وضعیت‌ سنجی یک‌صد و چهل و یکم: سیمای ایران در آستانه نوروز ۱۳۹۶

سالی که دارد به پایان می‌رسد را می‌توان سال آتش سوزیها نامید. آتش سوزیها پر شمار شدند و خسارت‌های جانی و مالی بزرگ ببار آوردند. برای مثال، بنابر برآورد متصدیان، آتش سوزی در پتروشیمی بوعلی سینای ما‌هشهر، 100 میلیون یورو زیان ببار آورده ‌است.در شهرهای بزرگ، تهران و مشهد و کرمانشاه و... آتش سوزیها روی داده‌‎اند. آتش سوزی در ساختمان پلاسکو سبب از میان رفتن بنا و کشته شدن شماری از آتش‌نشان‌ها و مغازه ‌داران شده‌ است.

    خواه آتش سوزیها عمدی و یا سهوی باشند، گویای سوء مدیریت و سوء مدیریت، گویای بی‌کفایتی مدیران و شیوع فساد و این دو گویای ناتوانی مفرط رژیم جبار ولایت مطلقه فقیه است.

طبیعت ایران آئینه‌ای است که پوشش دروغ‌ها را می‌درد و کراهت چهره رانت‌خواران هستی سوز را، بی‌کم و کاست نشان می‌دهد. ایران بیابان می‌شود و

● در شرق و غرب کشور، ریزگردها نفس کشیدن را مشکل می‌کنند. در شرق کشور، در سیستان و بلوچستان، آب آشامیدنی نایاب می‌شود؛

● در همه‌ جای ایران، زمین فرو می‌رود و فرسایش زمین بر وسعت تخریب طبیعت ایران گواهی می‌دهد؛

● دریاچه ارومیه پر آب نشد. بودجه تأمین نشد. وعده می‌دهند 8 سال دیگر، از خشک شدن می‌رهد. اما، در 23 اسفند 1395، محمد اسماعیل سعید، «نماینده» تبریز، اعلان خطر کرد: دریاچه ارومیه به مرحله خطرناک نزدیک شده‌ است. دریاچه هامون خشک شد و تالابها خشک می‌شوند و در خوزستان، ریزگردها، از جمله، حاصل خُشکاندن تالاب غرب این استان هستند. و

● کمیابی آب، مشکل تنها شرق کشور نیست. مشکل بخش عمده‌ای از ایران است. در نتیجه،

● تولید کشاورزی نیاز مردم کشور به مواد غذائی را بر نمی‌آورد و وابستگی به واردات فرآورده‌های کشاورزی روزافزون است.

٭ اعلان خطر 40 اقتصاددان:

    در 25 اسفند 1395، اعلان خطر 40 اقتصاددان کشور نسبت به وضعیت وخیم اقتصاد انتشار پیدا کرد. در حقیقت، اقتصاد همچنان رانت و مصرف محورتر شده‌ و فقرها را بیشتر کرده‌ است: فقر مردم کشور و فقر طبیعت ایران و فقر منابع ایران. یک‌چند از واقعیت‌های گویا:

برغم برداشته شدن تحریم فروش نفت و به حساب گذاشتن افزایش فروش نفت، اقتصاد کشور همچنان در رکود است:

● در 23 اسفند 1395، با توجه به نزدیک شدن «انتخابات» ریاست جمهوری، بانک مرکزی خبر از رشد 11.6 درصدی اقتصاد کشور داد. به این گمان که همگان در بند صورت می‌مانند و برآن نمی‌شوند سر از محتوای درآورند. رشد بخشهای مختلف اقتصاد، بنابر گزارش، عبارتند از: نفت و گاز 65.4 درصد و کشاورزی 4.2 درصد و صنعت 0.03 درصد و معدن 0.02 و ساختمان 17.1 درصد  و خدمات، که عمده آن‌را دولت تصدی می‌کند، 23.25 درصد. در نرخها که تأمل کنیم، رشد منفی اقتصاد کشور را بیش از حد تصور می‌یابیم: چراکه ساختمان و صنعت و کشاورزی به واردات وابسته هستند. اما دولت از رشد منفی نمی‌تواند مالیات بگیرد. لذا بودجه آن خلاصه می‌شود در درآمد نفت و قرضه و کسر بودجه. واردات نیز با درآمد نفت پرداخت می‌شود. باتوجه به این‌که رشد نفت و گاز را 65.4 درصد گفته‌اند، رشد منفی صنعت و کشاورزی باید بیش از اندازه منفی باشد. چراکه باوجود ملحوظ بودن واردات در آنها که با درآمد نفت پرداخت می‌شود، نرخ رشد آنها ناچیز است. یادآور می‌شود که تولید ناخالص ملی را بر پایه مصرف محاسبه می‌کنند. بنابراین، مصرف محصولات کشاورزی تولید داخلی و واردات را در بر می‌گیرد . بدین‌سان، کافی‌ است، واردات بعلاوه قاچاق را از تولید داخلی کم کرد تا میزان رشد منفی اقتصاد بدست آید.  

    بخاطر وضعیت بسیار وخامت‌بار اقتصاد کشور است که بانک جهانی (23 اسفند به گزارش ایسنا) نیز اطلاع می‌دهد: براثر تحریم یک جانبه امریکا، رابطه نظام بانکی ایران با نظام بانکی جهان قطع و بخاطر تحریمها سرمایه‌های خارجی به ایران وارد نمی‌شوند و اقتصاد ایران گرفتار سردرگمی است.

● میزان واقعی بیکاری را اقتصاددان اصلاح‌طلب، 30 تا 40 درصد می‌داند. پس از انتشار این برآورد، رئیس مرکز آمار ایران گفته‌است: نرخ واقعی بی‌کاری 22 درصد است!؛

● با آن‌که، در ایران، دستکاری در آمار با هدف راست را دروغ کردن، امر واقع مستمر است، با آنکه درآمد سه دهک پائین، کفاف یک سوم هزینه را نمی‌دهد، حتی بنابر آمار بانک مرکزی نیز، متوسط درآمد از متوسط هزینه کم‌تر است. فقر مردم بطور مستمر بیشتر می‌شود؛

● نابرابریها میان اقلیت صاحب امتیاز و اکثریت بزرگ نیز دائم بشتر می‌شوند؛

● بدهی‌های دولت نیز بطور مستمر افزایش پیدا می‌کند. در طول چهار سال، نقدینه که در پایان حکومت احمدی نژاد، 480 هزار میلیارد تومان بود، اینک سه برابر شده‌ است: در تیرماه 1395، به 1082 میلیارد تومان رسیده بود. نرخ افزایش نقدینگی 30 درصد بود. هرگاه با همین نرخ به افزایش خود ادامه دهد، در تیرماه 1396، برابر 1406.6 میلیارد تومان خواهد شد.

● ورشکستگی بانکها دارد از پرده بیرون می‌افتد و این ورشکستگی، در بخشی، بخاطر ناتوانی از بازپس گرفتن مطالبات از قدرتمدارها است؛

● در دوره حکومت روحانی، شرکت‌های دولتی زیان ده، 5 برابر شده‌اند.

● حکومت روحانی مدعی است که قیمتها را کاهش داده و نرخ تورم را یک رقمی کرده‌ است. حال این‌که قیمت گوشت که در پایان ریاست جمهوری خاتمی کیلوئی 4200 تومان بود، امروز 42000 تومان یعنی 10 برابر است. و  قیمتهای مواد غذائی و پوشاک و مسکن، بنابر مورد، به نرخی افزون بر دو تا  سه برابر نرخ رسمی تورم، افزایش یافته‌اند. حتی برابر آمار وزارت صنعت، افزایش قیمتهای مایحتاج مردم به این شرح است:

     در سال 94 ، برنج داخلی 18.1 درصد، پیاز 141.6 درصد، عدس 39.9 درصد، گوجه فرنگی 80.8 درصد و لپه  58.8 درصد افزایش قیمت نسبت به سال 93 داشته‌اند. بنابر آمار همان وزارت، در سال 95، تا آذر ماه، افزایش قیمتها بدین قرار است: از بین 57 کالایی که وزارت صنعت گزارش داده، افزایش قیمتهای 30 کالای اساسی طی یک سال اخیر دو رقمی است: جوجه یکروزه 62.3 درصد و خرما 36.3 درصد و برنج طارم 34.2 درصد و نخود 34.3 درصد و گوشت مرغ تازه 26.4 درصد و لپه 25 درصد و موز  23درصد.

     دانستنی است که قیمت یک دانه نان سنگگ آزادپز 2000 هزارتومان شده‌ است.

    علم الهدی، امام جمعه مشهد می‌گوید: مردم از وضعیت حداقلی برخوردار نیستند. روزنامه جمهوری اسلامی، در مقام طعنه‌ زدن به او، می‌نویسد: در دوره احمدی‌نژاد می‌گفتید: مردم اشکنه پیازداغ بخورند. اما طعنه‌زدن به او که در آن دوره، در دفاع از حکومت احمدی‌نژاد، از اکثریت مردم ایران که زیر خط فقر هستند طلب می‌کرد، اشکنه پیازداغ بخورند، نباید واقعیت مهم‌تری را بپوشاند که همگانی‌تر شدن فقر مردم است. و این همگانی‌تر شدن نه تقصیر حکومت روحانی که تقصیر رژیم ولایت مطلقه فقیه متکی بر اقتصاد مصرف و رانت محور است.

٭ فسادها و آسیب‌های اجتماعی که بر هم می‌افزایند:

در اقتصاد مصرف و رانت محور، البته فسادها فراگیر و بزرگ می‌شوند و آسیب‌ها و نابسامانی‌های اجتماعی روزافزون می‌گردند:

● گستردگی فساد در رژیم و در جامعه  از حد برون شده و سد سانسور را شکسته و مطبوعات رژیم به افشای فسادها می‌پردازند. البته بعد از آن‌که این فسادها در بیرون از مرزها توسط ایرانیان دلسوز به وطن افشا می‌شوند. از آن جمله است فسادهای قوه قضائیه و شهرداری تهران و «حقوق‌های نجومی» و مافیای آب و مافیاهائی که بخش عمده از واردات را در اختیار دارند و اموال رهبری و فسادهای بستگان خامنه‌ای و آقازاده‌ها و ماجرای کرسنت و ...؛

● قاچاق که از موانع سرمایه‌گذاری در تولید است و ارزش آن را 25 میلیارد دلار گفته‌اند و هنوز معلوم نیست که قاچاق مواد مخدر را شامل می‌شود یا خیر؛

● آسیب‌های اجتماعی آن وسعت و شدت را یافته‌اند که «سران» رژیم نیز نتوانسته‌اند خطرناک بودنشان را تصدیق نکنند. اعتیاد به مواد مخدر و انواع دزدی و قتل و تجاوز جنسی و تصرف مال غیر و ... آن ناامنی مزمن و مرگبار و ویران‌گری را پدید آورده‌اند که جنگ ببار نمی‌آورد؛

● آسیب‌های روانی که جمعیت بزرگی از مردم ایران را رنجور کرده‌اند.

خشونت‌ها تنها سیاسی نیستند، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیز هستند. در حقیقت، بن‌مایه رابطه‌های فرد با فرد و گروه با گروه زور شده ‌است. اما زیان‌بارترین آنها،

● اولی ممانعت از برخورداری ایرانیان از حقوق پنج‌گانه و سرکوب‌گری است که دامنه‌ آن گسترده‌ است: سیاسی و مذهبی که دامن اهل تصوف و انواع باورهای دیگر را فراگرفته ‌است (تازه‌ترین مورد، محکوم کردن مرجان داوری به اعدام) و شدت سانسور به قصد جلوگیری از برقرار شدن جریان‌های آزاد اندیشه‌ها و دانش‌ها و هنرها و داده‌ها و اطلاع‌ها؛

● دومی خشونت‌هائی هستند که رژیم و بی‌تفاوت‌ها – که خود قربانی خشونت مضاعف هستند – در جلوگیری از ورود بدیل به عرصه بکار می‌برند: ربودن و ترورکردن و اعدام و شکنجه همچنان روش‌های اصلی هستند. و

● سومی خشونت‌هائی که  شهروندان بکار می‌برند در جلوگیری از بدیل شدن خود بمعنای رشد‌کردن و طبیعت ایران را آبادان گرداندن.

٭ ایران همچنان در حلقه آتش است:

با زمامدار شدن ترامپ، فشار حکومت امریکا بر ایران تشدید شده ‌است. ایران به تشدید تحریم‌ها و بسا جنگ تهدید می‌شود. در منطقه،

● سیاست اوباما بر این نبود که اتحاد سعودیها و شیخ‌های خلیج فارس و اسرائیل بر منطقه مسلط شود، اما سیاست ترامپ می‌تواند مساعد این اتحاد باشد. رژیم، بنابر رویه، فرصتی را بسوخت و نشانه‌هائی حاکی از درک موقعیت سخت را از خود بروز نمی‌دهد؛

● ایران هم‌چنان در حلقه پایگاه‌های نظامی و اطلاعاتی است. در سال 1395، بیشتر از پیش در کام جنگها فرو می‌رود:

● در کام جنگ‌های نظامی و ترور و اقتصادی و دیپلماتیک و تبلیغاتی و مذهبی فرو می‌رود. بدیهی است که جنگ بر سر منافع است و مذهب را وسیله توجیه می‌کنند؛

● ولو جنگها زمانی به پایان می‌رسند اما خصومتها می‌توانند بسیار دیرپا باشند. مگر این‌که ایرانیان صاحب کشور خود بگردند و به کشور خود، در ایجاد صلح میان ملتها نقش دهند. و

● آتش هم اکنون به شرق و غرب کشور نفوذ کرده ‌است. زد و خوردهای مسلحانه استمرار جسته‌اند.

    پیشاروی وضعیت داخلی و خارجی کشور، مقاومت‌ها رو به افزایش هستند:

٭ مقاومت‌ها و کوشش جامعه مدنی در نقش دادن به خود:

مقاومت‌ها روزافزون هستند. برخی «سیاسی» و شماری دیگر «غیر سیاسی»: 

● اعتصاب غذاها که زندانیان سیاسی می‌کنند. تازه‌ترین موردها: اعتصاب غذای احسان مازندرانی و هنگامه شهیدی و استقامت پرارج عیسی سحرخیز در زندان؛

● از مهار رژیم بدررفتن شبکه پخش نظر و خبر که جریان آزاد اندیشه‌ها و داده‌ها و اطلاع‌ها را برقرار می‌کند. هراندازه این شبکه گسترده‌تر توانائی جامعه مدنی و نیز نیروهای محرکه سیاسی در نقش دادن به خود بیشتر؛

● ناتوانی رژیم از جذب استعدادها و روی‌آوردن بخشی از «اصلاح طلبان» به مقابله با دستگاه ولایت مطلقه فقیه که یکسره میان تهی و بی‌اعتبار شده ‌است؛

● اجتماعات دانشجوئی که برغم سرکوب شدید، همچنان استمرار جسته‌اند؛

● جنبشهای اعتراضی در نقاط مختلف کشور که شکل سیاسی و قومی و مرامی به خود می‌گیرند؛

● جنبشهای اعتراضی در شهرها بخاطر آلودگی محیط زیست و ناهنجاری‌های اجتماعی و مشکل‌های اقتصادی؛

● جنبشهای کارگری در اعتراض به بیکاری، پرداخت نشدن دستمزدها، ناچیز بودن دستمزدها؛

● جنبش‌های اعتراضی معلمان که اکثریت بزرگی از آنها زیر خط فقر زندگی می‌کنند. و

● جنبش اعتراضی بازنشستگان.

کوشش جامعه مدنی برای نقش دادن به خود:

● حساسیت نسبت به فسادها و آسیب‌های اجتماعی بیشتر شده و بنیادها که برای زدودن فسادها و آسیب‌ها تشکیل شده و می‌شوند، پرشمار گشته‌اند. از پرداختن به آبادانی طبیعت (بیابان زدائی و مبارزه با آلودگی محیط زیست) تا مبارزه با مواد مخدر و رهاندن جوانان از فحشاء و سرپرستی کودکان و رهاندن محکومان به اعدام از چوبه‌دار و فقرزدائی و دیگر اشکال خشونت‌زدائی، موضوع کار بنیادهائی هستند که به یمن وجودشان، جامعه مدنی به خود نقش می‌دهد؛

● بارزترین کوشش جامعه مدنی، کوشش در جداکردن حساب دین از حساب دین رسمی یا اسلام از خود بیگانه در بیان قدرت و توجیه‌کننده ولایت مطلقه فقیه است. این «ولایت» دین را چنان میان تهی کرده ‌است که دیگر از پس توجیه جباریت جبار بر نمی‌آید؛

● نتیجه کوشش‌های بالا این‌ است که جامعه مدنی هویت سیاسی مستقل یافته و این هویت را، در هر مناسبتی اظهار می‌کند:

- نیروهای محرکه سیاسی زنان و دانشجویان و کارگران و بازاریان و کارکنان دولت و بخش عمده‌ای از روحانیان به مخالفت با ولایت مطلقه فقیه هم شناخته می‌شوند و هم این مخالفت را ابراز می‌کنند؛

- برغم شدت سانسور، در دانشگاه‌ها و نیز مساجد، گردهم‌آئیها انجام می‌گیرند و، در آنها، مواضع نمایان‌تر ابراز می‌شوند؛

- در اجتماع‌های مجاز (22 بهمن و تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی)، هم‌ آنها که شرکت می‌کنند، به ترتیبی شرکت می‌کنند که گویای مخالفت آنها با خامنه‌ای و ولایت مطلقه فقیه باشد؛

- حساسیت به بحران سازی رژیم، در حال حاضر، جنگها که رژیم ایران را بدانها گرفتارکرده ‌است و در آنها، نقش رژیم نه حمایت از حقوق مردم کشورهای منطقه که رژیم‌ها است (بخصوص در مورد سوریه)، دیگر پنهان نگاه داشته نمی‌شود؛

- سنجش‌های افکار از دوره خاتمی تا دوره روحانی، بطور مستمر، گویای دلبستگی ایرانیان به حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی و دموکراسی هستند.

٭ واقعیت‌ها و جهت‌یابی جامعه مدنی راه‌کار را در بردارند:   

    بدین‌سان، واقعیت‌های که به ایران سیمای فقر و آسیب‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و طبیعی داده‌اند، از سوئی، و نقشی که جامعه مدنی دارد به خود می‌دهد، از سوی دیگر، دو واقعیت را، به روشنی، می‌نمایانند:

1. رژیم ولایت مطلقه فقیه، حتی در جهت کاستن از مداخله‌های «رهبر»، اصلاح‌پذیر نیست. طرفه‌این که، در حکومت روحانی، بازهم اختیار رئیس جمهوری کم‌تر و قلمرو مداخله خامنه‌ای بیشتر شد (تهیه برنامه رشد و سیاست‌های راه‌بردی آن، مورد برنامه ششم). طرفه این‌که متصدی این تجاوز نیز هاشمی رفسنجانی بود (مصاحبه میر سلیم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، بتاریخ 2 اسفند 1395). اما چون ولایت مطلقه فقیه جز در اعمال زور کاربرد ندارد، نه می‌توان دامنه مداخله‌های خامنه‌ای را محدود کرد و نه از اثر مخرب این مداخله‌ها کاست. بنابراین،

2. راه‌حل بایسته عمل جامعه مدنی‌است. این جامعه می‌تواند از راه کاستن از تضادها، توحید اجتماعی و بدان، سرمایه‌ها یا نیروهای محرکه را افزایش دهد. می‌تواند گروه‌های سیاسی و نیز اشخاص سیاسی که در سرای ولایت مطلقه فقیه منزل‌کرده‌اند را طرد کند. می‌تواند به خود و به جهانیان و نیز به جبار و عوامل او اعلان کند ولایت متعلق به جمهور مردم است و مصمم است به غصب آن توسط جبار پایان دهد. تحریم انتخابات غیر آزادی که بنفسه سالب حق حاکمیت از مردم است، کوشش نخستین جمهور مردم برای بازیافتن حق ولایت است. می‌تواند به بدیلی که محل عمل خود را بیرون رژیم و درون جامعه مدنی قرار داده ‌است، توان روزافزون ببخشد. می‌تواند از میان دو فشار، یکی فشار از بیرون ناشی از بحران ‌سازی‌های رژیم و دیگر فشار رژیم بر خود برهد. بدین‌ ترتیب که رژیم را جانشین خود کند تا که، این‌بار، رژیم میان دو فشار قرار بگیرد و دست از بحران سازی و شرکت در جنگهای گوناگون بردارد، تاکه محور سیاست داخلی و خارجی رژیم که امریکا است، بشکند، تاکه ستون‌ پایه‌های استبداد بنام دین، بی‌عمل شوند. تا که دین از مالکیت جبار و عوامل او رها بگردد. تا که فقر و قهر ایران را ترک گویند.


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter