مصاحبه های تلویزیون سپیده با آقای ابوالحسن بنی صدر
چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۷
مصاحبه کننده، آقای جهانگیر گلزار . چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۷
فایل صوتی
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-97-06-28sepideh
فایل تصویری
نقش زن در رابطه با قدرت و جامعه
تلویزیون سپیده استقلال و ازادی
مصاحبه کننده : جهانگیر گلزار
آقای گلزار: بینندگان محترم تلویزیون سپیده استقلال و آزادی سلام دارم خدمت شما؛ همچنین سلام و تشکر دارم از شما آقای بنیصدر که به برنامه ما تشریف آوردید.
آقای بنیصدر: سلام بر شما و شنوندگان و بینندگان گرامی در ایران و هر جای جهان که میزیند.
آقای گلزار: آقای بنیصدر فراکسیون زنان مجلس یک پیشنهادی به مجلس داده و آن اینکه گفته که زنانی که بیستوهشت سال داشته باشند، مدرک کارشناسی ارشد داشته باشند، پنج سال سابقه کار هم داشته باشند و بیمه بازنشستگی هم داشته باشند، نیازی به اجازه ولی و یا دادگاه برای ازدواج با مرد دلخواه خودشان را ندارند. و یک پیشنهاد دیگر هم داده شده البته در رابطه با طلاق که اینکه در شناسنامه زنان آن طلاق نوشته نشود برای اینکه جامعه به آنها به دید حقارت نگاه میکند، این را حذف کنند. آیا اصلاً نیازی هست که زن برای ازدواج و انتخاب همسر اجازه از پدر بگیرد و این قانونی که پیشنهاد میکنند در راستای اصلاح به اصطلاح قانون زنستیز است در جامعه ایران و متناسب است با حقوق زن و انسان یا اینکه مخالف آن است؟
آقای بنیصدر: عرض کنم که در این کار جدید که کتاب امرهای واقع مستمر است به عنوان تمرین، امرهای مستمر به معنای آنچه که دین گفته و از خودبیگانه شده، اینها در چهار زمینه مطالعه شده. یکی خدا، خدا کیست؛ که این قدرت که دین را از خودبیگانه میکند تعریف خدا را هم تغییر میدهد تا خدا بشود یک قدرت و توانایی زورمند تا این زورمندها از او نمایندگی کنند. یکی در دین؛ که این بیان حقوق است، بیان استقلال و آزادی در آغاز هست این بشود بیان قدرت. یکی در باب زن؛ در روابط اجتماعی به اصطلاح نمونه زن در جامعهها. یکی هم در باب اقتصاد مطالعه شده. اما آنچه که در مورد زن هست آدمی در شگفت میشود وقتی از این دید در قرآن مینگرد. چون تبلیغ عمومی بر این است که قرآن به سود مرد تبعیض قائل شده، خطاب به مرد سخن میگوید مثلاً اگر ازدواج کردید اینجور بکنید آنجور نکنید، میتوانید زن را بزنید، میتوانید بیشتر از یک با یک زن ازدواج کنید و طلاق را هم میتوانید بدهید، اینها تمام نابرابریها نیست ها؛ در این جامعههای بشری عموماً نمیدانند مجموعه این نابرابریها چند تاست، و کدامها هستند، چگونه پدید آمدند و چه نقشی دارند در اینکه این هرم اجتماعی زن نقش به اصطلاح واسطه ارتباط بین دو طرف قدرت در هر رابطه قدرت قرار بگیرند، این شبکههای تار عنکبوتی قدرت که در جامعهها به وجود میآیند زن در آنها چه نقشی دارد. اینها میبینی که مهمترین مسائل هر جامعه است در همه زمانها. خب حالا از آن نابرابریها یکی این است که میگوید اختیار ازدواج زن با او نیست، اختیار طلاق را هم با او نیست، ندارد. خب کی دارد؟ اختیار ازدواج را میگوید پدر دارد، پدر و مادر نه ها! پدر دارد. چون پدر به قول این فقها به زن ولایت نمیرسد. اختیار طلاق را هم ندارد، شوهر دارد، اگر خواست طلاق میدهد، نخواست هم نمیدهد. مگر یک شرایطی را این فقها قائل شدند که البته این شرایط هم در قرآن هم نیست، خودشان قائل شدند میگویند روایت اینجور گفته.
آقای گلزار: مثلاً معتاد باشد یا اینکه بیمار باشد یا نفقه ندهد...
آقای بنیصدر: یا ناتوان از آمیزش جنسی باشد، این چیزهایی که میشمرند. خب حالا اینها در قرآن وجود دارد؟ خیر. آیا در قرآن گفته اگر زن خواست ازدواج کند باید پدرش به او اجازه بدهد؟ نه. نیست همچین چیزی. اینکه این زن است که ابتکار میکند ازدواج را، اوست که حق دارد شوهر برگزیند، خلاف آنچه که در جامعهها رسم است، این اختیار، اختیار خود را به عقد مرد درآوردن با زن است، این بله در قرآن است. خب حالا از کجا آمد این، اینکه زن صغیر است و این اختیارش با پدر است؟ این از فلسفه یونانی آمده که در آن فلسفه زن را دونِ انسان میداند، ناقص عقل میداند، تعریفی که میکند از زن او را تشبیه میکند به کاه. به این عنوان که کاه همینجور که باد برمیخیزد، کاه را هم به هر طرف میبرد، هوس هم زن را به هر طرف میکشاند. پس این به اصطلاح بنده هوس است. شما در تورات هم مییابید، تورات از خود بیگانه، که زن بعد از اینکه فریب داد آدم را، و این مأمور شد شهوت گرایش به مرد داشته باشد و به اصطلاح مرد را افسون کند با شهوت. این تعریفی است که از زن است. خب این آمده به دین. حالا یکی از این آقایان بپرسد اگر اینها صحیح بود خب چه لازم بود به دین، قبلاً همه اینها بود. فیلسوفان گفته بودند، معلمان اخلاق بین ممیزین گفته بودند، به دینهای قبلی راه یافته بودند و اینها رویه عمومی هم شده بودند. خب چه حاجت به دین بود، دین جدید بود؟ برای این بود که این زن از این موضع و موقع حقیر، دونِ انسان برهد، به عنوان شی جنسی این عنوان را از دست بدهد، به عنوان انسان حقوقمند با مرد برابر نشیند. اگر اینجور است که این هیچ اختیاری ندارد پس آنجا چرا میگوید ما زن و مرد را آفریدیم، از قبایل و ...... لتعارفوا. خب باید میگفت به اینکه زن و مرد را آفریدیم و مرد به اصطلاح صاحب اختیار زن است و زن هم از خود اختیاری ندارد. حالا نه تنها در قرآن نگفته این سخن را، بلکه وارونه این را هم گفته در آن آیه که میگوید که ان والمومنون و المومنات بعضهم اولیا بعض، این زن و مرد مؤمن بر یکدیگر ولایت دارند پس آنجا برابری است در امر ولایت. و چگونه شد اینجا از دست داد ولایت را، آنجا داشت اینجا از دست داد؟ بر خودش ندارد ولایت ولی بر مردان، ان والمومنون والمومنات دیگه! بر مردان مؤمن ولایت دارد ولی بر خودش ندارد؟ گفتم اما اینکه نه تنها نگفته بلکه وارونه آن را هم گفته به این لحاظ است که میگوید اندازه کرامت مرد را چی تعیین میکند؟ کرامتی است که او برای زن خود قائل میشود، تکریمی است که او از زن میکند. و در قرآن، پیامبر ما میگوید که خدیجه نیمی از نبوت بود، در قرآن در داستانهای قرآنی همه جا این زن است که ابتکار میکند، برای چند مورد، زن فرعون میگیرد از آب نوزادی که موسی است. او میپرورد. عصر جدید را زن است که آغاز کرده. در مورد عیسی هم میبینیم مریم است که نفختو فیه روحی به اصطلاح تحقق پیدا میکند این آفرینش خداوندی که این باردار میشود و بار بر زمین میگذارد که جهان را عصر دیگری را آغاز میکند. همین مورد را غیر از خدیجه مادر پیامبر ما میکند. پس این چگونه میشود به تاریخسازان، نه بیشتر از تاریخ، گشایندگان فضاهای جدید به روی انسان، این صغیر باشد از ولایت محروم باشد! در آن سوره کوثر که میگوید که این کوثر است که زن، سرچشمه حیات است. خب حالا بیاییم به تناقضهای خود این متنی که شما الان خواندید به این برسیم بعد از این توضیحات بگوییم اینها هیچ ربطی که به قرآن ندارد هیچی، ناقض قرآن است، نقض قرآن است، ضد قرآن است، برسیم به این. میگوید اگر زنی این ویژگیها را داشت این اجازه لازم ندارد. خب اگر به زن اصلاً ولایت نمیرسد چگونه است که با این اگر بیستوهشت سالش شد و نمیدانم آن پنج سال سابقه خدمت داشت و فلان کرد این صاحب ولایت میشود! ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که شود هستی بخش. اگر ندارد ولایت با این چیزها چجوری صاحب ولایت شد؟ پس دروغ میگفتی این ولایت ندارد. حالا آمدی خواستی تخفیف بدهی...
آقای گلزار: توجیه میکند در حقیقت عمل خودش را...
آقای بنیصدر: یک تخفیفی قائل بشی ظاهراً این به لحاظ اینکه بن سلمان در آنجا میگویند که زنان ورزشگاه رفتند، خب اونجا از همه جا بدتر بود وضعشان، به ورزشگاه رفتند و چه شدند و انتخاب شورا شدند، حالا ممکن است که او از اینها سبقت بگیرد خواستند بگویند نه ما اینجا اصلاً ربطی به او ندارد، بفرمایید ما برای زن هم ولایت قائل شویم! و الا واقعاً یک تناقض آشکاری است. وگرنه اگه ذاتاً فاقد ولایت است چجوری میشود با پنج سال سابقه خدمت صاحب ولایت بشود!
آقای گلزار: یعنی اگر چهارسالونیم داشت هنوز نرسیده به آن حد...
آقای بنیصدر: نه نمیشود، چهار سال و سیصدوشصتوپنج روز و بیستوسه ساعت و پنجاهونه دقیقه این هنوز ندارد، آن دقیقه آخر که افتاد شد پنج سال تمام این اختیار خودش را پیدا میکند! خندهدار است واقعاً.
آقای گلزار: در حقیقت توهین است به زن، نه اینکه...
آقای بنیصدر: اصلاً گویای غارت فکری است که این رژیم بهش گرفتار شده. حقیرانه است، توهین به زن نیست، توهین به این آقایان است که مدعیاند ولایت به زن نمیرسد، بنابراین اجازه ازدواج ندارد، حالا در مورد بیوه قبلاً هم استثنا قائل میشدند که او خود میتواند ازدواج کند. خب آن را هم نفهمیدیم چطور! اگر ذاتاً ولایت ندارد، بیوه چگونه میتواند که صاحب اختیار خود بشود. به این ترتیب میبینید که اینها یک چیزهایی را اخذ کردهاند از بیانهای قدرت دیگر، فلسفههای یونایی خصوصاً، که این زن ناقص عقل است و ضعیف است و چه و چه و چه، حالا درمانده شدهاند. خدای جهان است دیگه، آزادی انسان و انسان به معنای زن و مرد با آزادی زن شروع میشود. زنی که استقلال و آزادی ندارد، در جامعهای که زن استقلال و آزادی ندارد، آن جامعه مردش هم استقلال و آزادی پیدا نمیکند، رشد هم نمیکند. این طول تاریخ بشری است این را تاریخ در هر جامعهای همین را گزارش میکند. به جامعه ما نگاه کنید دیگه، چرا رشد ندارد؟ چرا انسان ایرانی رشد ندارد؟ به لحاظ اینکه استقلال و آزادی ندارد. چرا ندارد؟ برای اینکه زن ایرانی استقلال و آزادی ندارد. استقلال به معنای آنکه، دوباره بگویم از راه فایده تکرار، این اختیار تصمیم با اوست، آزادی به این معنا که انتخاب نوع تصمیم با اوست. پس اوست که اختیار دارد شوهر برگزیند، اوست که اختیار دارد آن شوهر مطلوب و دلخواه خود را برگزیند.
آقای گلزار: پس چه شکلی توانسته آقای بنیصدر این در فقه بیاید، حالا آمدنش را شما توضیح دادید که چگونه از ذهنیت ارسطویی و افلاطونی در حقیقت این آمده به حوزهها، ولی چه شکلی جامعه پذیرفته این را؟
آقای بنیصدر: وقتی که روابط قوا در جامعهای برقرار شد این نظام اجتماعی او ساختارش مثل هرم میشود. آن رأس میشود آنهایی که صاحب اختیار جامعهاند، ولایت مطلقه دارند، در حال حاضر آقای خامنهای و کس و کارش. همینطور قشر به قشر، این سلسله مراتب میآید تا قاعده. در قاعده ضعیفترها قرار میگیرند، چون رابطه قوا یعنی مسلط-زیرسلطه دیگه، همینجور که سلسله مراتب مسلط-زیرسلطه میرود تا آن رأس، نیروها که در سطح جامعه تولید میشوند، نیروهای محرکه، هم از این مجاری میرود در آن رأس، آنجا تبدیل میشود نیرو به زور و در تخریب به کار میافتد، این است که جامعه رشد نمیکند. نیروهای محرکهاش به جای اینکه در رشد به کار بیفتند در تخریب به کار میافتند. نگاه کنید به ایران از کودتای خرداد 60 به این طرف خصوصاً. نگاه کنید به ایران در دوران پهلوی، قبل از آن در دوره قاجار، این سلسله مراتب است. حالا چرا زن پایین قرار میگیرد او ضعیف میشود؟ به لحاظ اینکه این شبکهبندیهای قدرت اتصال میخواهند دیگه. این نقطه اتصال از طریق زن است. زن عامل اتصال است. مثلاً الان شما دارید شبکه روابط شخصی قدرت آقای خامنهای، شبکه روابط قدرت آقای هاشمی رفسنجانی، آقای خمینی، اینها همه یک مقدارش از طریق نسب است، یک طریقش از طریق سبب است، یعنی از طریق ازدواجهاست. خب یک خانواده قدرتمند با یک خانواده دیگر قدرتمند ازدواج میکند این اتصال را کی برقرار میکند؟ زن. به این دلیل است که این گرفتار وسط این دو رابطه است. علت اینکه موقع مادون پیدا میکند این است. در سطح جامعه هم اینجور است، نه فقط خیال کنید فقط شبکه تار عنکبوتی قدرت آقای خمینی و آقای خامنهای و این روحانیون. مثلاً شما در امریکا شش خانواده دارید که این سرمایهداری بزرگ امریکا دست اینهاست. شصت خانواده دارید که کل این دستگاه بانکی و صنعتی امریکا دست اینهاست. در فرانسه میگویند صدوپنجاه خانواده. اینها از طریق همین روابط تار عنکبوتی توانستهاند طی دههها بلکه قرنها در موقعیت مسلط بمانند. حالا در سطح جامعه هم چون روابط قواست، در آنجا هم زن همین رابطه را برقرار میکند، بین دو طرف اتصال برقرار میکند. این اتصال که برقرار شد او اسیر است، تکان نمیتواند بخورد.
آقای گلزار: روابط در حقیقت برتری دارد در انتخاب با همسر، اول آن مال است و بعد میگویند دختر ایشان که این ارتباط را میتواند برقرار بکند
آقای بنیصدر:بله به این جهت است که از خودش اختیار ندارد، به این جهت است که رفته در فقه. فقه در واقع تصدیق کرده، گفتم که قدرت دین را از خودبیگانه میکند، آن روابط قدرت دین را از خودبیگانه کرده بعد توجیهگر خودش کرده. بیان قدرت، قرآن را ضد خودش کرده برای توجیه این رابطه که تازه یک سوره قرآنی راجع به همین تار عنکبوت است. یک سوره قرآنی میگوید، این امر واقع مستمر در تاریخ بشری است همین روابط قوا که از طریق زن برقرار میشود و چون این است پس در قرآن است. و این قرآن میگوید این سست است، البته سست است وقتی که زن مستقل و آزاد بشود، وقتی مستقل و آزاد شد این پاره میشود. خودش هم رها میشود از این شبکه از این اسارت که در این رابطهها اینجا مثل گرهگاه دیگه، هر گره رابطهای را نگاه کنی آنجا زن است. اگر خودش را بکشد بیرون باز میشود، شبکه فرومیخوابد. به این دلیل است که من گفتم آزادی هر جامعهای با آزادی زن شروع میشود و آن سه خواننده زن مثل اینکه تونسی بودند که در فرانسه این را به آواز درآورده بودند، سرود درآورده بودند که به اصطلاح ترجیعبندش این بود که بنیصدر درست میگوید آزادی جامعه با آزادی زن شروع میشود. من چنین مطالعه جامعهشناسی تاریخی زن در جامعه ایرانی را انجام داده بودم میدانستم که علت این است.
آقای گلزار: چون در کتاب زن در شاهنامه که تمام آن روابط را شما آوردید.
آقای بنیصدر: بله آن را آوردم علاوهبر این در کار دیگری به اصطلاح جامعهشناسی تاریخی خانواده به تفصیل پرداختم، حالا آن امرهای واقعی است که شاهنامه به کار گرفته که در تاریخ ایران به طور مستمر جریان داشته تا امروز. همین سلسلههای سلطنتی؛ حالا من یک مثال برای شما بزنم؛ گفت این آقامحمدخان قاجار که بانی سلسله قاجار بود اینها دو تیره بودند، قوانلو و این گفت که فتحعلی شاه باید زن بگیرد از آن تیره که زنی که میشود ملکه به اصطلاح زن اول که از او فرزندی که به دنیا میآید بشود شاه جانشین چیز. بعد او هم از دوباره از آن طایفه زن بگیرد فرزند او هم بشود، از آن به بعد گفت قوانلو و قوانلو و قوانلو. یعنی دیگه آن ادغام شده دیگه احتیاجی نیست این به اصطلاح هم ازدواج کنند که این شبکهها برقرار شود. مثلاً میگویند این فتحعلی شاه در حرمش صد زن داشته. خب اینها برای چه بود؟ برای شبکه روابط شخصی قدرت دیگه، هیچ نقش دیگهای آنجا نداشتند، اینها بیچارهها اسیر بودند در این حرمسرا فقط به این دلیل که آنهایی که خانوادههاشان زن در این داشتند، موقعیت داشتند در سلسله مراتب قدرت یک، دو اینکه وابسته بودند به دستگاه سلطنت بنابراین نه تنها بر ضدش عمل نمیکردند بلکه در قوام و دوامش عمل میکردند، سه اینکه آنچه خورد و برد میشد از پایین این هر کس به میزان قدرتش میخورد تا میرسید به اعلیحضرت و یک بخشیش هم میرسید به او. به این ترتیب آن نیروهای محرکه را این شبکه جذب میکرد از جامعه میبُرد آن بالا. رمق جامعه را میگرفت و این جامعه را از رشد میانداخت. این است که زن که آزاد نشود این نیروهای محرکه نمیتواند در رشد جریان پیدا کند.
آقای گلزار: حالا یک سؤال دیگری بود، یک هموطنی پرسیده بود که این قانون اساسی پیشنهادی که آقای بنیصدر به اصطلاح تهیه کردند و تهیه شده، چون هنوز ارائه نشده به جامعه که مطالعه کنند، گفته بود آیا از همین موارد هم هست راجع به حقوق زن، پوششاش، شما هم به این مسائل پرداختید که در فقه میآید یا اینکه نه د رآنجا جور دیگری برخورد کردید؟
آقای بنیصدر: ما در آنجا حقوق است فقط، زن در روابط قوا آن نقشی را که توضیح دادم از دست میدهد، مستقل و آزاد تلقی شده مثل یک انسان پس حقوق شهروندی دارد چون مرد، حقوق شهروندی سیاسی، حقوق شهروندی اجتماعی، حقوق شهروندی اقتصادی، حقوق شهروندی فرهنگی، به علاوه حقوق انسان دارد چون مرد. به علاوه در حقوق ملی همان نقش را دارد که مرد. به علاوه در رابطه با طبیعت همان موقعیت را دارد که مرد. به علاوه به عنوان عضو جامعه ملی ایران همان حقوق را دارد که جامعه ایرانی در جامعه جهانی. روشن، واضح.
آقای گلزار: در حقیقت میشود یک انسان کرامتمند.
آقای بنیصدر: انسان کرامتمند، میدانید که ما این کتاب را نوشتیم با خانم فیلسوفی که استاد دانشگاه است، آلمانیالاصل است که در انگلستان تدریس فلسفه میکند، مشاور حقوق بشر اتحادیه اروپا هم هست این خانم. در آنجا چی گفتیم در توضیح کرامت؟ چه معنا میدهد؟ در قرآن ما میگوید خدا، تنها هم در قرآن است در هیچ کتاب آسمانی دیگری انسان کرامتمند آفریده نشده، نه تنها انسان در قرآن کرامتمند آفریده شده بلکه هر پدیدهای در این هستی کرامتمند است بنا بر قرآن. خب یعنی چی گرامتمند است؟ چون میگوید اگر تقوا پیشه کنید کرامت شما فزونی میگیرد پس کرامت بیشتر یا کمتر میشود. چه وقت؟ وقتی شما به حقوق خود عمل میکنی، خشونتزدایی هم میکنی کرامت شما فزونی میگیرد، این تقواست. وقتی به حقوق خود عمل نمیکنی یعنی تخریب میکنی، بنابراین خشونتگری هم میکنی، کرامت از دست میدهی. بنابراین آنچه که زن و مرد کرامتمند آفریده شدهاند، اینها اگر به حقوق خود عمل بکنند و خشونتزدایی روش کنند، قواعد خشونتزدایی که در همان کتاب هم برشمرده شده، البته در ارکان دموکراسی خیلی با تفصیل بیشتر، اینها میشوند انسانهایی که مرتب بر کرامت خویش میافزایند و جامعهای میسازند مستقل و آزاد و رشدیاب و به یمن رشدی که پیدا میکنند، کرامت بر کرامت میافزایند و الگوی کرامتمندی برای همه انسانها میگردند. چنین باد. امیدواریم که جامعه ما بتواند الگوی کرامتمندی برای جامعه جهانی بگردد.
شاد و پیروز باشید.
آقای گلزار: خیلی خیلی تشکر.
نقش زن در رابطه با قدرت و جامعه
تلویزیون سپیده استقلال و ازادی
مصاحبه کننده : جهانگیر گلزار
آقای گلزار: بینندگان محترم تلویزیون سپیده استقلال و آزادی سلام دارم خدمت شما؛ همچنین سلام و تشکر دارم از شما آقای بنیصدر که به برنامه ما تشریف آوردید.
آقای بنیصدر: سلام بر شما و شنوندگان و بینندگان گرامی در ایران و هر جای جهان که میزیند.
آقای گلزار: آقای بنیصدر فراکسیون زنان مجلس یک پیشنهادی به مجلس داده و آن اینکه گفته که زنانی که بیستوهشت سال داشته باشند، مدرک کارشناسی ارشد داشته باشند، پنج سال سابقه کار هم داشته باشند و بیمه بازنشستگی هم داشته باشند، نیازی به اجازه ولی و یا دادگاه برای ازدواج با مرد دلخواه خودشان را ندارند. و یک پیشنهاد دیگر هم داده شده البته در رابطه با طلاق که اینکه در شناسنامه زنان آن طلاق نوشته نشود برای اینکه جامعه به آنها به دید حقارت نگاه میکند، این را حذف کنند. آیا اصلاً نیازی هست که زن برای ازدواج و انتخاب همسر اجازه از پدر بگیرد و این قانونی که پیشنهاد میکنند در راستای اصلاح به اصطلاح قانون زنستیز است در جامعه ایران و متناسب است با حقوق زن و انسان یا اینکه مخالف آن است؟
آقای بنیصدر: عرض کنم که در این کار جدید که کتاب امرهای واقع مستمر است به عنوان تمرین، امرهای مستمر به معنای آنچه که دین گفته و از خودبیگانه شده، اینها در چهار زمینه مطالعه شده. یکی خدا، خدا کیست؛ که این قدرت که دین را از خودبیگانه میکند تعریف خدا را هم تغییر میدهد تا خدا بشود یک قدرت و توانایی زورمند تا این زورمندها از او نمایندگی کنند. یکی در دین؛ که این بیان حقوق است، بیان استقلال و آزادی در آغاز هست این بشود بیان قدرت. یکی در باب زن؛ در روابط اجتماعی به اصطلاح نمونه زن در جامعهها. یکی هم در باب اقتصاد مطالعه شده. اما آنچه که در مورد زن هست آدمی در شگفت میشود وقتی از این دید در قرآن مینگرد. چون تبلیغ عمومی بر این است که قرآن به سود مرد تبعیض قائل شده، خطاب به مرد سخن میگوید مثلاً اگر ازدواج کردید اینجور بکنید آنجور نکنید، میتوانید زن را بزنید، میتوانید بیشتر از یک با یک زن ازدواج کنید و طلاق را هم میتوانید بدهید، اینها تمام نابرابریها نیست ها؛ در این جامعههای بشری عموماً نمیدانند مجموعه این نابرابریها چند تاست، و کدامها هستند، چگونه پدید آمدند و چه نقشی دارند در اینکه این هرم اجتماعی زن نقش به اصطلاح واسطه ارتباط بین دو طرف قدرت در هر رابطه قدرت قرار بگیرند، این شبکههای تار عنکبوتی قدرت که در جامعهها به وجود میآیند زن در آنها چه نقشی دارد. اینها میبینی که مهمترین مسائل هر جامعه است در همه زمانها. خب حالا از آن نابرابریها یکی این است که میگوید اختیار ازدواج زن با او نیست، اختیار طلاق را هم با او نیست، ندارد. خب کی دارد؟ اختیار ازدواج را میگوید پدر دارد، پدر و مادر نه ها! پدر دارد. چون پدر به قول این فقها به زن ولایت نمیرسد. اختیار طلاق را هم ندارد، شوهر دارد، اگر خواست طلاق میدهد، نخواست هم نمیدهد. مگر یک شرایطی را این فقها قائل شدند که البته این شرایط هم در قرآن هم نیست، خودشان قائل شدند میگویند روایت اینجور گفته.
آقای گلزار: مثلاً معتاد باشد یا اینکه بیمار باشد یا نفقه ندهد...
آقای بنیصدر: یا ناتوان از آمیزش جنسی باشد، این چیزهایی که میشمرند. خب حالا اینها در قرآن وجود دارد؟ خیر. آیا در قرآن گفته اگر زن خواست ازدواج کند باید پدرش به او اجازه بدهد؟ نه. نیست همچین چیزی. اینکه این زن است که ابتکار میکند ازدواج را، اوست که حق دارد شوهر برگزیند، خلاف آنچه که در جامعهها رسم است، این اختیار، اختیار خود را به عقد مرد درآوردن با زن است، این بله در قرآن است. خب حالا از کجا آمد این، اینکه زن صغیر است و این اختیارش با پدر است؟ این از فلسفه یونانی آمده که در آن فلسفه زن را دونِ انسان میداند، ناقص عقل میداند، تعریفی که میکند از زن او را تشبیه میکند به کاه. به این عنوان که کاه همینجور که باد برمیخیزد، کاه را هم به هر طرف میبرد، هوس هم زن را به هر طرف میکشاند. پس این به اصطلاح بنده هوس است. شما در تورات هم مییابید، تورات از خود بیگانه، که زن بعد از اینکه فریب داد آدم را، و این مأمور شد شهوت گرایش به مرد داشته باشد و به اصطلاح مرد را افسون کند با شهوت. این تعریفی است که از زن است. خب این آمده به دین. حالا یکی از این آقایان بپرسد اگر اینها صحیح بود خب چه لازم بود به دین، قبلاً همه اینها بود. فیلسوفان گفته بودند، معلمان اخلاق بین ممیزین گفته بودند، به دینهای قبلی راه یافته بودند و اینها رویه عمومی هم شده بودند. خب چه حاجت به دین بود، دین جدید بود؟ برای این بود که این زن از این موضع و موقع حقیر، دونِ انسان برهد، به عنوان شی جنسی این عنوان را از دست بدهد، به عنوان انسان حقوقمند با مرد برابر نشیند. اگر اینجور است که این هیچ اختیاری ندارد پس آنجا چرا میگوید ما زن و مرد را آفریدیم، از قبایل و ...... لتعارفوا. خب باید میگفت به اینکه زن و مرد را آفریدیم و مرد به اصطلاح صاحب اختیار زن است و زن هم از خود اختیاری ندارد. حالا نه تنها در قرآن نگفته این سخن را، بلکه وارونه این را هم گفته در آن آیه که میگوید که ان والمومنون و المومنات بعضهم اولیا بعض، این زن و مرد مؤمن بر یکدیگر ولایت دارند پس آنجا برابری است در امر ولایت. و چگونه شد اینجا از دست داد ولایت را، آنجا داشت اینجا از دست داد؟ بر خودش ندارد ولایت ولی بر مردان، ان والمومنون والمومنات دیگه! بر مردان مؤمن ولایت دارد ولی بر خودش ندارد؟ گفتم اما اینکه نه تنها نگفته بلکه وارونه آن را هم گفته به این لحاظ است که میگوید اندازه کرامت مرد را چی تعیین میکند؟ کرامتی است که او برای زن خود قائل میشود، تکریمی است که او از زن میکند. و در قرآن، پیامبر ما میگوید که خدیجه نیمی از نبوت بود، در قرآن در داستانهای قرآنی همه جا این زن است که ابتکار میکند، برای چند مورد، زن فرعون میگیرد از آب نوزادی که موسی است. او میپرورد. عصر جدید را زن است که آغاز کرده. در مورد عیسی هم میبینیم مریم است که نفختو فیه روحی به اصطلاح تحقق پیدا میکند این آفرینش خداوندی که این باردار میشود و بار بر زمین میگذارد که جهان را عصر دیگری را آغاز میکند. همین مورد را غیر از خدیجه مادر پیامبر ما میکند. پس این چگونه میشود به تاریخسازان، نه بیشتر از تاریخ، گشایندگان فضاهای جدید به روی انسان، این صغیر باشد از ولایت محروم باشد! در آن سوره کوثر که میگوید که این کوثر است که زن، سرچشمه حیات است. خب حالا بیاییم به تناقضهای خود این متنی که شما الان خواندید به این برسیم بعد از این توضیحات بگوییم اینها هیچ ربطی که به قرآن ندارد هیچی، ناقض قرآن است، نقض قرآن است، ضد قرآن است، برسیم به این. میگوید اگر زنی این ویژگیها را داشت این اجازه لازم ندارد. خب اگر به زن اصلاً ولایت نمیرسد چگونه است که با این اگر بیستوهشت سالش شد و نمیدانم آن پنج سال سابقه خدمت داشت و فلان کرد این صاحب ولایت میشود! ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که شود هستی بخش. اگر ندارد ولایت با این چیزها چجوری صاحب ولایت شد؟ پس دروغ میگفتی این ولایت ندارد. حالا آمدی خواستی تخفیف بدهی...
آقای گلزار: توجیه میکند در حقیقت عمل خودش را...
آقای بنیصدر: یک تخفیفی قائل بشی ظاهراً این به لحاظ اینکه بن سلمان در آنجا میگویند که زنان ورزشگاه رفتند، خب اونجا از همه جا بدتر بود وضعشان، به ورزشگاه رفتند و چه شدند و انتخاب شورا شدند، حالا ممکن است که او از اینها سبقت بگیرد خواستند بگویند نه ما اینجا اصلاً ربطی به او ندارد، بفرمایید ما برای زن هم ولایت قائل شویم! و الا واقعاً یک تناقض آشکاری است. وگرنه اگه ذاتاً فاقد ولایت است چجوری میشود با پنج سال سابقه خدمت صاحب ولایت بشود!
آقای گلزار: یعنی اگر چهارسالونیم داشت هنوز نرسیده به آن حد...
آقای بنیصدر: نه نمیشود، چهار سال و سیصدوشصتوپنج روز و بیستوسه ساعت و پنجاهونه دقیقه این هنوز ندارد، آن دقیقه آخر که افتاد شد پنج سال تمام این اختیار خودش را پیدا میکند! خندهدار است واقعاً.
آقای گلزار: در حقیقت توهین است به زن، نه اینکه...
آقای بنیصدر: اصلاً گویای غارت فکری است که این رژیم بهش گرفتار شده. حقیرانه است، توهین به زن نیست، توهین به این آقایان است که مدعیاند ولایت به زن نمیرسد، بنابراین اجازه ازدواج ندارد، حالا در مورد بیوه قبلاً هم استثنا قائل میشدند که او خود میتواند ازدواج کند. خب آن را هم نفهمیدیم چطور! اگر ذاتاً ولایت ندارد، بیوه چگونه میتواند که صاحب اختیار خود بشود. به این ترتیب میبینید که اینها یک چیزهایی را اخذ کردهاند از بیانهای قدرت دیگر، فلسفههای یونایی خصوصاً، که این زن ناقص عقل است و ضعیف است و چه و چه و چه، حالا درمانده شدهاند. خدای جهان است دیگه، آزادی انسان و انسان به معنای زن و مرد با آزادی زن شروع میشود. زنی که استقلال و آزادی ندارد، در جامعهای که زن استقلال و آزادی ندارد، آن جامعه مردش هم استقلال و آزادی پیدا نمیکند، رشد هم نمیکند. این طول تاریخ بشری است این را تاریخ در هر جامعهای همین را گزارش میکند. به جامعه ما نگاه کنید دیگه، چرا رشد ندارد؟ چرا انسان ایرانی رشد ندارد؟ به لحاظ اینکه استقلال و آزادی ندارد. چرا ندارد؟ برای اینکه زن ایرانی استقلال و آزادی ندارد. استقلال به معنای آنکه، دوباره بگویم از راه فایده تکرار، این اختیار تصمیم با اوست، آزادی به این معنا که انتخاب نوع تصمیم با اوست. پس اوست که اختیار دارد شوهر برگزیند، اوست که اختیار دارد آن شوهر مطلوب و دلخواه خود را برگزیند.
آقای گلزار: پس چه شکلی توانسته آقای بنیصدر این در فقه بیاید، حالا آمدنش را شما توضیح دادید که چگونه از ذهنیت ارسطویی و افلاطونی در حقیقت این آمده به حوزهها، ولی چه شکلی جامعه پذیرفته این را؟
آقای بنیصدر: وقتی که روابط قوا در جامعهای برقرار شد این نظام اجتماعی او ساختارش مثل هرم میشود. آن رأس میشود آنهایی که صاحب اختیار جامعهاند، ولایت مطلقه دارند، در حال حاضر آقای خامنهای و کس و کارش. همینطور قشر به قشر، این سلسله مراتب میآید تا قاعده. در قاعده ضعیفترها قرار میگیرند، چون رابطه قوا یعنی مسلط-زیرسلطه دیگه، همینجور که سلسله مراتب مسلط-زیرسلطه میرود تا آن رأس، نیروها که در سطح جامعه تولید میشوند، نیروهای محرکه، هم از این مجاری میرود در آن رأس، آنجا تبدیل میشود نیرو به زور و در تخریب به کار میافتد، این است که جامعه رشد نمیکند. نیروهای محرکهاش به جای اینکه در رشد به کار بیفتند در تخریب به کار میافتند. نگاه کنید به ایران از کودتای خرداد 60 به این طرف خصوصاً. نگاه کنید به ایران در دوران پهلوی، قبل از آن در دوره قاجار، این سلسله مراتب است. حالا چرا زن پایین قرار میگیرد او ضعیف میشود؟ به لحاظ اینکه این شبکهبندیهای قدرت اتصال میخواهند دیگه. این نقطه اتصال از طریق زن است. زن عامل اتصال است. مثلاً الان شما دارید شبکه روابط شخصی قدرت آقای خامنهای، شبکه روابط قدرت آقای هاشمی رفسنجانی، آقای خمینی، اینها همه یک مقدارش از طریق نسب است، یک طریقش از طریق سبب است، یعنی از طریق ازدواجهاست. خب یک خانواده قدرتمند با یک خانواده دیگر قدرتمند ازدواج میکند این اتصال را کی برقرار میکند؟ زن. به این دلیل است که این گرفتار وسط این دو رابطه است. علت اینکه موقع مادون پیدا میکند این است. در سطح جامعه هم اینجور است، نه فقط خیال کنید فقط شبکه تار عنکبوتی قدرت آقای خمینی و آقای خامنهای و این روحانیون. مثلاً شما در امریکا شش خانواده دارید که این سرمایهداری بزرگ امریکا دست اینهاست. شصت خانواده دارید که کل این دستگاه بانکی و صنعتی امریکا دست اینهاست. در فرانسه میگویند صدوپنجاه خانواده. اینها از طریق همین روابط تار عنکبوتی توانستهاند طی دههها بلکه قرنها در موقعیت مسلط بمانند. حالا در سطح جامعه هم چون روابط قواست، در آنجا هم زن همین رابطه را برقرار میکند، بین دو طرف اتصال برقرار میکند. این اتصال که برقرار شد او اسیر است، تکان نمیتواند بخورد.
آقای گلزار: روابط در حقیقت برتری دارد در انتخاب با همسر، اول آن مال است و بعد میگویند دختر ایشان که این ارتباط را میتواند برقرار بکند
آقای بنیصدر:بله به این جهت است که از خودش اختیار ندارد، به این جهت است که رفته در فقه. فقه در واقع تصدیق کرده، گفتم که قدرت دین را از خودبیگانه میکند، آن روابط قدرت دین را از خودبیگانه کرده بعد توجیهگر خودش کرده. بیان قدرت، قرآن را ضد خودش کرده برای توجیه این رابطه که تازه یک سوره قرآنی راجع به همین تار عنکبوت است. یک سوره قرآنی میگوید، این امر واقع مستمر در تاریخ بشری است همین روابط قوا که از طریق زن برقرار میشود و چون این است پس در قرآن است. و این قرآن میگوید این سست است، البته سست است وقتی که زن مستقل و آزاد بشود، وقتی مستقل و آزاد شد این پاره میشود. خودش هم رها میشود از این شبکه از این اسارت که در این رابطهها اینجا مثل گرهگاه دیگه، هر گره رابطهای را نگاه کنی آنجا زن است. اگر خودش را بکشد بیرون باز میشود، شبکه فرومیخوابد. به این دلیل است که من گفتم آزادی هر جامعهای با آزادی زن شروع میشود و آن سه خواننده زن مثل اینکه تونسی بودند که در فرانسه این را به آواز درآورده بودند، سرود درآورده بودند که به اصطلاح ترجیعبندش این بود که بنیصدر درست میگوید آزادی جامعه با آزادی زن شروع میشود. من چنین مطالعه جامعهشناسی تاریخی زن در جامعه ایرانی را انجام داده بودم میدانستم که علت این است.
آقای گلزار: چون در کتاب زن در شاهنامه که تمام آن روابط را شما آوردید.
آقای بنیصدر: بله آن را آوردم علاوهبر این در کار دیگری به اصطلاح جامعهشناسی تاریخی خانواده به تفصیل پرداختم، حالا آن امرهای واقعی است که شاهنامه به کار گرفته که در تاریخ ایران به طور مستمر جریان داشته تا امروز. همین سلسلههای سلطنتی؛ حالا من یک مثال برای شما بزنم؛ گفت این آقامحمدخان قاجار که بانی سلسله قاجار بود اینها دو تیره بودند، قوانلو و این گفت که فتحعلی شاه باید زن بگیرد از آن تیره که زنی که میشود ملکه به اصطلاح زن اول که از او فرزندی که به دنیا میآید بشود شاه جانشین چیز. بعد او هم از دوباره از آن طایفه زن بگیرد فرزند او هم بشود، از آن به بعد گفت قوانلو و قوانلو و قوانلو. یعنی دیگه آن ادغام شده دیگه احتیاجی نیست این به اصطلاح هم ازدواج کنند که این شبکهها برقرار شود. مثلاً میگویند این فتحعلی شاه در حرمش صد زن داشته. خب اینها برای چه بود؟ برای شبکه روابط شخصی قدرت دیگه، هیچ نقش دیگهای آنجا نداشتند، اینها بیچارهها اسیر بودند در این حرمسرا فقط به این دلیل که آنهایی که خانوادههاشان زن در این داشتند، موقعیت داشتند در سلسله مراتب قدرت یک، دو اینکه وابسته بودند به دستگاه سلطنت بنابراین نه تنها بر ضدش عمل نمیکردند بلکه در قوام و دوامش عمل میکردند، سه اینکه آنچه خورد و برد میشد از پایین این هر کس به میزان قدرتش میخورد تا میرسید به اعلیحضرت و یک بخشیش هم میرسید به او. به این ترتیب آن نیروهای محرکه را این شبکه جذب میکرد از جامعه میبُرد آن بالا. رمق جامعه را میگرفت و این جامعه را از رشد میانداخت. این است که زن که آزاد نشود این نیروهای محرکه نمیتواند در رشد جریان پیدا کند.
آقای گلزار: حالا یک سؤال دیگری بود، یک هموطنی پرسیده بود که این قانون اساسی پیشنهادی که آقای بنیصدر به اصطلاح تهیه کردند و تهیه شده، چون هنوز ارائه نشده به جامعه که مطالعه کنند، گفته بود آیا از همین موارد هم هست راجع به حقوق زن، پوششاش، شما هم به این مسائل پرداختید که در فقه میآید یا اینکه نه د رآنجا جور دیگری برخورد کردید؟
آقای بنیصدر: ما در آنجا حقوق است فقط، زن در روابط قوا آن نقشی را که توضیح دادم از دست میدهد، مستقل و آزاد تلقی شده مثل یک انسان پس حقوق شهروندی دارد چون مرد، حقوق شهروندی سیاسی، حقوق شهروندی اجتماعی، حقوق شهروندی اقتصادی، حقوق شهروندی فرهنگی، به علاوه حقوق انسان دارد چون مرد. به علاوه در حقوق ملی همان نقش را دارد که مرد. به علاوه در رابطه با طبیعت همان موقعیت را دارد که مرد. به علاوه به عنوان عضو جامعه ملی ایران همان حقوق را دارد که جامعه ایرانی در جامعه جهانی. روشن، واضح.
آقای گلزار: در حقیقت میشود یک انسان کرامتمند.
آقای بنیصدر: انسان کرامتمند، میدانید که ما این کتاب را نوشتیم با خانم فیلسوفی که استاد دانشگاه است، آلمانیالاصل است که در انگلستان تدریس فلسفه میکند، مشاور حقوق بشر اتحادیه اروپا هم هست این خانم. در آنجا چی گفتیم در توضیح کرامت؟ چه معنا میدهد؟ در قرآن ما میگوید خدا، تنها هم در قرآن است در هیچ کتاب آسمانی دیگری انسان کرامتمند آفریده نشده، نه تنها انسان در قرآن کرامتمند آفریده شده بلکه هر پدیدهای در این هستی کرامتمند است بنا بر قرآن. خب یعنی چی گرامتمند است؟ چون میگوید اگر تقوا پیشه کنید کرامت شما فزونی میگیرد پس کرامت بیشتر یا کمتر میشود. چه وقت؟ وقتی شما به حقوق خود عمل میکنی، خشونتزدایی هم میکنی کرامت شما فزونی میگیرد، این تقواست. وقتی به حقوق خود عمل نمیکنی یعنی تخریب میکنی، بنابراین خشونتگری هم میکنی، کرامت از دست میدهی. بنابراین آنچه که زن و مرد کرامتمند آفریده شدهاند، اینها اگر به حقوق خود عمل بکنند و خشونتزدایی روش کنند، قواعد خشونتزدایی که در همان کتاب هم برشمرده شده، البته در ارکان دموکراسی خیلی با تفصیل بیشتر، اینها میشوند انسانهایی که مرتب بر کرامت خویش میافزایند و جامعهای میسازند مستقل و آزاد و رشدیاب و به یمن رشدی که پیدا میکنند، کرامت بر کرامت میافزایند و الگوی کرامتمندی برای همه انسانها میگردند. چنین باد. امیدواریم که جامعه ما بتواند الگوی کرامتمندی برای جامعه جهانی بگردد.
شاد و پیروز باشید.
آقای گلزار: خیلی خیلی تشکر.