وضعیت سنجی یک صد و چهل و ششم: نقش پوتین و ترامپ در «انتخابات»؟

٭ دو سیاست امریکا و روسیه در قبال «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران:

 پوتین، رئیس جمهوری روسیه متهم است به دخالت در انتخابات امریکا و رفراندوم انگلیس و انتخابات ریاست جمهوری فرانسه و «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران. اتهام موضوع رسیدگی است. اما موضع‌گیریهای پوتین و مقامات حکومت او، حتی مبهم نیستند که نیازمند شفاف‌گردانی باشند:

● در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، روسیه از نامزدی ترامپ،حمایت می‌کرد؛

● پیش از آن، روسیه موافق برکزیت یا جدائی انگلستان از اروپا بود. در این باره، ترامپ نیز با پوتین موافق بود؛

● در فرانسه، پوتین جانبدار خانم لوپن، نامزد راست افراطی است. زمانی حزبهای کمونیست کشورهای اروپای غربی حامی روسیه بودند و از مسکو رهنمود می‌گرفتند. زمان دیگری، این حزبها از حزب کمونیست روسیه و رژیم آن کشور بریدند و احزاب کمونیست اروپائی را پدیدآوردند و اینک رژیم جانشین رژیم کمونیست در روسیه، از راست‌های افراطی حمایت می‌کند!؟

● در ایران، نماینده پوتین با ابراهیم رئیسی، یکی از نمادهای ردیف اول جنایت‌کاری رژیم دیدار می‌کند. آنهم یک هفته بعد از سفر روحانی به مسکو!؟

    اما پوتین برای رفتارش دلیل دارد: در امریکا، تمایل انزوا طلب در پیروزی ترامپ نقشی مهم ایفا کرد و ترامپ نیز می‌گفت امریکا دیگر وارد جنگ با کشوری نمی‌شود و با روسیه همکاری می‌کند. جدائی انگلستان از اروپا بسود روسیه است. برنامه نامزد راست افراطی فرانسه نیز جدا شدن از اتحادیه اروپا است. در مورد ایران نیز روسیه خواستار انزوای هرچه بیشتر ایران است. رژیم ولایت مطلقه فقیه هم اکنون در انزوا است. این انزوا هرگاه ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری بگردد تشدید می‌شود. خامنه ای «رهبر» و رئیسی «رئیس جمهوری»، بنفسه دلیل اتخاذ سیاست خصمانه نسبت به ایران هستند.

 اما ترامپ، رئیس جمهوری امریکا از وزارت خارجه این کشور خواسته‌است، در آنچه به قرارداد وین و تروریسم و مداخله ایران در امور کشورهای منطقه مربوط می‌شود، مواضع سخت‌تری نسبت به ایران اتخاذ کند. نامه وزیر خارجه امریکا به کنگره که، درآن، ایران حامی اول تروریست و عامل نابسامانی‌های منطقه خوانده شده‌است و برگرداندن وضعیت تحریم‌ها به پیش از قرارداد وین از راه امضاء فرمان تعلیق مجازات‌ها، هر 90 روز یکبار و به تکرار گفتن که قرارداد وین بدترین قراردادها است و امریکا در حال بررسی آن‌است، دست‌آویز کردن آن قرارداد برای حداکثر فشار به ایران است. در حقیقت، با این دو کار، امریکا تحریمهای خود را در عمل برقرار و کشورهای دیگر جهان را در بند ترس از مجازات در صورت معامله با ایران قرارداده‌است. در همان‌حال، کنگره گفته‌است تا پایان انتخابات ریاست جمهوری در ایران، رأی دادن به طرح تحریم‌ها را به تأخیر می‌اندازد. یعنی این‌که امریکا از حربه تحریم در «انتخابات» ایران استفاده می‌کند.

      هدف ترامپ از اتخاذ این روش چیست؟ دخالت در «انتخابات» ایران بسود روحانی؟ بدیهی است که روش متخذه نمی‌تواند با «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران بی‌رابطه باشد. اما نوع راه‌کارها می‌گوید که تلقی ترامپ و حکومت او از «میانه‌رو»ها و «تندرو»های رژیم ولایت مطلقه فقیه دیگر شده‌است. روحانی بعنوان شخص نیست که عامل این یا آن سیاست امریکا در قبال ایران می‌شود، بلکه رژیم در مجموع خود مورد نظر است. راه‌کارها می‌گویند که حکومت ترامپ، روحانی و حکومت او را پوششی نازک تلقی می‌کند که مانع از دیده شدن ماهیت رژیم نیست. بدین‌سان، هرگاه «انتخابات» تغییر معنی داری در ماهیت رژیم را گزارش کند، می‌تواند در رفتار کنگره و حکومت ترامپ مؤثر افتد. و می‌دانیم که

● اتحاد محافظه‌کاران امریکائی و اسرائیل و دولت سعودی براین هستند که امریکا نباید به کمتر از مرگ رژیم، قانع باشد. از دید این اتحاد، سیاست امریکا در حکومت اوباما بر این بود که ماهیت رژیم تغییر کند و نتیجه نبخشید. در حکومت روحانی، اصول‌گراها در بیرون از مرزها فعال‌تر نیز شده‌اند.

٭ جنب و جوش‌ها در منطقه:

 در 26 آوریل، وزیر خارجه رژیم سعودی، در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با وزیر خارجه روسیه گفت: ما مصمم هستیم به مداخلات ایران در عراق و سوریه و یمن و دیگر سرزمین‌های عرب، از طریق سپاه قدس و حزب الله لبنان پایان بدهیم. همزمان،

● از ضرورت گردهمآئی مقامات سعودی و مصر برای اشتراک مساعی در منطقه خبر دادند؛

● بر مداخلات نظامی اسرائیل در سوریه افزوده شده و سخن از آماده شدن اسرائیل برای تصرف بخشی از خاک سوریه است.

● افزایش مداخله نظامی امریکا در سوریه و خلیج فارس و یمن که هزینه آن را کشورهای نفت خیز عرب تأمین کنند، موضوع خبر و تحلیل بخصوص مطبوعات عرب است.

● در خلیج فارس، دو خبر گویای وخیم بودن وضعیت است: رویاروئی قایق سریع‌السیر سپاه با کشتی جنگی امریکائی و زد و خورد با گارد ساحلی امارات متحد عربی که منجر به کشته شدن یکی از افراد گارد ساحلی امارات شده‌ است.

● رابطه رژیم با حکومت اردوغان نیز تیره‌ تر شده‌ است. شدت گرفتن حمله‌های وسائل ارتباط جمعی رژیم به اردوغان و رفراندوم در ترکیه و... گویای افزایش تیره‌گی هستند.

 در همان‌ حال، خامنه‌ای از نامزدهای ریاست جمهوری می‌خواهد نظر از بیرون برگیرند و روی به مردم بیاورند. پنداری او نمی‌داند غاصب حق حاکمیت مردم خود او است و محور کننده قدرت‌های خارجی در سیاست داخلی و خارجی کشور نخست خمینی بود و اینک او است. در همان‌ حال،

● در ظاهر، دو گرایش موجود در رژیم یکدیگر را به تمایل به امریکا و روسیه متهم می‌کنند. روس‌گراها بقای رژیم را در گرو تصفیه رژیم از امریکا گراها می‌دانند و «میانه‌روها» هم از امریکا می‌خواهند از تشدید تحریم‌ها باز ایستند و کنگره امریکا نیز، رأی دادن به تحریم‌ها را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران موکول می‌کند.  در همان‌ حال،

● با آنکه نیویورک تایمز از  ترامپ می‌خواهد، در قبال ایران، رویه توپ و تشر زدن را رها کند و می‌نویسد که باید تماس مستمر میان این حکومت و ایران باشد و نیست، برابر اطلاعی که دریافت کرده‌ایم، بغداد محل تماس پنهانی خامنه‌ای و ترامپ، توسط واسطه‌های این دو است. وقتی ریگان رئیس جمهوری امریکا شد، برای رژیم خمینی خط و نشان می‌کشید. حال آن‌که زیرازیر معامله اکتبر سورپرایز را با این رژیم انجام داده بود که معامله ایران گیت دنباله آن بود. زمینه‌های معامله نیز وجود دارند:

● ترامپ وعده داده بود ظرف یک ماه طرح نابودی کامل داعش را تهیه و به اجرا بگذارد. دستور تهیه طرح را نیز داد. اما در عراق و سوریه، امریکا همان نقش را دارد که در حکومت اوباما داشت. ایفای نقش نظامی بیشتر ، بدون روسیه و ایران (در مورد سوریه) و بدون ایران (در مورد عراق)، نیازمند قشون کشی است. اقدامهائی نظیر موشک باران کردن یک پایگاه هوائی سوریه و فروریختن بمب 10 تنی بر افغانستان – که واکنش آن حمله بس خونین طالبان به پایگاه نظامی در شمال افغانستان  شد- راه بجائی نمی‌برد. اما مداخله نظامی بیشتر، هم نیاز به بودجه دارد و هم راضی کردن افکار عمومی امریکائیان.

● در حال حاضر، بنابر ارزیابی کارشناسان نظامی، جنگ در سوریه به بن‌بست رسیده ‌است. گشودن آن یا باید از راه دیپلماسی با هدف پایان بخشیدن به جنگ انجام بگیرد و یا از طریق نظامی با وارد کردن قوای نظامی هرچه بیشتر که بسیار پر خطر است.

     اما راه‌کار سیاسی ایجاب می‌کند تن دادن امریکا و اروپا از سوئی و روسیه از سوی دیگر به تعادل جدید قوا در منطقه. هرگاه حکومت ترامپ به این نتیجه برسد، ناگزیر از بازگشت صریح به سیاست اوباما است. مشکلی که او در بازگشت به این سیاست دارد، حکومت ائتلافی او است که ائتلاف نظامیان و سرمایه‌داران بزرگ است. در حقیقت، او میان دو فشار گرفتار آمده ‌است: مردم امریکا که منتظر تحقق وعده او هستند: نپرداختن به امور دنیا بخصوص از راه توسل به قوای نظامی و پرداختن به مسائل داخلی امریکا. هم اکنون، میزان محبوبیت او در امریکا در حداقل است.

● تعادل جدید در منطقه، نیازمند رها کردن هدف «ابر قدرت» منطقه‌ای شدن رژیم‌های ترکیه و ایران و سعودی و دست شستن اسرائیل از سیاست تجزیه کشورهای منطقه است:

٭ نقش مردم ایران و مردم کشورهای دیگر منطقه در خارج کردن منطقه از جنگ ویران‌گر:

 در حال حاضر، تنور انتخابات سرد است. باوجود این، تمایلی در ایران وجود دارد که می‌گوید: خامنه‌ای بیمار و مردنی است باید رأی داد و نگذاشت یک اصول‌گرا رئیس جمهوری بگردد. در برابر، تمایل دیگری وجود دارد که می‌گوید در وضعیت کنونی، حفظ نظام درگرو جلوگیری از به ریاست جمهوری رسیدن روحانی است. تمایل اولی در آن بخش از مردم که رأی می‌دهند، وجود دارد و تمایل دومی در رژیم. اما

● تمایل نگران پس از مرگ خامنه‌ای و جانبدار رأی دادن با هدف جلوگیری از رئیس جمهور گشتن یک اصول‌گرا، از انزوای ایران و خطر تشدید فشارها و وضعیتی که قرارداد وین بوجود آورده ‌است و دسته‌بندیهای منطقه‌ای و گرفتاری ایران در شش جنگ، غافل است. توجه به این عامل باید مردم ایران را بر آن دارد که در صحنه بمثابه صاحب اختیار کشور، حضور یابند. در حقیقت،

● رفراندوم ترکیه با آنکه موافقان رئیس جمهوری قدرت محور اکثریت 51 درصدی بدست آوردند، اما این واقعیت که مخالفان از آزادی تبلیغ به مقیاس وسیع محروم بودند و این واقعیت که ناظران بین‌المللی رفراندوم را مخدوش خوانده‌اند، گویای حضور مردم ترکیه در صحنه است. مردم ترکیه گفتند که عامل نیرومندی ترکیه توحید اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنها و نه قدرقدرتی رئیس جمهوری است. از منظر منطقه‌ای و جهانی که به رفراندوم ترکیه بنگریم، اردوغان بعد از رفراندوم ضعیف‌تر از اردوغان پیش از رفراندوم است.

● هرگاه اصول‌گرایان در وضعیتی باشند که بتوانند «انتخابات» را مهندسی کنند، از این‌کار خودداری نخواهند کرد. الا این‌که در حال حاضر، خامنه‌ای هم آمریت از دست داده و هم بی‌اعتبار و هم همچنان حریص پرکردن هر خلائی است. چنان‌که خلاء هاشمی رفسنجانی را با تصرف دانشگاه آزاد پرکرد. ضربه دوران خامنه‌ای/احمدی نژاد کمر شکن بوده‌ است. در این وضعیت، این خامنه‌ای است که بیشترین نیاز را به حضور، مردم در پای صندوقهای رأی دارد تا بگوید رژیم ولایت مطلقه فقیه، مردم کشور را در مهار خود دارد.

 از میان برداشتن بدیل کاری است که هر حاکم جباری می‌کند. غفلت جامعه مدنی  از این واقعیت که بدیل جانبدار حقوق و نقش این جامعه بمثابه رکن مردم سالاری بدو تعلق دارد و بدون این بدیل، ناتوان می‌ماند و ناتوان می‌شود و نیز غفلت گرایشهای بدیل از این واقعیت که به یکدیگر تعلق دارند و جملگی به مردم و باید در توانمندی یکدیگر بکوشند و بالاخره غفلت بدیل از ایستادن برحق، کار جبار و دستیاران او را در از میان برداشتن بدیل آسان می‌کند. در همه جا، روش کار جباران چنین بوده‌ است:

● ایجادی شبه بدیل در درون خود. کار این شبه بدیل، پوشاندن بدیل واقعی از چشم جمهور مردم و نیز شرکت در تخریب بدیل اصیل است. این تخریب به دو روش انجام می‌گیرد:

● ترور شخصیت و اگر دست داد کشتن آنها که بر حق می‌ایستند. و

● به خود خواندن آنها که به قدرت می‌اندیشند و از راه سرسپردگی به قدرتهای خارجی خود خویشتن را تخریب نمی‌کنند. به آنها که از تغییر رژیم جبار مأیوس و منصرف می‌شوند، رژیم ولایت مطلقه فقیه تا آستانه دروازه اجازه جلو آمدن می‌دهد. کاری که برعهده آنها قرار می‌گیرد تشدید ترس در مردم با حربه ثنویت یا این رژیم یا سوریه و تضعیف بدیل اصیل است. چنان‌که در هر «انتخابات» نقش بی‌اثر باوراندن تحریم و پر اثر باوراندن شرکت در دادن رأی را این گروه برعهده دارند.

    اما جامعه مدنی بدون یافتن فرهنگ استقلال و آزادی از راه عمل به حقوق، نقشی جز نقش مرده در دست غسال را پیدا نمی‌کند. و وضعیت کشور و وضعیت آن در منطقه و جهان ایجاب می‌کند که مردم ایران به خود و جهانیان بگویند کشور از آن آنها است. بهوش باشند که فعل‌پذیری تنها اجازه تعیین سرنوشت توسط رژیم جبار نیست بلکه مختارکردن قدرتهای خارجی در تعیین سرنوشت خویش نیز هست.


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter