند. آنهم آن مجلس میگوید نه، این کافی نیست. دو بار تا حالا رد کرده است. مسئله این است. حالا این کشور که می گویند مادر دمکراسی در جهان است، بسیاری از هموطنان عزیز من هم این اسطورۀ انگلستان هنوز توی کله هایشان هست. بعضی ها فکر می کردند و می کنند که اینها فکر صد سال بعد دنیا را هم کرده اند، خودشان که جای خود دارند. حالا می بینند که نه، اینها نوک بینی خودشان را هم ندیده بودند! با دروغ و دغل یک رفراندومی انجام دادند، مانده اند تویش، 
مراجعه به آرای عمومی وقتی کارایی دارد که بیشترین شفافیت بعمل بیاد و هیچ ناگفته ای نماند دروغ و دغلی در کار نباشد، خوب اگر مردم رای بدهند، اگر گفتند که میمانیم و این برنامه اتمی را میخواهیم بسیار خوب شما هم ادامه بدهید و اگر گفتند نه خوب قط کنید دیگه، آنوقت تحریم و تهدید به جنگ و همه اینها می شود بی معنی، خوب چرا اینکار را نمیکنی آقای خامنه ای، چون اگر اینکار را انجام بدهی  این ولایت مطلقه می شود باطل، چون معلوم میشه که تشخیص با مردمه نه با سرکا، خوب حالا که اینکار را نمی کنی چرا می گریزی، اینها که جمله به جمله این توافق را به تصوین سرکار رساندند و مرتب هم اینرا تکرار کردند  که جز به جز این توافق با نظر شما بوده اگر هم فرض کنیم نبوده خوب مسئولیت شما دوتا می شود، شما هم ولایت مطلق داری و هم یک قراردادی امضاء می شود که ایران را تحت ۱۰۵ تعهد قرار میده و این هم پیامدش می شود و شما از آن خبر نداشتی و با آن موافق نبودی و شد، خوب این یعنی باطل دیگه، معنایش اینه که ولایت مطلقه باطل و بکاری نمی آید جز زیان و تخریب، شما مگه نه اینکه آنجا هستی که خطوط اصلی سیاست خارجی را تعیین می کنی و باید مراقب باشی که سیاست خارجی اتخاذ نشود چه رسد به قراردادکه این را متعهد کند و به استقلال کشور صدمه بزند و به قدرت خارجی این امکان را بدهد که هر وقتی خواست هر بازی که خواست سر اینکشور بیاره عملا هم اینجور شده، 
آنوقتی که این قرارداد امضاء شد، طبق قانون اساسی باید می رفت مجلس. این آقای روحانی گفت ما چیزی امضاء نکردیم که برود مجلس! پس چکار کرده بودید شما با آن وزرای خارجۀ اروپا و آمریکا و روس و چین و نمایندۀ اروپا؟ کاغذ سفید امضاء کرده بودی؟ شما آقای رهبر، آنجا گفتی بر عهدۀ مجلس است. خوب، چرا سر همین حرف نماندی که آن مجلس این را بررسی کند و ببیند که این صحیح است که این ۱۰۵ تعهد به پای ایران نوشته بشود و طرف مقابل دستش باز باشد برای هر بازی ای؟ آنجا چرا روی حرف خودت نماندی؟ آن مجلس، ظرف بیست دقیقه، سر و ته قضیه را بهم آورد! آن شورای نگهبان هم گفت که اصلاً به ما هیچ ربطی ندارد! پس به کی ربط دارد؟ شما یک چیزی را امضاء کردید و کشور را زیر یک تعهداتی قرار دادیو و هم اکنون این تحریم ها وضع شده اند و سخت تر شدند، هیچ کس هم مسئولش نیست! بنازم به این رژیمی که شما دارید! اقلاً یک جو شهامت! یک جو لیاقت! یک جو مسئولیت شناسی! حالا آن قبلی (روح الله خمینی)، همین بازی را در آورد و هشت سال این جنگ لعنتی را ادامه داد، آخر سر این نتیجه اش را پذیرفت و جام زهر را سر کشید. این آقا با کمال ...، چه بگویم، نمیخواهم آن کلمه را بکار ببرم، اصلاً مثل اینکه به این آدم مربوطی نیست! مثل یک آدمی که از بیرون دارد انتقاد می کند! آقا، آنجا را، در مورد برجام هم، دقت لازم را نکردیم و کلاه سرمان رفته و بعد حالا هم آمده می گوید که اروپا هم رفت بیرون و ... . شما هم این وسط هیچ کاره بودی؟ ناظر بی طرف یا ناظری که ببیند چی پیش می آید، بگوید خوب بوده یا بد بود. شما این کشور را توی هشت تا جنگ بردی و اسیر کردی. آنها هم عین همین بازی که سر مستبد های قبلی در آوردند، مثل سر هیتلر، هی کشاندند از این جبهه به آن جبهه و جبهه های جدید گشودند. گرفتار کردی این کشور را. تازه به خود می نازی که من آنم که بر منطقه، بسط ید دارم.
حالا این آقای روحانی رفته عراق. همچنین توی این وسایل ارتباط جمعی شان تبلیغ می کنند، مثل اینکه رفته فتح الفتوح کرده و برگشته است. اما اطلاعاتی که از همان عراق به من رسیده، می گوید به اینکه، بله در نجف  روحانیان طراز اول با ایشان دیدار کردند، خصوصاً آقای سیستانی. اما دو انتقاد و اعتراض جدی بعمل آوردند. یکی راجع به مداخلات ایران در عراق. گفتند این مداخلات، حالت طغیان ایجاد کرده است. حالا آن بخش سنی نشین که جای خود دارد، بخش شیعه نشین هم دارد عاصی می شود. ایران باید به این مداخلات پایان بدهد. دو، گفتند بعنوان شیعه، در جهان تشیع و دنیای مسلمان، این ولایت فقیه، آنهم با صفت مطلقه ای که شما بهش دادید، دست و پای ما را بسته است. نمی توانیم بگوییم این وجه شرعی دارد، مبنای دینی دارد. سکوت بکنیم، مسئولیم، از ما می پرسند. سکوت را بشکنیم، تالی فاسد دارد، می گویند خوب، تنها کشور شیعه، یک رژیمی که خود را رژیم دینی می داند، شما او را هم خراب کردید. خودتان یک فکری برای این ماجرا بکنید. خوب، اینها چه فکری بکنند؟ آقای خامنه ای از هم اکنون دارد مهره هایش را می چیند، برای اینکه جانشین او از خود این آقا بلکه بیشتر نماد جنایت و فساد و خیانت باشد، و اینکه جانشین آقای روحانی دست آموزتر باشد. این آقا، هیچ قصدی ندارد این همه ویرانی که ظرف چهل سال بیار آوردند، بنشیند پیش وجدان خودش بگوید بابا بست است دیگر. هی بشین آنجا بگو که بله، ما چقدر پیشرفت کردیم! آقا، این پیشرفت را که تو میگویی ما کردیم، پنجاه میلیون نفر که خود این مسئولان می گویند زیر خط فقر اند! این پیشرفت را کردی؟ اینکه کشور بیابان شده، این پیشرفت را کردی؟ اینکه هر مشکلی پیش می آید، مشکل طبیعی، سانحه، چیزی، دولت ولایت مطلقه فقیه درمانده است، این را می گویی پیشرفت کردی؟ آن زلزلۀ غرب، هنوز لااقل بخشی از زلزله زده ها خانه و کاشانه پیدا نکردند. الان سیل آمده در مازندران، دستگاه شما چقدر توانایی دارد که در برابر همین سوانح طبیعی مقابله کند؟
در اول انقلاب یاد شما مردم ایران می آورم. ای کاش قدر آن روز های بس شکوهمند را می دانستیم. در خوزستان سیل آمد. من از بالا که با هلیکوپتر نگاه می کردم، اصلاً سراسر این خوزستان زیر آب بود. آدم که هیچی، حتی یک گوسفند هم نمرد. هم حکومت تمام امکاناتش را بسیج کرد، و هم مردم. حالا سانحه می شود، مردم می خواهند کمک کنند، آقای سپاه تشریف می آورد آنجا که اینها باید ار طریق من کمک کنند. آنوقت هم همین مسئله بود، مردم به حساب ریاست جمهوری پول داده بودند برای کمک به خانه هایی که  سیل آسیب زده بود. آقای رجایی پیش من آمد که می باید این پول را در اختیار حکومت ایشان قرار بدهم تا او خرج ساختن خانه هایی که سیل خراب کرده، بکند. گفتم آقا، این حکومتی که شما هستی، اگر مردم به شما اعتماد داشتند که این پول را به حساب شما می ریختند، نداشتند که به حساب رئیس جمهوری ریختند. برای اینکه فکر می کنند این آدم کسی است که نمی گذارد یک دینار پول در غیر آنچه مردم می خواهند مصرف و خرج بشود. حالا هم، این روزگار کشور است!
حالا یک سؤال دیگر هم بکنیم از این آقای خامنه ای. آقا، این چهل سالی که بخش اولش که آقای خمینی همه کاره بوده، بقیه اش سرکار تشریف داشتید، ممکن است بفرمایید چند بار شما قبول مسئولیت کردید؟ آخر می شود یک آدمی ولایت مطلقه داشته باشد، بقول این آقایان، بر جان و مال و ناموس مردم بسط ید داشته باشد، یک بار به خودش زحمت جواب به سؤال های اساسی این مردم، سؤال های فراوان را ندهد؟ هر دفعه هم طلبکار شده است! خوشمزه است این مجلس خبرگانی است که این باید نظارت بکند بر این آقای رهبر. بجای اینکار، توجیه گر این آقای رهبر است. می آید تقصیر ها را می اندازد گردن امر و زید. می گوید، به به، عجب رهبری داریم، در دنیا بی مانند است! این وضعیت کشور است. خوب، یک مردمی که شما مردم ایران اید. حالا هم که روز دوم نوروز است. شما چه وقت می خواهید روی این حقوقتان بایستید! چون تا وقتی که وجدان پیدا نکنید به حقوقتان، وجدان پیدا نکنید به توانایی هایتان، به عمل برنمی خیزید. وقتی به عمل برنمی خیزید، خوب، یک رژیمی دارید خیره سر، اصلاً خود را پاسخگوی شما نمی داند. دیگر آن باید به خدا پاسخ بدهد. خدا هم که وعده قیامت است. آنجا باید به مسئولیت این آقا و امثال او رسیدگی کند. پس، این آقا فرصت دارد و این فرصت را شما در اختیارش گذاشتید، خدا نگذاشته است. شما مردم اگر حقوقتان را می شناختید و توانایی هایتان را بکار می انداختید، نبود این استبداد که بتواند این کارها را با شما بکند! چند بار در ظرف این چهل سال گفتم، در عمل دیدید که اینجور بوده، هرچه تأخیر بکنید، از ترس اینکه اگر جنبش کنید، چه می شود، چه نمی شود، روز گار شما از بد، بدتر، از بدتر، بدترین می شود، چنانکه می شود.
حالا هم شما را فرا می خوانم که روزگار خود را نو کنید با وجدان به حقوق خویش، با وجدان به توانایی های خود، و قیام به حقوق و مسئولیت شناسی در برابر خویش، در برابر وطن، در برابر تاریخ ایران. چنان نشود که آیندگان بگویند در دوران نسل شما، ایران ویران شد، برخیزید و ایران را آبادان بگردانید، شاد و پیروز باشید. 
جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۸

Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter