صوتی

«انتخابات 24 خرداد، ابراز اجماع ملی علیه خامنه ای و خطر ایجاد شده توسط رای دهندگان» از دید بنی صدر

ahb 20130415عصرجدید: دو سوال رسیده است که عبارتند از: چرا علی رغم هشدارهای شما و گروههای اوپوزیسیون، باز مردم در انتخابات شرکت کردند؟ چرا با وجود اینکه مردم مخالف رژیم هستند و دل خوشی از این رژیم ندارند و باید بشکی از دست رژیم راحت شد، باز هم در انتخابات شرکت می کنند؟

بنی صدر: اولا این نکته را بگویم که، نه من خود را کسی می دانم که برای مردم تکلیف معین کنم، نه حق دارم مردم را مورد عتاب و خطاب قرار دهم که چرا رای دادند و چرا رای ندادند؟ اگر ما به حق انتخاب انسانها، آزادی بیان و آزادی اندیشه و آزادی رای(وقتی این رای بیان کننده حق انتخاب است) معتقد باشیم، پس می بایست از حق کسی که رای داده و کسی که رای نداده، بطور یکسان دفاع کنیم. کار ما این نیست که دیگران پیرو ما باشند، آن کار این آقایان قدرتمدار است که دین را وسیله قدرتمداری کرده اند و بقول آقای روحانی مردم به پیروی از مقام معظم رهبری رفته اند و رای داده اند! آنها مردم را پیرو می دانند اما ما مردم را انسانهای آزاد، مستقل و شهروندهایی می دانیم و می خواهیم که برخوردار از حقوق شهروندی باشند پس در همین بزنگاه هاست که بگوییم ما به آنچه می گوییم باور داریم و بر طبق آن عمل می کنیم. کسانی که این باورها را ندارند وقتی که رای ها باب طبعشان نیست، می گویند تقلب شد! وقتی رای ها باب طبعشان هست اصلا لب باز نمی کنند! چنانکه در سال 88 تا هنگامی که فکر نمی کردند که انتخابات مهندسی می شود و آقای احمدی نژاد از صندوق بیرون می آید، به به و چه چه می گفتند که چقدر مردم شرکت کرده اند! هرگز از خود نمی پرسیدند که در این ساعات با این تعداد حوزه و صندوق چگونه ممکن است 40 میلیون نفر توانسته باشند رای بدهند؟ اما زمانی که تقلب آشکار شد آرام آرام شروع کردند، آقای کروبی گفت 8 میلیون رای اضافه شده است، آقای رضائی هم همین را گفت، اخیرا هم که نوار آن پیدا شده، معلوم شد 8 میلیون به آرای آقای احمدی نژاد اضافه شده است، در این انتخابات هم همین وضع را شما می بینید. پس بعد از اینکه این مطلب روشن شد ما برای اینکه بفهمیم این انتخابات چه می گوید، تنها به صورت که نمی شود بسنده کنیم و بگوییم که این رژیم می گوید این تعداد رای داده اند! بسیاری از مردم که از بعد از ظهر به بعد پای صندوق های رای رفته اند می بینند که عده زیادی آنجا هستند، می گویند پس همه آمده اند و رای داده اند، ولی در واقع اینطور نیست، بر فرض هم که اینطور باشد این صورت قضیه است باید از صورت به محتوی گذر کنیم تا ببینیم محتوی چیست؟ 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

برای بررسی اینکه چرا جامعه عملی را می کند یا نمی کند اولین مساله ای که مطرح است، این است که ببینیم اندیشه راهنمایش چه بوده است؟ یک طرف قضیه عده ای که قبل از انتخابات لائیک، ضد اسلام و ضد روحانی(آخوند) بودند، درست زمانی که انتخابات شد، دیدیم که همه حامی آقای روحانی شدند! این سئوال پیش می آید که شما از کدام اندیشه راهنما پیروی می کنید که به هیچ اصلی پایند نیستید؟ جامعه ای که می بیند درس خوانده ها، مدعیان روشنفکری و نظریه پردازانش به هیچ چیزی پایبند نیستند، چگونه می خواهید آن جامعه خود را در حصار رژیم زندانی نبیند و فکر کند که بیرون از این هم امکانی وجود دارد؟ وقت نمی کنیم به تک تک مسائلی که اینها برای توجیه شرکت در انتخابات طرح کرده اند، پاسخ دهیم ولی طرح اینها مهم است و به بعضی از آنها هم می پردازم. یکی از مسائلی که در توجیه شرکت در انتخابات تبلیغ می شد، این بود: «سیاست هنر استفاده از ممکن است و مردم باید از امکانی که رژیم در اختیار آنها گذاشته استفاده کنند.» بعد از انتخابات هم گفتند: «ما درست دیده بودیم، مردم از این امکان استفاده کردند و به آقای روحانی رای دادند!» اگر در این جمله تامل کنید، می بینید که معنای این جمله این است: «امکان یعنی محدوده رژیم، ناممکن یعنی بیرون این محدوده.» اصلاح طلب سالهاست که این را به مردم می گوید، اصلا اصلاح طلبی یعنی عمل در محدوده رژیم که می گویند ممکن است، درباره بیرون این محدوده هم آقای خاتمی سابقا می گفت: «بیرون رژیم براندازی است، خطرناک است و مساوی با نیستی است!» 

اخیرا که آقای روحانی رئیس جمهور شده است، آقای خاتمی ترس جدیدی نیز ابداع نمودند. قبل از انتخابات در توجیه رای دادن می گفتند: «از این فرصت باید استفاده کنیم و مطالبات را به داخل مردم ببریم» و اصطلاحی هم که به کار می بردند تکلیف مداری بود! حالا که انتخابات تمام شده می گویند: «مطالبه ای طرح نکنید که اصولگراهای افراطی در کمین هستند و دوباره می آیند امور را قبضه می کنند!» این بیانهای قدرت جورواجور از دینی اش (آقای خاتمی)، غیر دینی، لائیک و چپ و لیبرال می گویند: «ممکن یعنی همین که رژیم ایجاد می کند، ناممکن یعنی بیرون رژیم!» جامعه ای که مرتب از هر سو به او این دروغ را القا کنند، می خواستید چه رفتاری داشته باشد؟ بجای بازخواست کردن از مردم، باید یقه این مدعیان درس خوانده، اهل فکر و اهل نظر را چسبید که حداقل بر یک اصلی استوار باشید و کمی هم از انسان و حقوقش حرف بزنید! سیاست استفاده از ممکن نیست بلکه ایجاد امکان است و اگر بشریت می خواست در ممکن بماند به عهد حجر هم نرسیده بود برای اینکه ممکن انسان قبل از عهد حجر همان زندگی بود که داشت و او امکان ایجاد کرد تا این راه دراز رشد و تمدن را طی کرده است. کدام ملتی در محدوده ممکن مانده و رشد کرده است؟ مگر درباره نظامهای اجتماعی که مردم در محدوده ممکن می مانند، نمی گویند اینها نظامهای ایستا دارند و رشد نمی کنند؟ مگر کسانی که اقتصاد و جامعه شناسی خوانده اند، نمی گویند که ملتهایی که امکان ایجاد نمی کنند و در آن وضعیتی که هستند می مانند، رشد نمی کنند؟ شما چگونه از این ملت می خواهید که دائم در ممکنی که نه مردم، بلکه رژیم ایجاد می کند، بمانند؟ 

سوالی که پیش می آید این است که آیا مردم نمی توانند از امکانی که رژیم ایجاد کرده استفاده کنند؟ چرا!، مثلا رژیم شاه خواست فضای سیاسی را باز کند با هدفی که خودش داشت (هر قدرتی که ممکنی ایجاد کرد، از ایجاد آن ممکن هدف دارد و می خواهد به هدفش برسد) اما مردم آمدند و هدف خود را جانشین هدف شاه کردند و آن انقلاب را انجام دادند. در اروپای شرقی یادتان هست که چائوشسکو جمعیت عظیمی را در میدان جمع کرده بود تا برای آنها سخنرانی کند و بگوید که وضعیت او و رژیمش با دیگر کشورهای اروپای شرقی فرق دارد و رژیمش کاملا باثبات و مسلط بر جامعه است ولی در همان میدان، مردم از همان امکان که او ایجاد کرده بود استفاده کردند و او فراری شد و در نهایت دستگیر شد و به آن ترتیبی که می دانید اعدام شد. پس مردم می توانند از امکانی که قدرت ایجاد می کند استفاده کنند و هدف خود را جانشین آن کنند ولی برای اینکه این کار را بکنند چنانکه تجربه ایران، رومانی و تجربه های دیگر نشان می دهد، باید یک هدف از آن خود داشته باشد مثلا در انقلاب 57 هدف مردم عبور از رژیم شاه شد و اینکه اختیار را از آن خود کنند یعنی از محدوده رژیم بیرون بیاید. اگر در آن محدوده بمانی که نمی توانی اختیار را از دست او بگیری! اگر پای صندوق رفتی و رای دادی، یعنی در محدوده او داری عمل می کنی پس نمی توانی اختیار را از دست او بگیری! اگر تحریم عمومی و فعال می کردی که از دید من بخش بزرگی از جامعه این کار را کرده است، اگر با یک جنبش همگانی بیرون می آمدی و با صراحت و روشنی می گفتی که آقای ولایت مطلقه تو را نمی خواهم، این امکان را از آن خود و هدف خود را هم جانشین هدف رژیم کرده بودید. با این توضیحات نتیجه می گیریم که ماندن در امکانی که قدرت ایجاد می کند، دروغ و انحطاط است و وضعیت آن جامعه بد، بدتر و بدترین می شود. اگر بخواهی امکان ایجاد کنی یا امکانی که رژیم ایجاد کرد را از آن خود کنی، باید از محدوده رژیم بیرون بیایید، آن تنگنا را رها کنی و در این فراخنای استقلال و آزادی فرصتها را ببینی، فرصتهای جدید ایجاد کنی، آنوقت سرنوشت و تغییر را خود در دست می گیری و یک ملت مستقل و آزاد بشوی.

دروغ دومی که ساختند و برای تشویق مردم به رای دادن استفاده کردند، این بود: «انتخابات یک فرصت است مردم باید از این فرصت استفاده کنند، اینقدر باید پای صندوق بروند تا اینکه بالاخره روزی رژیم ناگزیر شود حق شهروندی آنها را تصدیق کند!، پس چون در رای ندادن هیچ سودی نیست، تحریم جواب نمی دهد، بهترین کار این است که بروید رای دهید بالاخره یک روزی رای شما به حساب می آید!» آیا راست می گویند؟ خیر.  این دروغ را جانشین چه راستی کرده اند؟ کسانی که انجیل را خوانده اند می دانند که این رهنمود در انجیل هست: «در را بکوب تا به رویت باز کنند.» این جمله یعنی ابتکار با انسان است، انسان نباید در برابر مانع درمانده شود، باید مانع را ولو "در بسته" بردارد و افق را به روی خود باز کند و جلو برود. وارونه این سخن یعنی اینکه در این محدوده بمان، عین این است که هست و نیست، خانه و ... کسی را گرفته باشند و به شما بگویند آنقدر به در این خانه بیا و در بزن، بگو آقای محترم! در این خانه انشاء الله به شما خوش می گذرد!؟، من هم که اینجا بودم به من خوش می گذشت، تا او یک روزی بگوید بیا خانه ات را بگیر و برو! اینطوری خانه را به کسی نمی دهند، خانه حق آدمی است و اگر دیگری به زور گرفته، باید سر حق بایستی تا یک روزی او مجبور بشود به حق تو تسلیم بشود.      

علاوه بر اینکه دموکراسی یعنی آگاه شدن انسان به حق انتخاب خویش و ارزش پیدا کردن رای و مسئولیت شناسی. کسی که پای صندوق می رود باید بداند به استفاده از حق انتخاب خود رای می دهد و مسئول رای خویش است. اگر فردا آقای روحانی کارگزار آقای خامنه ای از آب در آمد و پاشنه بر همین در چرخید، آنهایی که رفتید رای دادید، نمی توانید بگویید که فریب خوردیم و مسئول نیستیم! شمایی هم که به این مردم می گویید: «چرا فریب خوردید؟» این حرف را نزنید برای اینکه مردم مسئولند، شما چرا می خواهید از مردم سلب مسئولیت کنید؟ حق نداشتند فریب بخورند. بقول شاعر «چندین چراغ دارد و بیراه می‌رود ... بگذار تا بیفتد و بیند سزای خوایش»، نور جلویت هست، باز هم چشمهایت را می بندی و به چاه می اندازی، بعد هم می گویی فریب خوردم؟ پس اگر بخواهیم مردم را به رفتن بطرف دموکراسی بربیانگیزیم، می باید بر این مبنا عمل کنیم که اینقدر بر حق انتخاب خود پافشاری کنید، آنقدر برای رای خود ارزش قایل شوید، آنقدر به مسئولیت ناشی از رای ای که می دهید بها بدهید تا فرهنگ دموکراسی پیدا کنید، تا انتخابات، معنای واقعی خودش را پیدا کند، تا کشور شما را منتخبین واقعی شما اداره کنند، اگر بخواهیم رهنمود انجیل را بکار ببریم این سخن را باید بگوییم. اگر بخواهیم این را دروغ کنیم، می شود همان که می گویند، در ایران دوران پهلوی آنهایی که پای صندوقها رفتند، آنقدر رفتند تا دموکراسی شد؟ نشد! در روسیه که رای دادن اجباری بود، آنقدر پای صندوق رفتند تا دموکراسی شد؟ نشد! در اروپای شرقی شد؟ نشد! در رژیم آقای صدام حسین که صد در صد به او رای دادند اینطور شد؟ نشد! چون ناممکن است با استقاده از منطق صوری می شود چنین دروغی را تحویل مردم داد. مگر از پای صندوق رفتن کسی به جایی می رسد؟ از حق خواستن به جایی می رسند. در نوشته ای که هفته آینده انتشار می یابد، شنوندگان گرامی تمام این پرسشها و پاسخها را به تفصیل خواهند یافت.

می گویند: «حتی بین بدتر و بدترین هم انتخاب وجود دارد، چه کسی می گوید بین بد و بدتر انتخاب وجود ندارد؟ باید پای صندوق رفت و دید بین اینهایی که نامزدند کدام بد و کدام بدتر است و به بد رای داد، همان هم غنیمت است، باز هم یک کم ممکن است وضع مردم کمتر خراب بشود و چه بسا یک مقدار وضع مردم بهتر بشود و فشار کمتر بشود!» توجیه بسیاری این بود که به آقای روحانی رای بدهیم، اگر مقداری هم فشار کمتر شود، غنیمت است! آیا وضع شما مردم ایران از کودتای خرداد شصت و قبل از آن تا امروز، مرتب بدتر شده یا نشده؟ پس این مدار بسته بد و بدتر را اولا شما ایجاد نمی کنید بلکه قدرت ایجاد می کند. دوم اینکه بد و بدتر را با هم ایجاد می کند چون اگر این دو را با هم ایجاد نکند که مدار بسته نمی شود و نمی تواند شما را زندانی بد و بدتر کند. چرا ایجاد می کند؟ برای اینکه شما از ترس بدتر در این مدار بمانی، چنانکه در این انتخابات هم یک اطلاع می گوید که از ابتدا مهندسی این بوده است که آقای روحانی را بیرون بیاورند و آقای جلیلی مترسک بوده است. یک نظر دیگر می گوید خیر، مهندسی این نبوده است ولی مردم از ترس اینکه آقای جلیلی نشود و این وضعیت ادامه پیدا نکند، چهار سال دیگر یکی بدتر از احمدی نژاد بر آنها حکومت نکند، به آقای روحانی رضایت داده اند پس اینکه رژیم چه با مهندسی این کار را انجام داده باشد و چه نداده باشد، نتیجه مساوی است، بخشی از جامعه از ترس رای داده است. وقتی شما در مدار بد و بدتر ماندید، انتخاب کجاست؟ انتخاب یعنی اینکه شما مستقل و آزاد باشید و بین خوب و خوب تر معنی می دهد، چون بد یعنی زور، زور که انتخاب ندارد، تسلیم دارد، چه کسی در دنیا زور را انتخاب کرده که شما دومی باشید؟ آقایان درس خوانده و مدعی روشنفکری! به این مردم کم دروغ بگویید! چه کسی در تاریخ بشری بد را "انتخاب" کرده است، مگر دیوانه یا مست بوده باشد!؟ آدمی که عقل طبیعی یا عادی داشته باشد انتخاب می کند به اینکه شمایی که چماقت کوچک تر است بکوب و شمایی که چماقت بزرگتر است نیا!؟ چنین چیزی را دیده یا شنیده اید؟ چرا دروغ می گویید که بین بد و بدتر انتخاب وجود دارد؟ وجود ندارد، برای اینکه کسی زور را انتخاب نمی کند. افزون بر این وقتی که شما در آن مدار زندانی شدید، اختیار در دست شما نیست. نگاه کنید که روز اول برای انتخاب چه کسانی برای ریاست جمهوری به پای صندوق رفتید و بعد از سی و چهار سال برای انتخاب چه کسانی پای صندوق رفتید؟، این به شما می گوید که ماندن بر مدار بسته بد و بدتر چه بر سر شما می آورد. شمایی که این حرفها را می زنید، به مردم بگویید که انسان چگونه می تواند بین زور بد و زور بدتر انتخاب کند؟ اصلا زور قابل انتخاب است؟ اصلا انتخاب یعنی آزادی، یعنی استقلال. زور یعنی نبود آزادی و نبود استقلال. چرا این همه به مردم دروغ می گویید؟ 

دروغهای دیگری هم ساخته اند ولی بخاطر محدودیت زمان بهتر است به محتوای آرا بپردازیم. گفتم که اگر کسی بخواهد اصل را بر آزادی بیان، نظر و رای بگذارد، نمی تواند به مردم بگوید که چرا رای دادید و چرا رای نداده اید، باید از حق آنها دفاع کند اما حق انتقاد هم دارد، انتقاد هم به سود کسی است که رای داده یا رای نداده است اما بشرطی که انتقاد باشد، عیبش را رفع کند و انتقاد شونده وضعیت را روشن ببیند. اگر ما بخواهیم بر این روش عمل بکنیم، باید ببینیم که واقعا چقدر از مردم رای داده اند؟ اینکه رژیم می گوید 36 میلیون!، رژیم کی راست گفته که الان بار دومش باشد؟ اگر این انتخابات بدون تقلب بود، رژیم بیشتر از همه باید اصرار می کرد که شفاف و جلوی چشم همه قرار بگیرد، چرا محرمانه؟ تمام روز جمعه هیچ خبرنگاری جرات نداشت یک کلمه گزارش بنویسد که این مردم آمدند، نیامدند، شرکت کردند یا نکردند! روز بعد هم نه تنها خبرنگاری را به محل شمارش آرا راه ندادند، اجازه هم ندادند که کسی آرا را اعلان کند، فقط از ناحیه وزارت کشور ارقامی اعلان شد، درصدها هم از ابتدا تکان نخورد، این هم از معجزات صندوقهای ایران است! رای آقای روحانی بین 50 و 51 درصد در نوسان بود، رای آقایان رضایی و جلیلی پس و پیش شد اما بقیه ثابت بود. یک ملت عاقل و بالغی نباید اجازه دهد به او دروغ بگویند مخصوصا در رایی که مسئولیت آور است. 60 هزار حوزه رای گیری و دو انتخابات بوده است، فرض کنید در شهرهای متوسط و بزرگ 15 ساعت رای داده اند که 3 ساعتش ظهر تا 3 بعداز ظهر است که معمولا بخاطر ناهار و استراحت و گرما کسی رای نمی دهد ولی فرض می کنیم در این 3 ساعت، نصف 12 ساعت دیگر رای داده باشند، در بقیه ساعات هم بدون وقفه رای گیری شده باشد، هر نفر هم یک دقیقه و چهل ثانیه صرف انداختن رای به صندوق کرده باشد، ببینید که آیا آن تعدادی که رژیم اعلام کرده است، می توانستند رای دهند؟ حداکثر چقدر می توانسته رای جمع آوری کند؟ رژیم نمی خواهد همه مردم رای بدهند برای اینکه دستش برای مهندسی بسته می شود پس تعداد صندوقها و تعداد حوزه ها را کم می گیرد. اگر قرار بود برای 50 میلیون واجد رای، حوزه و صندوق معین کند باید دو برابر تعداد کنونی معین می کرد. محاسبات مختلفی که در داخل و خارج از کشور انجام گرفته است، در خوشبینانه ترین حالت 5 میلیون رای اضافه شده است. پس این تقلبها می گوید که جامعه ایرانی، آنطور که رژیم می خواهد به دنیا وانمود کند، نه ساده لوح اند و نه همگی ندانسته پای صندوق ها آمده اند، با تحلیل محتوای آرا ثابت می کنم که مردم هوشمندی هم هستند.

بررسی محتوای آرا؛ آقای جلیلی معرف تمام عیار آقای خامنه ای است هم به این جهت که گفت: «اسلام ناب در ولایت مطلقه فقیه خلاصه می شود» و ماده پایه ای برنامه ایشان بود. سخن دیگر جلیلی تهدید زدایی بود یعنی سیاست کنونی در مساله اتمی ادامه پیدا خواهد کرد و در برابر تحریمها باید مقاومت کرد. آقای خامنه ای هم دو نوبت از این موضع او حمایت کرد، آقای احمدی نژاد هم گفت به من مربوط نیست پس آقای جلیلی معرف آقای خامنه ای در ولایت فقیه و سیاستش است و در تهران 4.4 درصد و در سطح کشور 7 درصد رای آورده است، اگر واجدین را 55 میلیون بگیریم چون بر اساس آمارگیری سال 1390 جمعیت 18 سال به بالای ایران 55 میلیون نفر است(بدون در نظر گرفتن اینکه در دو سال اخیر هم بر آن اضافه شده است). اینها برای اینکه درصد رای دهندگان را بالا ببرند از اینطرف با تقلب آرا را بیشتر می کنند و از آن طرف جمعیت رای دهنده را پایین می آورند. پس چه آنهایی که رای دادند، چه آنهایی که تحریم کردند در نفی ولایت مطلقه فقیه و در نفی سیاست او اجماع ملی بوجود آوردند و این را باید قدر شناخت. اگر آنهایی هم که پای صندوق رفته بودند به تحریم فعال پیوسته بودند، این اجماع ملی را خیلی شفافتر و بدون کمترین خطر به دنیا گفته بودند، چون آنهایی که رای دادند یک خطر هم ایجاد کرده اند که به آن می پردازم اما با همین مقدار هم دنیا (آقای اوباما، سران کشورها و روزنامه نگارانی که ایران بودند و گزارش کرده اند و ...) می گویند که مردم به تغییر رای داده اند پس این یک باخت برای آقای خامنه ای است. باخت دوم آقای خامنه ای این است که معلوم شد در انتخابات 88 تقلب کرده است برای اینکه آنهایی که به اصولگراها رای داده اند این مقدار بوده اند که این دفعه هم رفتند و به این چند نفر رای داده اند ولی درباره آنهایی که به آقای موسوی رای داده بودند، همه می گویند که این بار خیلی کمتر از دفعه قبل پای صندوق رفته اند، دفعه قبل بیشتر رای داده اند، اگر تقلب نمی کرد آقای موسوی در سال 88 رییس جمهور شده بود پس خامنه ای تقلب کرده، جنایت (کهریزک و جنایتهای پرشمار دیگر) هم کرده و مسئول مستقیم آنچه در این چهارسال بر مردم رفته است، احمدی نژاد نیست، بلکه خامنه ای است.

اگر خامنه ای انتخابات را مهندسی کرده باشد، آقای روحانی برد خامنه ای است، چون همه آنهایی که گفتند رای بدهید(اصلاح طلب، محافظه کار، بیرون رژیم و حاشیه رژیم) بدون سر شده اند، یعنی آقایان هاشمی، خاتمی و کروبی و موسوی، جای خود را به آقای روحانی داده اند و اگر مهندسی شده باشد، آقای روحانی کارگزار آقای خامنه ای شده است و آن خطر(که رای دادند یک خطر هم ایجاد کرده اند) این است و اگر از این ناحیه این حکومت، سازشی ناقض حقوق ملی مردم ایران بشود و اگر این وضعیتی که رژیم ایجاد کرده ادامه پیدا کند، خطر بزرگی است. مسئولیت این خطر متوجه آنهایی است که به پای صندوق رفتند و رای داده اند، البته مسئولیت آنهایی که دروغها را برای تشویق به رای دادن در جامعه تبلیغ کردند، سنگینتر هم هست اما یک ملت شجاع و بالغ نباید از زیر بار مسئولیت بگریزد، باید مسئولیتش را بپذیرد. آنچه که شده، شده، زمان هم در این روزها متوقف نمی شود، زمان ادامه پیدا می کند و مردمی که رای داده اند، باید پای مسئولیتش هم بایستند. آنهایی که هم تحریم فعال کردند نیز باید پای مسئولیتشان بایستند، امیدوارم که محکم هم بایستند برای اینکه اقل کاری که کرده اند این بوده که آقای خامنه ای را ناگزیر کردند برای اولین بار بگوید: «اگر هم نظام را قبول ندارید بخاطر کشور رای بدهید»، روز جمعه هم گفت: «رای حق الناس است و باید صیانت شود!» چون از اینکه مردم رای ندهند، می ترسید. پس آنها(که تحریم فعال کردند) هم باید بر سر حقوق خودشان بعنوان شهروند و حقوق ملی مردم ایران بایستند و تردید نکنند و امیدوار باشند که این آخرین تجربه است(چون آقای روحانی هم تجربه آقای هاشمی رفسنجانی است، هم تجربه آقای خاتمی است.) و خود را آماده کنند و برای دولتی حقوقمدار و فردایی آزاد و مستقل بدیل ایجاد کنند. 

شاد و پیروز باشید

گفتگو با رادیو عصرجدید در 31 خرداد 1392

گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:

http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1

 


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter