نوشتار

پیام آقای ابوالحسن بنی صدر به کارگران به مناسبت اول ماه مه

 

daste karegar

پیام آقای ابوالحسن بنی صدر به کارگران به مناسبت اول ماه مه

 

زنان و مردان کارگر!

    بنای علم اقتصاد بر «کمیابی» است. اما هنوز از خود نپرسیده است که آیا این «کمیابی» را جامعه ها پدید می آورند و یا در طبیعت است که از هر ماده به اندازه کافی  وجود ندارد؟  در این علم، از نیروهای محرکه سخن بمیان است اما نه فهرست کاملی از آنها تهیه شده است و نه از میزان تولید آنها در سطح جامعه ها و در سطح جهان و نه از مدیریت این نیروها و میزان بکار رفتنشان در تولید و میزان خارج شدنشان از چرخه تولید و تخریب آنها اطلاع دراختیار مردم هر کشور می گذارد.

  

هرگاه در  کاربرد نیروهای محرکه، در سطح جهان، تأمل کنیم، می بینیم تخصیص نیروهای محرکه به فعالیتهای گوناگون و تخریب بخشی بزرگ از آنها، هیچ توجیه علمی پیدا نمی کند. تنها رابطه مسلط – زیر سلطه توجیه کننده این تخریب عظیم نیروهای محرکه است. وگرنه، در حال حاضر، نه کارگر و نه دانش و فن و نه سرمایه کمیاب هستند. کمبود مدیریتی وجود دارد که در سطح جهان، نیروهای محرکه را در اقتصادهای تولید محور، در تولید فرآورده ها و خدماتی بکار برد که به نیازهای انسان پاسخ گویند. 

    

ماوراء ملی ها مهار نیروهای محرکه را در سطح جهان در دست دارند و دولتها، فرآورده روابط مسلط – زیر سلطه هستند. تخریب نیروهای محرکه که هر سال بر ابعاد آن افزوده می شود، جا برای تردید باقی نمی گذارد که برای حفظ نظام سلطه گر - زیرسلطه است که این تخریب بزرگ انجام می گیرد.  

    

 به جمعیت جهان بنگریم، از این جمعیت عظیم، چند درصد در تولید شرکت دارند؟ بزرگ شدن بارتکفل در جهان به ما می گوید که از جمعیت شاغل در تولید کاسته می شود. سهم کار از حاصل تولید که مرتب کاهش می پذیرد، به ما می گوید که میزان بهره کشی از کارگران بطور مداوم افزایش می یابد. افزایشها (بدهی های دولتها و مؤسسات عمومی و افراد و تورم و بیکاری و فقر و نابرابری و آسیبهای اجتماعی) به ما می گویند که توزیع ثروت در جهان و توزیع نیروهای محرکه در جهان بطور مداوم نابرابر تر می شوند. آلودگی روز افزون محیط زیست و زیادت مصرف بر تولید در جامعه های دارای اقتصاد مسلط و بزرگ شدن فاصله میان نیازهای واقعی انسان و کالاها خدماتی که عرضه می شوند، نزد افزون بر 80 درصد جمعیت جهان، به ما می گوید که آنچه علم اقتصادش می نامند، نیازمند انقلاب است. نیازمند مبانی جدید با تعریف ها است که، در بیان استقلال و آزادی، می توانند پیدا کنند. جهان نیازمند انقلابی است که جهانیان را از روابط مسلط – زیرسلطه رها کند.

 

کارگران ایران!

   ایران، وطن ما در خطر است. علت وضعیت اقتصادی کشور، اینست: رﮊیم مافیاهای نظامی – مالی بقای خود را اوجب واجبات می داند. پس برای برجا ماندن، نیاز دارد به نگاه داشتن کشور در رابط مسلط – زیر سلطه دارد تا صادر کردن و تخریب نیروهای محرکه میسر گردند. مجازاتهای اقتصادی عامل تشدید کننده هستند. وگرنه، پیش از آن نیز، دولت ولایت مطلقه فقیه در کار تخریب نیروهای محرکه بود. به اقتصاد بنگرید که مصرف محور گشته است و به خود بنگرید که هم نیروی محرکه ساز هستید و هم نیروی محرکه: میزان واقعی بیکاری چه میزان است؟ میزان مهاجرت استعدادها از کشور چه میزان است؟ به منابع نفت وگاز بنگرید که چسان تخریب می شوند. در سرمایه اندیشه کنید که منابع مشترک نفت و گاز در خلیج فارس و دریای مازندران هستند که برده و خورده می شوند. در درآمدهای نفت فکر کنید که می توانستند سرمایه گردند و در یک اقتصاد تولید محور بکار روند ولی در تخریب این اقتصاد و گسترش اقتصاد مصرف محور بکار برده می شوند. به زمین های کشور بیاندیشید که بیابان می شوند. در دانش و فن اندیشه کنید که در تولید کاربرد پیدا نمی کنند و در تخریب منابع ثروت کشور نقش می یابند... و در سفره خود بنگرید و از خود بپرسید چرا زمان به زمان خالی تر می شوند؟

   

 بهوش باشید! تورم تنها گران شدن قیمتهای فرآورده هائی که شما مصرف می کنید، نیست. تورم، نخست به شما می گوید این نیروهای محرکه هستند که تخریب می شوند. چنانکه پول سرمایه نمی شود، بلکه قدرت خرید می گردد و در اقتصادی چون ایران، هراندازه بر حجم آن بیفزائی، ضریب می خورد و بزرگ می شود و بمبی می گردد که بدون انقطاع، منفجر می شود. اقتصاد ایران گرفتار این انفجار دائمی است. 

   

 هرگاه از شما بپرسم چرا چنین است؟ پاسخ می دهید دولت در دست مافیاهائی است که جز به بالا بردن میزان رانت نمی اندیشند. اما چرا به یاد آنچه دارید و از آن غافل هستید، و بکارش نمی برید و حاصل این غفلت، دولت جباران است، نمی افتید؟ از این امکانها کدام را دارید؟ امکان انتخاب کار در خور ؟ امکان رشد از راه به روز کردن دانش و فن؟ امکان برآوردن نیازهای یک انسان حقوقمند؟ امکان تصمیم سیاسی (حداقل شرکت در اداره جامعه خود) ؟ امکان تصمیم اقتصادی (در حد به حساب آمدن در اداره کارفرمائی)، امکان تصمیم اجتماعی (درحد محل زندگی و ازدواج و داشتن یک زندگی خانوادگی درخور)، امکان فرهنگی (درحد شرکت حداقل در تولید فرآورده های فرهنگی)، امکان حاصل از جریان اندیشه ها و اطلاع ها (در حد شناسائی طرز فکرها و نقد طرز فکر خود و اطلاع از وضعیت جامعه خود)،  امکان برخورداری از حقوق شهروندی؟  این امکانها همان استقلال هستند و ذاتی حیات هر انسان. اینک از خود بپرسد: وقتی این امکان ها را ندارید، آیا توانائی انتخاب در هریک  از بعدهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را دارید؟ نه. چرا؟ زیرا وقتی امکان (= استقلال) را ندارید، انتخاب( = آزادی) را هم ندارید. این دو حق از یکدیگر جدائی ناپذیر هستند، ذاتی حیات هر انسان هستند. غفلت از آنها، غفلت از دیگر حقوق ذاتی است و غفلت از این حقوق خلائی پدید می آورد که زور پر می کند و دولت مافیاها فرآورده این زور است. 

    اما اگر بخواهید از استقلال و آزادی خویش غافل نمانید و زندگی را عمل به حقوق ذاتی بگردانید، نیازمند نیروی محرکه ای هستید که چگونگی زندگی شما و نیز تولید و بکاربردن نیروهای محرکه در رشد انسان، در استقلال و آزادی و بر میزان عدالت اجتماعی، نیازمند آن است: بیان استقلال و آزادی بمثابه اندیشه راهنما. 

 

هموطنان عزیز من!

     زمان، زمان تغییر است. با بازیافتن استقلال و آزادی خویش، بدیل خود بگردید. توحید اجتماعی را هدف و روش کنید و نیروی محرکه جنبش همگانی برای بازیافتن جمهوری شهروندان بگردید.

 

اول ماه مه 2013 برابر 11 اردیبهشت 1392

ابوالحسن بنی صدر


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter