وضعیت سنجی یک‌صد و بیست و چهارم: رژیم ولایت فقیه مقاومت ایران را در برابر انیران از میان برد و می‌برد، فرار مغزها

٭ركوردهاي جهاني ايران:

    چندی پيش مجددا نام ايران در رتبه‌بندي جهاني کشورهائی که محل پول‌شوئی هستند و خود پول‌شوئی می‌کنند، بمیان آمد. معلوم شد که ایران از کشورهائی چون افغانستان و تاجیکستان نیز پیشی گرفته و مقام اول در جهان را، از آن خود کرده ‌است. به گزارش خبرگزاری تسنیم  به نقل از وال استریت ژورنال، ایران برای سومین سال متوالی از نظر شاخص بازل، که یک شاخص سالیانه در زمینه ارزیابی عملکرد کشورها در زمینه ریسک پولشویی است، جایگاه نخست خود را حفظ کرده‌ است.

    از نظر شاخص بازل، کشورهایی که بالاترین ریسک پولشویی در آنها وجود دارد عبارتند از: ایران، افغانستان، تاجیکستان، گینه بیسائو، مالی، کامبوج، موزامبیک، اوگاندا، سوازیلند و میانمار. کشور فنلاند در این رتبه بندی، کم ریسک ترین کشور از نظر پولشویی شناخته شده و کشورهای لیتوانی و استونی در رتبه های دوم و سوم جای گرفته‌اند. بعد از این 3 کشور، کشورهای بلغارستان، نیوزیلند، اسلونی، دانمارک، مجارستان، کرواسی و جامائیکا جای گرفته‌اند.

     با كسب مقام اول براي سومين سال پي در پي، رژیم ولایت فقیه توانست نشان دهد چه بر سر یک کشور می‌آید که افرادي چون خميني و خامنه‌اي، هوس سلطنت‌کردن می‌کنند و همانند سلطان‌های نادان، نادانی‌های خویش را با زور جبران می‌کنند و خیانت و جنایت و فساد را فراگیر می‌کنند.

     اما ایرانیان نیز در مقام اول شدن کشورشان بی‌نقش نیستند. از جمله بدین‌خاطر که وقتی حجة‌الاسلام عليرضا پناهيان، همان شيخ عليرضاي معروف به عليرضا مارمولك، در كليپي كه بر روي شبكه‌هاي اجتماعي منتشر شده است، دروغ ساخت خود را (خداوند به هنگام جشن بعثت حضرت محمد به او بشارت آمدن امام خميني را مي دهد)، سكوت می‌کنند و مي‌خندند. در برابر فسادهای بزرگ سکوت می‌کنند. برخیانت‌ها و جنایت‌ها چشم می‌بندند. تنها کاری که می‌کنند فراهم کردن اسباب فرار مغزها از کشور است. با این فرار، مقاومت ایران در برابر فشار انیران از میان می‌رود.

     مي گويند و راست می‌گویند که حكومت‌هاي توتاليتار، رهبران و حاكمان مستبد در گرفتار بلاها کردن کشور، بدتر از دشمن هستند. غیر از این‌که اگر سلطنت‌های استبدادی در انحطاط مقاومت کشور را به تحلیل نمی‌بردند، اسكندر و اعراب و مغول یارای حمله به ایران را به خود نمی‌دادند، حمله اسکندر به كشور زرخيز ما به اندازه استبداد ولایت فقیه صدمه وارد نکرد. حمله مغول، در بخش‌هائی از کشور که محل تاخت و تاز و کشتن و بردن و سوختن مغول شدند، با استبداد ولایت مطلقه فقیه قابل مقایسه است. 

     در پی سقوط رژیم شاه، «روحانیان» قدرت طلب، چون دانش اداره کشور را نداشتند و می‌خواستند مقامات دولت و دستگاه اداری را از آن خود کنند، زندان‌های شاه را نه تنها نگاه داشتند بلکه بر آنها افزودند و بساط اعدام و ترور را گستردند و موجها‌ی مهاجرات مغزها را از کشور برانگیختند. خمینی نیز گفت: به جهنم که می‌روند!

     اندازه نادانی و دروغ‌های ابلهانه سازی و دروغ‌ها و خرافه‌ها که ساخته و منتشر می‌شوند، خود گویای چرائی باز گذاشتن دروازه‌های کشور به روی مهاجرت مداوم استعدادهای کشور است. برای مثال، يكي از مبلغان خامنه‌اي بنابر كليپ موجود، مدعي است كه يك ميليون از مردم سياه پوست امريكايي در تظاهراتي در برابر مسئولين امريكا گفته‌اند حكومتي همچون ايران مي‌خواهند و مسئولان امريكايي آنها را به گلوله بسته‌ و كشته‌اند و خبر آن را مخفي كرده‌اند. سازنده دروغ از کجا می‌دانست که ترامپ رئیس جمهوری امریکا می‌شود! دروغ ساز اول خامنه‌اي است. او برپایه اطلاعات نادرستی كه آقامجتبي و آقا مصطفي و نيز برادران حسن و علي و مهدي طائب و برادران سعيد و وحيد حقانيان، به او می‌دهند، به اين نتيجه رسيده ‌است كه ايران در ده سال گذشته صدها برابر رشد داشته ‌است. در خاطرات علم آمده‌ است که روزی شاه به او می‌گوید: رشد اقتصاد ایران به 30 درصد رسیده‌ است و علم دروغ بزرگ را نصف می‌کند و می‌گوید: اگر 15در صد  هم رشد کرده باشد بی‌نظیر است! هم در دوره شاه و هم در دوره خامنه‌ای که پا جای پای شاه سابق می‌گذارد،این سرمایه‌ها و استعدادها و دیگر نیروهای محرکه بودند که صدورشان از کشور بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد.

    براي آگاهي از بلايي كه بر سر ايران آمده‌است در آمار زیر تأمل کنیم:

٭ فرار مغزها و فرارهای دیگر نیروهای محرکه:

سازمان ملل در گزارش سال 2009  خود اعلام کرده‌ است که به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان 91  کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته جهان، ایران مقام نخست را داراست. ولایت مطلقه خمینی و خامنه‌اي اين مقام را براي ايران کسب کرده‌اند.

طبق آمار صندوق بین‌المللی پول هم اکنون بیش از 250 هزار مهندس و پزشک ایرانی در خارج از ایران زندگی می‌کنند و بیش از 170 هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی می‌کنند.

طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال 87 روزانه 15 کارشناس ارشد!، 3 دکترا! و سالانه 5475 نفر لیسانسیه از کشور مهاجرت می‌کنند.که می‌شود سالانه 12 هزار تن.

     احتمالا خامنه‌اي را از اين مطلع نمی‌کنند. پدر عروس او، همانند شاه گفت: خوب بروند، كشور به اين افراد احتياج ندارد. چرا راه دور برويم؟ روح الله خميني در باره مهاجرت درس‌خوانده‌ها گفت:

    «...این دانشگاه رفته‌ها، اینها که همه‌اش دم از علم و تمدن غرب می‌زنند، بگذارید بروند. ما این علم و دانش غرب را نمی‌خواهیم. اگر شما هم می‌دانید که اینجا جایتان نیست فرار کنید. راهتان باز است».

     «...می‌گویند مغزها فرار کردند! بگذار فرار کنند. جهنم که فرار کردند این مغزها! مغزهای علمی نبودند این مغزها، مغزهای خیانتکار بودند، و الّا کسی از مملکت خودش فرار می‌کند به آمریکا؟! از مملکت خودش فرار می‌کند به انگلستان و زیرِ سایه انگلستان می‌خواهد زندگی بکند؟ پیوند می‌کند با بختیار و امثال بختیار که مملکت ما را به تباهی کشیدند؟ ... دیگر جای زندگی برای آنها نیست. ... ما هم یک مغزهایی داریم که با اینکه «مغز علمی هستند دارند به مردم کمک می‌کنند؛ دارند می‌روند دِرو می‌کنند». این مغزها را ما می‌خواهیم؛..

مغزهایی را می‌خواهیم که در عین حالی که دکتر است، ... مهندس است، می‌رود در جهاد سازندگی و جهاد سازندگی را راه می‌اندازد. ... که از آمریکا پا می‌شود می‌آید اینجا می‌‌گوید من آمده‌ام برای کمک؛ نه پا بشود فرار کند از اینجا!...من وقتی شما را، این چهره‌های انسانی، نورانی، خدمتگزار را می‌بینم مباهات می‌کنم به اینکه مملکت ما این طور است... خداوند این کوخ‌نشینها را برای ما حفظ کند؛ و خداوند این مسلمینی که تعهد دارند برای اسلام، ... خدمت دارند می‌کنند به اسلام، خداوند برای ما حفظ کند».

    آنهايي كه مد نظر خميني بودند و تعريفشان كرد، همان برادران غيرتمند و حزب‌اللهي بودند و هستند كه كشور را در طول سالها چپو كرده‌اند  و به قول سردار حسين كنعاني، از رهگذر خريد كارخانه‌ها و شركت‌ها داراي اندوخته‌اي معادل يك ميليون و چهارصد هزار ميليارد تومان شده‌اند. سرمايه‌اي بس هنگفت كه با آن هر بلايي بخواهند بر سر هر دولتي می‌آورند. البته بسياري از اين دارايي‌ها از آن برادران غيرتمند حزب الله و آخوند‌هاي دزد و بي‌سواد و سرداران خروس صفت شده‌اند. بعد از رفتن با صلاحیتها،  به يمن حمايت خميني و خامنه‌ای صاحب اين همه دارايي شده‌اند. در حالي كه بهنگام پیروزی انقلاب، در جيب‌هايشان، از بي‌پولي، به قول سردار سعيد قاسمي، شپش‌ها چهار قاپ بازی می‌کردند.

از نظر درآمد، ایرانیان مقیم آمریکا، در بین مهاجرین، از پر درآمد‌ترین گروه‌ها هستند: 30 درصد از این افراد در زمینه مدیریت و 20 درصد در زمینه تکنیک‌ها و امور دانشگاهی مشغول به کار هستند. همین‌طور از صد هزار ایرانی در  آلمان، در سالهای گذشته، مؤلفان 2000 جلد کتاب منتشر کرده اند. در حالیکه از 2 میلیون ترک مهاجر به آلمان، مؤلفانی که پیدا شده‌اند،  تنها 1000 جلد کتاب منتشر کرده‌اند.

بنیاد ملی نخبگان  ایران اعلام کرد که 308 نفر از دارندگان مدال المپیاد و 350 نفر از برترین‌های آزمون سراسری از سال82  تا 86 به خارج مهاجرت کرده‌اند.

     لابد این مغزها هم بدرد ایران تحت استبداد خامنه‌‌اي نمي‌خوردند. در کشوری که احمدی‌نژاد و بی‌کفایت‌تر از او و زور باوران نادان به ضرب چماق حکومت می‌کنند، چه نیاز به استعدادهای تحصیل کرده هست؟!

طبق آمار منتشره از سوی سازمانها و نهادهای دولتی مثل هفته نامه  سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، 90 نفر از 125 دانش آموزی که در سه سال گذشته در  المپیادهای جهانی رتبه کسب کرده‌اند، هم اکنون در دانشگاه‌های آمریکا تحصیل می‌کنند. بسیاری از آنان هرگز به ایران جهت زندگی دائم باز نمی‌گردند.

در سال 2010،  1438 مبتکر و مبدع ایرانی نیز به امریکا مهاجرت نموده‌اند که پس از کشورهای چین، هند، کره جنوبی، ژاپن و استرالیا، بزرگترین کوچ مهاجرت نخبگان به این کشور در آسیا و اقیانوسیه بوده‌است. دردناکتر آنکه این تعداد در دوره زمانی 2000-1990 در حدود 233 نفر اعلام شده است.

صندوق بین‌المللی پول برآورد کرده ‌است که بابت مهاجرت استعدادها، ایران سالانه 50 میلیارد دلار زیان می‌کند. اما امر واقعی که بسیاری از این مطالعات از آن غافل بوده‌اند، تاثیرگذاری این استعدادها بر رشد فرهنگ و رشد دانش و فن و ایجاد اقتصاد تولید محور و رشد این اقتصاد، بنابراین، استقلال ایران و بی‌اثر شدن فشار قدرتهای سلطه‌گر بر ایران است. 

       ارقام زیر، کشورهای برانگیزنده استعدادها به مهاجرت و کشورهای مهاجر پذیر جهان در دوره زمانی سال‌های 2000 تا 2010 را نشان می‌دهند. به استثنای دو کشور چین و هند، اغلب کشورهای فراری دهنده استعدادها «رشد نیافته» و کشورهای مهاجر پذیر جهان، کشورهای «رشدیافته» هستند. اما مهاجرت استعدادها از این کشور «رشد یافته» به آن کشور نیز بسیار است:

● در این میان، وضعیت ایالات متحده امریکا نیز متفاوت از سایرین است. زیرا میزان پذیرش استعدادها به این کشور (در حدود 195 هزارنفر) بسیار بیشتر از خروج نخبگان و مبتکرین از این کشور (در حدود 11100 نفر) بوده‌اند.

● بازندگان: از 10 کشور جهان بیشترین استعداد مهاجرت گزیده‌اند. این مهاجران مبتکر و مخترع، در کشورهای میزبان ابداع‌ها و اختراع‌های خود را به ثبت داده‌اند. تمامی 10 کشوری که در این رده‌بندی جای گرفته‌اند، کشورهای کمتر توسعه یافته و در حال توسعه می‌باشند.

     در این رده‌بندی نیز، ایران جایگاه چهارم را دارد و نرخ مهاجرت از ایران نشان می‌دهد که در سال‌های 2000 تا 2010، بیش از 96 درصد ابداعات ایرانیان، در کشورهای مقصد به ثبت رسیده‌اند. این نرخ اندازه محرومیت قطعی ایران از استعدادهای خویش و کاهش توان مقاومت ایران را در برابر انیران، بدست می‌دهد. بنابراین، ترساندن مردم ایران از تبدیل شدن به افغانستان و عراق، ترساندن به دروغ است. چرا که ایران وضعیتی بهتر از وضعیت کشورهای قحطی زده و جنگ زده، ندارد.

● چین علیرغم اینکه بیشترین تعداد استعداد را روانه کشورهای دیگر جهان کرده ‌است، اما نرخ مهاجرت نخبگان از این کشور، کمتر از 17 درصد بوده ‌است. به سخن دیگر، استعدادهای چینی در کشور خود مشغول فعالیت بوده‌اند. این نرخ برای هند، 48 درصد، برای روسیه 25 درصد و برای اسرائیل 8 درصد بوده ‌است.

       بر خلاف این ادعا که فرار مغزها و نخبگان از کشورها، نه فرار که «گردش مغزها» است، رقم‌ها می‌گویند، صریح و شفاف، که گردش مغزها در باره کشورهای «توسعه یافته» بزحمت صادق است. چراکه همین کشورها نیز در موقعیت برابر نیستند. کشورهای در موقعیت زیر سلطه و اغلب استبداد زده بیشترین زیان را از فرار مغزها کرده‌اند و می‌کنند. 

رده‎‌بندی کشورها بلحاظ ابتکار و خلاقیت:

      درارديبهشت سال 95، آماري به اين شكل منتشر شد: گزارش جامع اندیس جهانی ابتکار و خلاقیت که شامل رتبه بندی مفصل 141 کشور جهان در زمینه‌های خلاقیت و ابتکار  است. هرچند در گزارش جدید، جایگاه ایران حاکی از رشد است،اما همچنان با رتبه 106 در میان 141 کشور و رتبه چهارم در منطقه، ایران یکی از ضعیف‌ترین کشورهای جهان در این رتبه بندی است.

    کشورهای سوئیس، انگلستان (بریتانیا) سوئد، هلند و ایالات متحده به ترتیب در صدر جدول رتبه بندی امسال قرار گرفته‌اند. در سوی دیگر و در پایان این جدول رتبه بندی نیز به ترتیب کشورهای سودان، توگو، گینه، میانمار و یمن قرار گرفته‌اند.

    آمار فوق نشان مي‌دهد میزان ابتکار و ابداع و خلق، به میزانی بیشتر از میزان مهاجرت استعدادها کاهش می‌پدیرد. 

کوچ جوانان ایرانی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور، آنها را درختی تنومند گردانده‌ است که میوه آن‌را کشورهای مهاجرپذیر می‌چینند. بیهوده نیست که نخست وزير كانادا به صراحت می‌گوید: دولت ايران ما را 25 سال! پيشرفت داد، چرا که زمینه مهاجرت هزاران متخصص ايرانی به اين كشور را فراهم کرد. مهاجرت جوانان ایرانی به کشورهای خارجی حتی در گزارش‌های صندوق بین‌المللی پول هم جایگاه برتر پیدا کرده‌ است:

● دکتر اشرف بروجردی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این باره به خبرآنلاین می گوید: طبق آمار صندوق بين المللي پول در سال 2009 ايران به لحاظ مهاجرت نخبگان در ميان 91 كشور در حال توسعه و توسعه نيافته مقام اول را داشته است. طبق این آمار سالانه بين 150 تا 180 هزار ايرانی تحصيل كرده برای خروج از كشور اقدام می‌كنند. تعدادی که با بررسی موردی برخی کشورهای مهاجر پذیر جوانان ایرانی همخوانی دارد؛ برای مثال در حال حاضر حدود 14هزار دانشجوی ايرانی در كشور مالزی مشغول تحصيل هستند.

    از سوی دیگر، نتايج بررسی سالانه نام نويسی‌های بين‌المللی دانشگاه‌های آمريكا نشان می‌دهد در سال تحصيلي 2011-2010 كه 5 هزار و ۶۲۶ ايرانی در حال تحصيل در اين كشور هستند و اين رقم 19 درصد افزايش نسبت به سال قبل را نشان مي‌دهد. در این رابطه می‌توان به آمارهای داخلی نیز مراجعه کرد؛ بر اساس آمار مجلس شوراي اسلامي در سال 1389، 60 هزار نخبه ايرانی از ايران مهاجرت كرده‌اند كه اغلب از المپيادهای علمی و يا جزو نفرات برتر كنكور و يا دانشگاه ها هستند. آمار و اطلاعات نشان می‌دهد اکنون 25 درصد از ايرانيان تحصيل كرده، در كشورهای توسعه يافته زندگی می‌كنند که از مجموع مهاجران حدود 40 درصد را دختران و زنان تشكيل می‌دهند.

دکتر منیژه فیروزی مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس درباره خروج استعدادها از کشور به خبرآنلاین می‌گوید: بررسی نرخ بیکاری در کشور نشان می‌دهد که بیکاری در قشر تحصیل کرده بیش از قشر تحصیل نکرده‌است و همچنین درآمد افراد تحصیل کرده به نسبت افراد تحصیل نکرده که جذب بازار واسطه گری و دلالی می‌شوند، بسیار پایین است...اصطلاح پدیده فرار مغزها یک اصطلاح قدیمی است. آن چه امروزه به واقع اتفاق می‌افتد، فرار نیست بلکه یک پدیده فیزیکی بسیار ساده است. کالایی تولید می شود اما ظرفیت نگهداری از آن وجود ندارد؛ افرادی با سختی پرورش پیدا می‌کنند و آماده می‌شوند تا در فضایی خلاقانه مشغول به کار شوند، اما از آنجا که ظرفیت لازم برای بهره‌وری از آنها وجود ندارد، این نیرو به سمت خارج رانده می‌شود. این موقعیت فرار نیست بلکه نوعی اخراج است. صادرات مغزها نیز اصطلاح مناسبی نیست. وقتی کالایی صادر می‌شود در ازای آن وجهی وارد می‌شود. اما در ازای خروج جوانان نه تنها چیزی به دست نمی‌آوریم، بلکه هزینه سنگینی نیز پرداخت می‌کنیم.

     آنچه گوینده از آن غافل است، این‌است که انسان کالا نیست. چون او است که تصمیم می‌گیرد وطنی را ترک گوید که در آن بارآمده، پس علاوه بر وجود نداشتن «ظرفیت لازم برای بهره‌وری»، امکان ایجاد این ظرفیت نیز نیست. چرا که استبداد بعلاوه نظام اجتماعی بیشتر بسته، برای این‌که برجا بمانند، نیروهای محرکه را تخریب می‌کنند. انسان نیروی محرکه ای نیروی محرکه ساز است تخریب او، یا ناگزیر کردنش به تبدیل شدن به عامل تخریب در نظام و یا مجبور کردنش به ترک وطن است.

بنا بر آمار رسمی در سال 1391 حدود 150 هزار دانشجو تقاضای خروج از کشور را کرده‌اند که بیشترشان دانشجوی دوره دکترا بوده‌اند. خروج این شمار از دانشجویان، برابر برآورد صندوق بین‌المللی پول، سالانه معادل 50 میلیارد دلار خسارت به ایران وارد می‌کند. حال آن‌که این زیان بخشی از زیان و بخش کوچک آن‌است. همچنین 64۴ درصد دانش‌آموزان ایرانی مدال‌آور المپیاد طی ۱۴ سال گذشته از ایران مهاجرت کرده‌اند.

     هفته‌نامه سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی ایران(سال 1391) نوشت: «از 125 دانش‌آموز ایرانی که ظرف 3 سال گذشته در المپیادهای جهانی کسب رتبه کردند، 90 نفر آن‌ها هم اکنون در آمریکا مشغول تحصیل هستند. حمید گورائی رئیس  پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی نیز هشدار داد که دانشمندان رشته  سلول‌های بنیادین  ایران هر روز بیشتر از گذشته جذب  کشورهای غربی  و دیگر نقاط جهان می‌شوند.»

در اينجا به نظرات مهرداد بذرپاش، ماركوپلو كوچولوي دوران حاج محمود دروغگو، مي‌پردازيم كه آن زمان مسئول جوانان بود و بعد به وزارت رسيد او در مورد مهاجرت نخبگان مي‌گويد: «در برخی از محافل از فرار مغزها در میان قشر جوان صحبت می‌شود که این امر اشتباه است و باید به جای فرار مغزها واژه «هجرت فرهنگی - علمی!» را به کار ببریم. هجرت برای معرفی افتخارات کشور به دنیا و کسب تجربه‌های بسیار ارزشمند است و هم اکنون زمان تشکیل نهضت انتقال فرهنگ کشور! فرا رسیده‌ است، چرا که این امر مهجور مانده ‌است. اگر بتوانیم فرهنگ مترقی کشور را به خوبی انتقال دهیم، نصف راه را به سلامت پیموده‌ایم.»

    وقتي در جامعه‌اي كليه مناصب و مقامات بلندپایه و حتی میان پایه كشور در اختيار افراد بي‌سواد و زورمدار ملقب به «مكتبي» سپرده می‌شود، به تدريج كشور مبتلا به كاهش سطح بینش و دانش می‌شود. فرار مغزها از چنین کشوری «هجرت فرهنگی – علمی» نام می‌گیرد. ایران امروز مبتلا به بیماری توان‌گیر است.

     وضعيت آب كشور و بیابان شدنش، وضعيت كاني كشور، وضعیت صنعت نفت کشور، وضعيت اقتصادي و فرهنگي و سياسي و اجتماعي و  علمي كشور، آسیب‌ها و نابسامانی‌های اجتماعی که از اندازه و مهار بیرون زده‌ است، می‌گویند ايران سربلند دوران مرجع انقلاب، به كشوري تبديل شده‌ است كه در رده‌بندی‌هاي جهاني در آخرين رده ها قرار گرفته ‌است و همچنان به قهقرا می‌رود.

      بيابان و كوير شدن كشور از يك سو و تبديل جنگل‌ها به سرزمين خشك و كاهش آب و خشك شدن درياچه‌ها و رودها به دليل سياست‌هاي غلط صاحب مقامات بي‌دانش و زورمدار و شرکت بخشی از مردم در این ویران‌ سازی، كار را به جايي رسانده كه هم اكنون همواره فرياد نابودي كشور از هر سو، حتي از دهان خامنه‌اي شنيده مي‌شود .

     با نگاهي به سطح دانش و ميزان مهاجرت استعدادها از ايران، مي‌توان برهم افزوده شدن مسئله‌ها و مصيبت‌ها در سال‌هاي آينده را مشاهده کرد. نخستین برانگیزنده استعدادها به فرار، استبداد پهلوی‌ها بود. آن زمان، یونسکو برآن شد که پدیده فرار مغزها از کشورهای «رشد نیافته» و «درحال رشد» به کشورهای «رشد یافته» و عوامل آن‌را مطالعه کند. انجام این مطالعه را به دکتر احسان نراقی سپرد. رژیم شاه ناگزیر شد کمبود پزشک را با پزشکان پاکستانی و هندی پر کند و اقتصاد و ارتش کشور را نیز به کارشناسان غرب، بیشتر امریکائی بسپرد. با انقلاب، استعدادها به ایران بازگشتند اما بهار انقلاب ایران کوتاه شد و بازسازی کنندگان استبداد با پیش کشیدن شعار مکتبی بالاتر از متخصص، سیل مهاجرت را بر انگیختند.

      خمینی گفت اقتصاد مال خر است و ملاتاریا در تخریب اقتصاد کشور از هیچ کار فروگذار نکرد. با ایجاد مافیاها و به تصرف آنها در آمدن اقتصاد، رشد اقتصادی جای به رشد فقر سپرد. اینک کار به جائی رسیده‌ است که وضعیت وخیم اقتصادی ولايت فقيه مطلقه خامنه ‍‌اي به خطر انداخته ‌است. با این وجود، نه او و نه مافیاهای نظامی – مالی حاضر نیستند بعنوان مانع کنار بروند و بگذارند، اگر هنوز ممکن باشد، استعدادهای برخوردار از استقلال و آزادی، اقتصاد تولید محور و رها از سرطان فساد و رانت خواری را بازبسازند. 


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter