وضعیت سنجی دویست و سی و هشتم: نقش اروپا وقتی میان دو طرف قرار می‌گیرد

 

    دو اعلان، یکی اعلان Instex مخفف «Instrument in Support of Trade Exchanges » ابزار حمایت از مبادله بازرگانی و دیگری اعلان خروج امریکا از پیمان با روسیه بر سر موشکهای میان و کوتاه برد، گویای موقعیت اروپا هستند: اعلان دومی، اروپا را میان امریکا و روسیه‌ای قرار می‌دهد که حالا دیگر در رقابت تسلیحاتی اما نابرابر قرار می‌گیرند. با توجه به اهمیت حضور اقتصادی چین و نیز برنامه تسلیحاتی این کشور، اروپا ناگزیر است یکی از دو انتخاب را بعمل آورد: وابستگی نظامی – سیاسی بیشتر به امریکا و استقلال نظامی – سیاسی از امریکا. دومی ایجاب می‌کند اروپا، بلحاظ اقتصادی نیز، از وابستگی به بازار امریکا بکاهد. کاری که آسان نیست.

     پیش از خروج از این پیمان، امریکا از پیمان برسر سلاح اتمی با روسیه نیز بیرون رفته بود. اروپا از هر دو پیمان سود می‌برد. هم بدین‌خاطر که از چتر حمایت نظامی امریکا برخوردار بود و هم بدین‌خاطر که می‌توانست هزینه‌های نظامی خود را پایین نگاه دارد. اما ترامپ هم به اروپاییان فشار وارد می‌کند هزینه‌های نظامی خود را بالا ببرند و هم تهدید می‌کند از ناتو نیز خارج می‌شود. امریکا از جداشدن اعضای اتحادیه اروپا از این اتحادیه حمایت نیز می‌کند. اروپایی در این موقعیت، بر سر قرارداد وین که با رﮊیم ولایت مطلقه فقیه امضاءکرده ‌است، چه اندازه می‌تواند در برابر امریکا بایستد؟ هرگاه بخواهد استقلال بجوید، این پرسش یک پاسخ پیدا می‌کند و اگر بخواهد در وابستگی کنونی بماند، پاسخ دیگری می‌جوید. «ابزار مالی حمایت از مبادله بازرگانی» سخت محدود شده، قرار نخستین تضمین امنیت معامله با ایران، است. بنابر آن تضمین، ایران به اروپا نفت می‌فروخت و از اروپا کالا خریداری می‌کرد. تازه این «ابزار» را سه کشور اروپایی ساخته‌اند و نه اروپا:

موقعیت اروپا در رابطه با امریکا از زبان instex  :

    ببینیم دستگاه تبلیغاتی رﮊیم در باره علت جانشین SPV شدن INSTEX چه می‌گوید (این توضیح در پرس تی وی در 2 فوریه  2019 انتشار پیداکرده ‌است):

● نخست فرق میان SPV را با  INSTEX بدانیم و بپرسیم چرا اروپا اولی را که قول داده بود نکرد و دومی را، نه اروپا که سه کشور اروپایی کردند: اولی مکانیسمی بود که امکان می‌داد مجازاتهای غیر قانونی امریکا بر ضد ایران، بلاا ثر شوند و یک رویارویی مستقیم اتحادیه اروپا با امریکا بود.

     قرار براین بود که اتحادیه اروپا، قانونی را به اجرا بگذارد که در 1996 میلادی برای بی‌اثر کردن تحریمهای امریکا برضد کوبا و ایران و لیبی، تصویب شده بود. بنابر آن قانون، امریکا حق نمی‌داشت در بیرون از قلمرو خود، برای کشورهای دیگر جهان، تکلیف تعیین کند و آنان را ناگزیر کند تحریمهایی را به اجرا گذارند که امریکا مقرر می‌کرد. در محدوده SPV ، تمامی شرکتها و بانکهای اروپایی که به معامله با ایران متمایل باشند، در برابر مجازاتهای تحمیلی امریکا، مصونیت و حمایت پیدا می‌کنند. و به امریکا نیز اجازه داده نمی‌شود قوانین مجزا در قلمرو ملی خود را در کشورهای دیگر جهان نیز مجری دارد. بنابراین، اگر امریکا یک شرکت و یا یک مؤسسه بانکی را مجازات کند، کشورهای اروپا نیز مجاز می‌شدند دست به عمل متقابل بزنند و شرکت یا مؤسسه بانکی امریکا را مجازات کنند. با این سازوکار، همه شرکتها و بانکهای اروپایی، بدون مشکل، می‌توانند با ایران معامله کنند. نفت و فراورده‌های دیگر ایران را بخرند و به ایران کالا بفروشند. اگر خواستند در ایران سرمایه‌گذاری کنند، بدون مانع می‌توانند این کار را بکنند.

برای این که اتحادیه اروپا نتواند آن قانون را به اجرا بگذارد، امریکا به کشورهای ضعیف اروپا فشار آورد و موفق شد اجماع اعضای اتحادیه را ناممکن کند. افزون بر این، شرکتها و بانکهای اروپایی را تهدید به مجازات مضاعف و بسا سه و چهار درجه‌ای کرد. به ترتیبی ‌که اگر بانکی وارد گفتگو با ایران شود، هیچ‌یک از مؤسسه‌های پولی و مالی دیگر اروپایی جرأت کار با آن بانک را پیدا نکند. حتی کارکنان یا شرکتهایی که پول خود را از آن بانک دریافت کنند نیز مجازات می‌شوند.

امریکا کشورهای اروپایی و مقامات اول این کشورها را تهدید کرده‌ است که اگر بر آن شوند ساز و کار مالی ایجاد کنند، امریکا نیز سازوکار فلج‌کننده آن را ایجاد خواهد کرد. افزون براینها،

وقتی امریکاییان اعلان کردند قصد دارند کنفرانس پیرامون امنیت را در ورشو تشکیل دهند، اروپاییان و ایران عصبانی شدند. این کنفرانس، دو روز پیش از کنفرانس امنیت مونیخ تشکیل خواهد شد. چرا کنفرانس در ورشو تشکیل می‌شود؟ زیرا برغم حمایت‌های مالی و غیر آن که از اروپا دریافت می کند، لهستان از سیاست امریکا پیروی می‌کند.

     بدینخاطر بود که نه اروپا که سه کشور اروپایی، INSTEX را راه‌ اندازی کردند. چرا که جرأت راه‌ اندازی  SPV   

را در خود نیافتند. بنابر این سازوکار، تنها مواد غذایی و دارویی که امریکا فروش آنها را به ایران تحریم نکرده‌ است، ایران می‌تواند از این سه کشور بخرد. کشورهای دیگر اروپایی اگر بخواهند می‌توانند به این سه کشور ملحق شوند. هنوز نیز معلوم نیست این ساز و کار چه زمان بکار خواهد افتد. مشروط نیز هست. شرط آن این‌ است که ایران قوانین در باره مبارزه با تروریسم و پول شویی را تصویب کند و به اجرا بگذارد.

سخن ظریف نیز در آنچه به ناتوانی اروپا از استقلال عمل در قبال امریکا مربوط می‌شود، تصدیق قول پرس تی وی است.

مطبوعات فرانسه نیز قرار سه کشور اروپایی را « mini mechanism » خوانده‌اند (لیبراسیون 1 فوریه 2019) که کارایی آن محدود به فروش مواد غذایی و دارویی به ایران است:

این سه کشور با 3000 یورو سرمایه اولیه که به سرعت می‌تواند به 100 هزار یورو و سپس یک میلیون  افزایش یابد، مؤسسه‌ای را ایجاد می‌کنند که مقر آن در پاریس و رئیس آن، پر فیشر Per Fischer، مقام سابق کومرس بانک آلمان، خواهد بود. بنابر قرار قبلی، ایران می‌توانست نفت خود را به اروپا صادر کند. قول خانم فدریکا موگرینی، در ماه سپتامبر 2018 که دولت ایران را بسیار شاد کرد، تصدیق قولی بود  که اروپا، بعد از خروج امریکا از توافق اتمی با ایران در ماه مه 2018، داده بود ( SPV)  نیز همین بود. اما وقعیت‌ها عملی کردن آن قول را ناممکن کردند. واکنش واشنگتن گویا است: سازمان امریکایی مأمور اجرای مجازاتها برضد ایران ( Ofac) خاطر نشان می‌کند که معامله کالا با کالا اثری بر مجازاتهایی که امریکا برضد ایران وضع کرده ‌است، ندارد. بعد از ماهها، این هفته و آن هفته کردن‌ها، مؤسسه‌ای به ثبت رسید که بنابر قول ﮊان ایو لودریان، وزیر خارجه فرانسه، تغییری در وضعیت ایجاد نمی‌کند اما پیام سیاسی مهم به تهران است که ما مصمم هستیم توافق اتمی را، برغم خارج شدن امریکا از آن، حفظ کنیم. و نیز پیام است به امریکا که برغم مجازاتهای ماوراء مرزی امریکا، ما مصمم به حفظ منافع خود هستیم.

 این مکانیزم یک واسطه انتقالی بوده و قرار است وارد کننده اروپایی از ایران، بدهی خود را به اینستکس پرداخت کند و صادرکننده کالا به ایران، طلب خود را از اینستکس دریافت کند؛ بنابراین قرار نیست پولی به ایران منتقل یا از آن خارج شود.

   الا اینکه برابر قرارداد وین که 105 تعهد بر دوش ایران نهاده ‌است، غرب می‌باید تحریمها را لغو می‌کرد. بنابراین، محتوای «پیام سیاسی» اروپا، نه این «مینی مکانیسم» که تن ندادن به اعمال تحریمهای امریکا در قلمرو اروپا بود. وزیر خارجه فرانسه چنان که پنداری با کودک روبرو است، به او خروس قندی می‌دهد بجای عمل به قرار دادی که ایران را زیر بار 105 تعهد سنگین نگاه می‌دارد. تازه شرط اینکه رﮊیم ولایت مطلقه فقیه این خروس قندی را بمکد، این‌ است که قانونهای پول شویی و مبارزه با تروریسم را تصویب و اجرا کند. بنابر رویه، رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، بحران را تا شکست کامل ادامه خواهد داد. قرارداد وین و بر دوش مردم ایران گذاردن تعهدهای سنگین و پی‌آمد آن که خروج امریکا از قرارداد و وضعیت تحریمهای هرچه سنگین‌تر، کافی نیست. هنوز رﮊیم بنا دارد بحران را تا ورشکست کامل کشور ادامه دهد. زیرا بحرانی که بدون اطلاع مردم ایران ایجاد کرده ‌است، روش بی‌ زیان و پرسود آن، برای ایرانیان، مراجعه به این مردم و حل آن توسط مردم است. اما اتخاذ این راهکار را رﮊیم ولایت مطلقه فقیه پایان خویش می‌داند و بدان تن نمی‌دهد.

     حل مشکل با دنیای خارج، قرار گرفتن میان دو سنگ آسیاب است و ایران را خورد می‌کند:

وقتی اروپا به خود نقشی مستقل از امریکا نمی‌دهد، ایران میان دو سنگ آسیاب قرار می‌گیرد:

1. هرگاه اروپا قرار نخست خود (SPV)را به اجرا می‌گذاشت، هم استقلال خود را برجهانیان آشکارکرده ‌بود و  هم ایران مستقیم میان چین و روسیه از سویی و امریکا از سوی دیگر قرار نمی‌گرفت. اما اروپا هم بدین‌خاطر که بر ایجاد اجماع توانا نشد و  هم بخاطر سیاست تهاجمی امریکا و هم بدین لحاظ که رﮊیم ایران، رﮊیم قابل دفاعی نیست و هم بدان جهت که باید رضایت خاطر اتحاد سعودیها و اسرائیل را جلب کند، کاری بیش از INSTEX نمی‌تواند انجام دهد. خوانندگان وضعیت ‌سنجی‌ها می‌دانند که آنچه امروز واقع شده ‌است، پیش و بعد از خروج امریکا از قرارداد وین، در وضعیت سنجی‌ها خاطر نشان شده‌ است. اما از آنجا که رﮊیم، بنای کار را بر واقعیت‌ها نمی‌گذارد، به انتظار اقدام اروپا نشست. تنها در روزهای پیش از اعلان سه کشور بود که ظریف گفت: ما به انتظار اروپا ننشسته‌ایم. آیا در کشور این اندازه آزادی هست که کسی از او بپرسد: چرا از نخست، بنای کار را بر شناسایی واقعیت و سنجش وضعیت نگذاشتید؟

2. اینک ایران میان دو سنگ آسیاب قرارگرفته ‌است. نقش اروپا این شده ‌است که ایران را مهار کند. این نقش را با موفقیت، انجام داده ‌است. امریکا ایران را در منگنه تحریمها قرار داده ‌است و ایران مفری جز روسیه و چین ندارد. بدیهی است این دو کشور، از وضعیتی که ایران در آن است، برای دوشیدن هرچه بیشتر ایران، استفاده می‌کنند. موقعیت فرادستی که روسیه در سوریه پیدا کرده ‌است، از جمله، بخاطر در منگنه قرارگرفتن ایران است.

3. با توجه به این واقعیت که رﮊیم ایران را درگیر 8 جنگ کرده ‌است، فرار استعدادها و سرمایه‌ها و صدور ثروتهای طبیعی توأم با فساد بزرگ ناشی از «دورزدن تحریمها» ادامه می‌یابد، در نتیجه بی‌کاری و گرانی و فقر، روز افزون می‌شود.

4. ضعف آشکار امریکا در این ‌است که در دوران تفوق اقتصادی قطعی، تهدید به قطع کمکها می‌کرد و حالا تهدید می‌کند که حضور در بازار امریکا، ایجاب می‌کند شرکتها و بانکها با کشورهای مورد تحریم امریکا معامله نکنند. باتوجه به این واقعیت که اقتصاد امریکا نه تنها موقعیت پیشین را بدست نمی‌آورد، بلکه بطور روزافزون، موقعیتش تنازل می‌کند، شرکت اروپا و دیگر کشورها در بی‌اثر کردن تحریمها، بسا به اقتصاد امریکا، در آنچه به اکثریت بزرگ مربوط می‌شود، سود می‌رسانند. زیرا سبب می‌شوند که اقلیت مسلط بر امریکا، موقعیت خود را در خود امریکا نیز از دست بدهد و تغییر ساختار اقتصادی بسود اکثریت بزرگ ناگزیر شود. بدیهی است از اقلیت‌های مسلط بر جامعه‌های دیگر که مهار سرمایه و دیگر نیروهای محرکه را در دست دارند، نمی‌توان انتظار داشت که اقلیت مسلط بر جامعه امریکایی را تضعیف کنند. با وجود این، هرگاه اکثریت‌های بزرگ بدانند راهکار دیگر نیز وجود دارد، می‌توانند تغییر خود را خود تصدی کنند.

4. ترسهای بازدارنده مردم ایران از جنبش همگانی، خود عامل تشدید صدور و تخریب نیروهای محرکه بالا می‌شوند. سیاست ترامپ ضد جنبش و هدف آن استفاده از رﮊیم در پیشبرد سیاست امریکا در منطقه، به زبان ساده، به حداکثر رساندن برد و خورد ثروتهای منطقه است.از اینرو است که میزان و شدت تخریب در ایران بدین‌حد رسیده ‌است. برای خارج شدن از این وضعیت،

5. هم ایرانیان می‌باید از وهم ترسها خویشتن را برهند و از تخریب زندگی خویش باز ایستند که بستگی به وجدان بر حقوق پنج‌گانه و عمل به این حقوق و قوت گرفتن جامعه مدنی و برخاستن به تخریب زدایی دارد و هم آنها که در خدمت رﮊیم ولایت مطلقه فقیه هستند، عقل خویش را از دروغ‌های بس رسوا (به تصدیق رهبران جهان، خامنه‌ای توانمندترین رهبر جهان است و دروغی بزرگ‌تر از آن، او در چاه جمکران، راه‌حل هر مسئله را از امام زمان اخذ می‌کند و ایران قدرت منطقه است و...) برهند و همان‌کار را بکنند که خدمتگزاران رﮊیم شاه، بهنگام انقلاب و کارکنان رﮊیمهای شوروی سابق و اروپای شرقی تحت سلطه روسیه کردند.

     و، هم، با درس گرفتن از سه جنبش همگانی (انقلاب مشروطیت و ملی کردن نفت و انقلاب 57)، به بدیلی قوت ببخشند که در بیرون از دو مدار بسته، یکی رﮊیم ولایت مطلقه فقیه و دیگری قدرتهای خارجی که هردو استبداد را جبری می‌کنند، عمل کند و نماد و بیانگر «تغییر از پایین»، یعنی شرکت مردم در تغییر خویش به یمن عمل به حقوق و بدیل دائمی خود شدن در جریان رشد، باشد. پایان بخشیدن به بحران سازی و بحران بازی و پایان بخشیدن به مسئله سازی و حل کوهی از مسائل که ایجاد شده‌اند، جز در استقلال و آزادی و با شرکت جمهور مردم، شدنی نیست. زمان نیز کوتاه است و کوتاه‌تر نیز می‌شود.

Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter